?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 Monate, 2 Wochen her
?درسگفتارهای:
روش فهم قرآن
(ویژه طلاب و دانشجویان)
?هر ۱۵ روز یکبار، از این جمعه :
۱۱ آبان ۱۴۰۳
از ساعت ۹ تا ۱۱ صبح
(متأسفانه فعلا امکان حضور صرفا برای برادران فراهم میباشد.)
? پخش زنده از اینستاگرام:
https://instagram.com/ghaemmaghami.ir
?آدرس: تهران، چهار راه لشگر، خ معیری، نرسیده به میدان منیریه، خ صداقت، خ پیرانعقل، بنبست صداقت
✅ آسیب شناسی ایمان، آفتهای ایمان دینی
نکتههای قرآنی - شماره یکم - بخش دوم
✔️اگر ایمان باعث چنین احساس مصونتی در انسان بشود و این باور را ایجاد کند که کار او با خدا تمام شده است و شمول نعمت الهی در حق خود را قطعیت یافته و همیشگی بداند، همین عنصر اصلی شرک است و به «علو» می انجامد.
در نگاه قرآن از خصوصیات مومن این است که هیچ وقت خود را مصون از مکر خداوند نمیداند و به تعبیر اهل سلوک همیشه در حال مراقبه است.
«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ ﴿ الأعراف(۷) -۲۰۱﴾
مسلماً کسانی که تقوا ورزیده اند، هرگاه گردشگری از شیطان آنان را مس[و وسوسه]نماید[خدا را] یاد کنند، پس بی درنگ بینا شوند.»
«مَس»به معنای نزدیک شدن و تماس لحظه ای است نه تماس دائمی و نه رابطه و نه تسلط!
«طَائِفٌ»یعنی طواف کننده کسی که گرد چیزی می چرخد.در اینجا از شیطانی نام می برد که دائماً در حال چرخیدن به دور انسان است.
معلوم می شود این آیه در مورد کسانی است که از درجات بالای ایمان و تقوا برخوردارند و آنچنان راههای نفوذ شیطان را به روی خود بستهاند که شیطان،حیران و سرگردان برای یافتن راه نفوذ به ایشان باید دائماً به دور آنان بگردد بلکه بتواند فرصتی برای تماس(مس) بیابد.
✔️ بنابراین هیچکس در هیچ مرتبه ای از ایمان مصون از وسوسه ها و دست اندازی های شیطان نیست و هرگز نباید احساس مصونیت کند چه برسد به توهم خودبرگزیدگی!
به همین خاطر اهل ایمان و تقوا بیش از هرکس دغدغه لغزش را دارند و با مراقبت مستمر، به محض اینکه شیطان به آنها نزدیک میشود، متوجه شده (تذکروا)و یاد خدا میکنند.
و اگر چنین مراقبت دائمی نباشد طبعا این "مس" تبدیل به استمرار تماس و سپس تبدیل به نفوذ و تسلط میشود.
در سوره «ص» در مورد جناب داود میفرماید:
«... وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ص - ۲۴﴾»
اینکه می گوید جناب داوود گمان کرد و حدس زد که در معرض آزمون الهی قرار گرفته،در واقع اشاره به همین است که آن حضرت به دلیل مراقبه مستمری که داشت متوجه نزدیکی و تماس شیطان شد و لذا سریعا استغفار کرد و راه را بر نفوذ شیطان بست.
✔️به همین دلیل است که اهل معرفت بر مسئله مراقبه تأکيد بسیار دارند.خدا رحمت کند مرحوم استاد حقشناس را که میفرمود زمانی من در جوانی در مسیر سلوک ،خواستم حقیقت مفهوم مراقبه را دریابم لذا مدتی آداب خاصی را رعایت کردم تا یک شب دیدم بصورت کامل متوجه نقطه ای از آسمان هستم که از آن نقطه به طور مداوم بر من میبارد و تمام وجود مرا سیراب میکند، به یکباره کسی از پشت سرم مرا صدا زد و گفت عبدالکریم!
و من فقط یک لحظه به پشت سر برگشتم و کسی را ندیدم ولی همین که برگشتم آن بارش قطع شد.
مراقبه یعنی مواظب تماس های شیطان باشیم.
دقت کنید که عبدالکریم گفت، یعنی شیطان از راه "من" و از راه خودت و نفسانیت وارد میشود.
✔️ابتلا به خود برگزیدگی بسیار خطرناک است.
لذا تا میتوانیم:
?از مطلق شدگی و ادبیات قطعی پرهیز کنیم.
اقتضائات ادبیات تعلیقی که همان مضمون«إِنْ شَاءَ ٱللَّٰهُ»است را یاد بگیریم.گاه برای اموری که شاید درست هم باشد زمان قطعی تعیین میکنیم مثلاً میگوییم تا ۱۰ سال آینده اینگونه میشود، در حالیکه خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید:
«وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّه﴿الكهف -۲۳ و ۲۴﴾
و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد ، مگر آنكه خدا بخواهد. »
یعنی هیچ چیزی را مطلق نکن و هیچ امری را قطعی و پایان یافته ندان!
با اینکه وجود مبارک پیامبر تماماً توحید است، اما آنچنان خطر مطلق شدگی جدی است که خداوند تذکر میدهد که این را در لفظ نیز رعایت کن .
? مراقبت موقعیت هایی که به خود مطلق شدگی می انجامد باشیم و از هر فرصتی برای نفی مطلق کردن خود استقبال کنیم.
مثلاً در بحث با دیگران اولاً جدال و مراء نکنیم ، یعنی به هر شکلی دنبال به کرسی نشاندن حرف خود نباشیم و اگر متوجه شدیم که حرف طرف مقابل درست است،صرف پذیرش درونی آن کافی نیست، بلکه حتما به آن اعتراف کنیم و خطای خود را بپذیریم.پذیرش حق، بدون اظهار و اعتراف به خطا،همان گشودن راه شیطان به درون است.
(قبلاً در مورد تقدم اعتراف بر استغفار و اینکه استغفار بدون اعتراف کارآیی ندارد سخن گفتیم)
پذیرش حق راباید به زبان بیاوریم و صریح و سریع،بدون تاخیر بر خطا اعتراف کنیم.
هیچ چیزی به اندازه شکستن خود و دوری از مطلق شدگی نمی تواند شیطانی که در حال گردش دائمی در اطراف ماست(طائف)را از ما دور کند.راه ورود شیطان همان"منیت"است و لذا تا میتوانیم از موقعیتهای شکستن نفس و خود مطلق شدگی استقبال کنیم.
#آیتالله_سیدعباس_قائم_مقامی
#نکتههای_قرآنی
کانال رسمی آیتالله قائم مقامی
✅ آسیب شناسی ایمان،آفتهای ایمان دینی
(گزیده فایل شنیداری ۱/۷/۱۴۰۳)☝️
نکتههای قرآنی-شماره ۱-بخش اول
✔️ یکی از بحثهای مهمی که در این سالها به نظر میآمد که باید به آن پرداخته شود و به مناسبت های مختلف و در ضمن درسگفتارها طرح شد،موضوع آسیب شناسی ایمان است.
از جمله آفتهای بنیاد سوز و خانمان برانداز ایمان دینی، احساس خود برگزیدگی است.یعنی اینکه بسا ایمان در انسان حس"خود برگزیدگی" از جانب خداوند و"خودبرتر بینی" نسبت به دیگران ایجاد می نماید.
اینکه مومنان احساس کنند خداوند،به دلیل ایمان آنها را نسبت به دیگران امتیاز و برتری ذاتی داده است.
✔️ نتیجه این "خود برگزیدگی"این است که انسان مومن خودش را فراتر از سنتهای الهی می ببیند!
خداوند به عنوان آفریدگار، سنتهایی دارد، یعنی مجموعهای از قوانین را در طبیعت قرار داده است و همانطور که بارها تاکید کردهایم شناخت این قوانین بسیار مهم است،چرا که به نوعی بدون شناخت این قوانین نمیتوان خدا را شناخت.
این سنتها همان «قوانین طبیعی» و یا «قوانین وجودی»است.
میدانیم که ذات خداوند قابل شناسایی نیست، لذا تنها میتوان خداوند را در مقام فعل و تجلی شناخت. و شناخت خداوند در مقام فعل به نوعی شناخت همین سنتها و تجلیات عینی و قوانینی است که خداوند در ذات آفرینش قرار داده است.
✔️ یکی از این قوانین طبیعت که انسان میتواند با وجدان خود آن را درک و تجربه کند، قانون کنش و واکنش است که هر کنشی یک واکنش را به همراه دارد.
در ذیل همین قانون میتوانیم مصادیق و نمونه های متعددی را بیان کنیم،مثلا اينکه ظلم امری بازگشت پذیر است وظلم به ضعیف و کسی که پناهی ندارد به خود ظالم باز می گردد و یا آنچه که گاه از آن به عنوان قانون کارما نامبرده می شود . اینها یک اصول نهفته در ذات آفرینش است.هر انسان به میزانی که این قوانين را بشناسد در واقع خداوند در مقام فعل را شناخته است حتی اگر آن فرد خود ادعا کند که آتئیست است.
✔️انسان مومن به صورت طبیعی به دلیل ایمان ورزی مشمول فزون بخشی( فضل) خاص الهی قرار میگردد.
«وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ محمد(۴۷)/۱۷﴾
"و آنان که هدایت یافتند خدا بر هدایتشان بیفزود و( توان) پرهيزگاريشان خواهد داد"
این فزون بخشی یک سنت الهی است که بارها در قرآن تکرار شده است.
اما چه بسا انسان مومنی که در مقاطعی از زندگی مشمول این سنت الهی شده است، این فزون بخشی را امری دائمی و قطعی برای خود می پندارد،یعنی خود را هماره مستحق آن میبیند و هیچگاه احتمال زوال نعمت الهی را نمیدهد. این در ظاهر دلگرمی به عنایت الهی است ولی در واقع خود را فراتر از سنت های الهی دیدن است و گویا دیگر خداوند قدرتی بر او ندارد.
و به تعبیر قرآن چنین کسانی می پندارند در حاشیه امن از مکر الهی و در مصونیت مطلق قرار گرفتهاند.
"مکر"در اینجا به معنای غافلگیری و اقدام از نقطه پیش بینی ناشده است
«أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ ۚ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ: الأعراف (۷)-۹۹
آیا از مکر خدا ایمن گردیدهاند؟ هیچکس احساس ایمنی از مکر الهی نمی کند مگر گروه زیانکاران.»
و یا در آیه دیگر میفرماید:
« وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ .... :المائدة (۵)-۶۴
و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست های خودشان بسته باد و به سبب این گفتار شان مورد لعنت قرار گرفتند؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است..... »
آیا به نظر شما یهود که موحد بودند میگفتند دست خداوند در غل و زنجیر است؟!
آیا کسی که به خداوند اعتقاد دارد حاضر است چنین توهینی به خداوند روا دارد؟!
مفهوم دست خدا بسته است،مضمون همان اعتقاد به خودبرگزیدگی است و اینکه آنها به خاطر ایمانشان احساس امنیت میکردند و فکر میکردند این نعمت خداوند برگشتی ندارد،و لازمه چنین اعتقادی این است که خداوند دستش بسته است و دیگر سنت های الهی در حق آنها آعمال نمی شود و گویا خداوند نمیتواند نعمتش را بگیرد و بدین سان خود را مصون از مکر الهی میدیدند.
در ماجرای حضرت یونس نیز خداوند میفرماید اگر متوجه خطای خود نشده و اعتراف و استغفار نمی کرد تا قیامت گرفتار تنگا بود:
«لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ:الصافات (۳۷)/۱۴۴»
چرا؟چون حضرت یونس نیز برای یک لحظه خود را فراتر از سنت الهی احساس کرد:
«...فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ...»
مضمون این جمله نفی قدرت الهی نیست چرا که چنین چیزی با ابتداییترین اصول توحید سازگاری ندارد، بلکه خود را فقط فراتر از سنتهای الهی در نظر گرفت و تصور کرد به دلیل ایمان و نبوتی که دارد دیگر مشمول سنت امتحان الهی قرار نمی گیرد.
#آیتالله_سیدعباس_قائم_مقامی
#نکتههای_قرآنی
کانال رسمی آیتالله قائم مقامی
عاشورا امکان و امتناع عرفیسازی امر دینی
#روز_عاشورا #محرم_۱۴۰۳#خلاصه #درسگفتار ششم
♦️جایگاه امر دینی:
-امر دینی چون از جانب پروردگار است، یک رو به سوی عالم قدس و مبداء متعالی دارد؛ و از سوی دیگر، برای سامانبخشی به زیستِ این-جهانی انسان است.
- دین یک امر باطنی/قدسی است که فرایند ظاهری/دنیوی شدن را طی کرده است.
- امر دینی چون از جانب خالق هستی است، باید موازنه میان امر دنیوی و امر قدسی را در بالاترین حد برقرار نماید؛ یعنی در میان امور قدسی و معنوی از بالاترین شمول و فراگیری برخوردار باشد.
- اگر دین یا امر دینی شمول نداشته باشد و نتواند با انسان، نسبت متناسب برقرار نماید، یعنی از اصالت خود فاصله گرفته و دچار فرقهشدگی شده است.
- امر فرقهای امری است که خاص شده و برای
افراد خارج از فرقه، قابل فهم و پذیرش نیست.
⁉️حال که دین، هم وجه قدسی دارد و هم وجه دنیوی، کدام بخش آن متکفل امر قدسی است و کدام بخش متکفل امر دنیوی؟
✳️ جزئی از دین که رو به سوی امر قدسی و مبداء متعالی دارد، ایمان دینی است.
- موضوع ایمان، امر باطنی و غیبی است.
(يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ بقره/۳)
- چون موضوع ایمان، غیب و امر درونی است، هیچ معیاری برای صحتسنجی آن وجود ندارد
لذا طرفداران ترامپ هم نجات او از ترور را معجزه مسیح معرفی میکنند و جنایات داعش هم از ایمانشان سرچشمه میگیرد.
- ایمان دینی، فقط وقتی که بتواند مراحل تنزیل را طی کند و برای دیگران قابل فهم و قضاوت شود، به ایمان توحیدی تبدیل میشود.
❇️ توحید همان وجهی از دین است که رو به سوی این جهان دارد.
- ایمان دینی، صرفا متوجه ذات و صفات خداوند است؛ از جمله ایمان به یگانگی و وحدت خداوند.
- وحدت، صفت ذاتی خداوند است.
ذات خداوند قابلیت تجلی ندارد. (لا اسم له و لا رسم له).
در تجلی، وحدت خداوند به کثرت تبدیل میشود.
تجلی خداوند با توحید محقق میشود.
- وحدت، صفت خداوند است که وقتی که در نسبت با مخلوقات خداوند قرار میگیرد (تجلی)، به توحید تبدیل میشود که اسم خداوند است؛ یعنی تمام افعال خداوند مصداق توحیداند.
- توحید فعل خداوند است و تمام تجلیات خداوند، تجلیات توحیدی است.
♦️آثار ایمان؛ آثار توحید:
- قرآن کریم عبادات (نماز، روزه، حج و ... ) را نتیجه ایمان، و عمل صالح (نیکوکاری، سخاوتورزی، نیکخواهی و ... ) را نتیجه توحید میداند.
- عبادات مصداق فعل هستند اما عمل، فعلی است که در نسبت با دیگران شگل میگیرد.
- عمل صالح، فعلی است که در نسبت متناسب با دیگران است.
- عمل سوء، فعلی است که در نسبت نامتناسب با دیکران است.
- در مکتب اهل بیت (ع) عبادات و امور ایمانی، هر چند که میتوانند مفید و مقرّب باشند ولی نمیتوانند مبنای داوری در مورد افراد باشند:
قال الصادق (ع): لاَ تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ اَلرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَيْءٌ اِعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اِسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِيثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ.
به طول دادن ركوع و سجود مرد ننگريد، زيرا به آن عادت گرفته و اگر ترك كند، وحشتش گيرد، ولى براستى گفتار و اداء امانتش بنگريد.
- در کربلا، قاتلان سیدالشهداء و یارانش هم اهل ایمان بودند چرا که میخواستند با ریختن خون حسین (ع) به خداوند تقرب پیدا کنند؛ ولی اهل توحید نبودند.
-اگر امور قدسی بدون مراحل تنزیلیِ توحیدی بخواهند این-جهانی شوند، نتیجهاش میشود: بنیامیه.
بنیامیه محصول خالص امر ایمانی بدون طی مراحل توحیدی است.
- در برابر تنزیل توحیدی، حلول و تجسّد قرار دارد.
حلول یعنی تبدیل یکباره امر قدسی به امر دنیوی؛ که ثمرهاش قدرت مقدس است.
?تقیه که از آموزههایی طلایی ائمه و از معجزات معرفتی اهل بیت در حوزه امور اجتماعی است، چیزی جز رعایت نسبت متناسب در ارتباط با دیگران نیست.
صوت:
https://t.me/DarsGoftarHa/1589
#عاشورا_امکانوامتناع_عرفیسازی_امردینی
#آیتالله_سیدعباس_حسینی_قائم_مقامی
? ادامه یاد استاد ( ۲ )
(نامه دوم )
بسمهتعالی شانه
بعد التحیة و السلام، امیدوارم موفق و کامروا باشید.
زحمت افــزاشتم.
بارها تذکر دادم که دعا کنید پرودگار جل و عزّ ، تحرکی ایجاد کند. امام معصوم فرموده:
«یابن نعمان! إنَّ اللّه َ عزّوجلّ إذا أرادَ بعَبدٍ خَيرا نَكَتَ في قَلبِهِ نُكْتَةً بَيْضاءَ ، فَجالَ القَلبُ بطَلَبِ الحقِّ ، ثُمَّ هُو إلى أمْرِكُم أسْرَعُ مِن الطّيرِ إلى وَكْرِهِ» (هرگاه خداوند بخواهد بندهای را مورد نیکی قرار دهد نقطه روشناییای را در قلب او ایجاد ميکند در نتیجه دل، در طلب حقّ به گردش در آيد و آن گاه شتابانتر از پرنده اى كه به آشيانه اش باز می گردد ، خداوند را ميجوید)
تا [ اینگونه] شتابانتر از پرنده به آشیانهاش پرواز گیرد. [ و دستیابی به این مرتبه] ممکن نیست جز به کثرت ِ ذکر او که وسیله شود غایت او را ، و توجهات لا یتناهـیـش [را]که فرمود :
«أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَذْکُرْهُ أَحَدٌ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا ذَکَرَهُ بِخَیْرٍ وَ اللَّهُ ذَاکِرٌ لِمَنْ ذَکَرَهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ » (به راستی که بندهاي از بندگان مؤمن خداوند نیست که پروردگار را یاد کند مگر آنکه خداوند [نیز] او را به نیکی یاد ميکند . خداوند به یاد هرمؤمنی است که او یاد خدا کند ).
به عنایت نظری کن که من دلشده را نرود بی مدد لطف تو کاری از پی
البته شما را فراموش نخواهم کرد و توفیقات روزمره را خواهانم.
الاحقر عبدالکریم
*⭕ یاد استاد (۲)*
برخورد بامردم؛ فقط با محبت و نرمی، نه با زور و خشونت...
?اینجانب در دوران طلبگی توفیق بسیار اندکی برای سفرهای تبلیغی که معمول طلاب است، داشتهام و مجموع آنها از سه، چهار مورد که منحصر به ایام دفاع مقدس است تجاوز نمیکند. در این سفرها که از فیض درک استاد حقشناس محروم بودم، لطف و محبت استاد اما، شامل حالم بود و با نامه، از فیض وجودش بهرهمند ميشدم. ایشان قبل از سفر ضمن انجام آداب وداع و تحریز مسافر ، تاکید می کردند به محض استقرار برایشان نامه بنویسم که ایشان هم بتوانند به همان آدرس نامه بفرستند. این نامه نگاریها یکی از برانگیزنده ترین قطعات و لحظات ، در طول سفر بود. دوری و دلتنگی ، از یکسو بس شوربرانگیز بود و از سوی دیگر امکان گفتگو و از خود گفتن های بی پرده تر و صریحتری را فراهم می کرد. در آن شرایط یکی از آرام بخش ترین اوقات ، زمانی بود که گوشه دِنجی را برمی گزیدی تا در خلوت تنهایی برای کسی که دوستش می داری و دوستت می دارد ، از خود بگوئی و بابِ همسخنی و رازگوئی را بگشائی ! و از لحظه ای که نامه را با شوق و شور تمام به واحد مربوطه جهت ارسال تحویل می دادی،تازه انتظار شیرینی به سراغت می آمد و نور امیدی ، که هر ساعت و هر روز برافرخته تر می شد. تا لحظه ای که بلاخره انتظار به سَر آید و نامه پاسخ را دریافت کنی،این بار نیز شروعی دیگر سَر می گرفت و بهترین بهانه را برای آباد کردن تنهائی هایت می یافتی و بی اغراق، تا نامه نگاری بعدی و دریافت پاسخی دیگر، خواندن چندباره پاسخ و تأمل و باریک بینی در حرف، حرف آن جزئی از برنامه هر روزه ات می شد و ....
ایام خوش آن بود که با دوست به سَر شد
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
?باری! دونامه ای که در پی می آید یادگار همان ایام خوشی است که با دوست به سَر می شد و فارغ از رنگارنگی ها و رنگ به رنگ شدن ها ، مرارت ها و ملالت ها، خودخواهی ها و خودفریبی ها، دشمنی ورزی ها و دگرستیزی ها و دهها آفت و آسیب بیرونی و درونی دیگری که این روزها دامنگیر بسیاری از ما مدعیان شده، سبکبالی و آرامشی ناب را به تجربه می زیستیم.
?نیاز به یادآوری است که این نامه ها با ادبیات خاص استاد نگاشته شده است.این ادبیات برای شاگردان و مصاحبان ایشان مانوس و آشنا بود و طُرفه اینکه معنا و مفهومی چند برابر الفاظ، از آن قابل استنباط و استفهام بود. از این رو تکمیل بهره گیری از آنها نیازمند پاره ای توضیحات می باشد که شاید در وقتی دگر....
?در یکی از این نامهها، استاد به مقتضای حال اینجانب که در موقعیت تبلیغ دینی قرار داشتم، یادآور ميشوند که در مواجهه با مردم، حتا اگر گنهکار و رویگردان از خداوند باشند، باید از دَر رحمت و محبت وارد شد، نه از راه قهر و خشونت، و به شیوه جذب و انعطاف نه به شیوه دفع و طرد! شیوهای که ایشان خود با آن، هزاران جان را تسخیر و با عشق الهی آشنا نمود. استاد حق شناس به راستی عاشق مردم و خلق الله بود، از آن رو که آنان را خانواده (عیال الله) می دانست و بر خلاف شیوه و روش برخی مقدسین و متدینین که رضایت خدا را در سویه و ستیز با مردم می بینند ، او کمال و تقرب خود به پروردگار را در خدمت و همدلی با خلقش جستجو می کرد و بارها و بارها بر این تصریح می نمود.
*?(نامه اول)
بسمهتعالی شانه
بعد از تحیت و سلام
انشاءالله تعالی مقضی المرام باشید.
انشاءالله تعالی سیری حاصل آید تا به وادی یقظه رحل اقامت افکنیم، تا بر مرکب محبت (که غایت سیرعارفین است و فوق آرزوی عاشقین است) سوار شویم. [واین] ممکن نخواهد شد [مگربا محبت الهی]:
«اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»
(خدایا من توان آن ندارم که معصیت تو فاصله گیرم، مگر آنگاه که تو مرا بر محبت خود آگاه و بیدارم سازی)
ابتدا باید[ با مردم] از باب الرحمة ( دَر رحمت) وارد شد و [در تعامل با آنها] متصف به این صفت ( رحمت)باشید:
«أن ترحم عبادَ الله الغافلین فتَصرِفهم عن طریق الغفلة الی الله بالوعظ والنُصح ، بطریق اللطف دونَ العُنف»
(باید بندگانی که خداوند را فراموش کرده اند را به وسیله موعظه و خیرخواهی و با نرمی و محبت و نه با زور و خشونت، به پروردگار متوجه ساخت)
[واین] همان (شیوه و) قِسمی است که البته شما اختیار نمودهاید.
وفقکم الله فی الدارین
الأحقر عـبد الکریم
[تیرماه 1363]
________________
نامه دوم ⏬
?* @DarsGoftarHa
⭕ یاد استاد (۱)
مرداد ماه هر سال یادآور ارتحال ملکوتی فقیه و عارف بزرگ آیت الله شیخ عبدالکریم حق شناس است. به منظور استمداد از روح بلند آن عالم ربانی و عبدِ صالح پرودگار کریم، سه نمونه از نامه نگاری های محبت آمیز آن بزرگوار با شاگرد خود ، استاد قائم مقامی را به همراه توضیحات ایشان که همزمان با ارتحال آیت الله حق شناس در مرداد ۱۳۸۶ ش برای نخستین بار توسط سایت آینده منتشر گردید ، تقدیم کاربران کانال اختصاصی آیت الله قائم مقامی می نماییم.
هر چند استاد قائم مقامی، اخیرا در پاسخ درخواست مکرر برخی از دوستان و شاگردان در خصوص تداوم برگزاری جلسات سخنرانی و درسگفتارها با اشاره به وضعیت امروز مردم جامعه اظهار داشته است:
" با این ظلم و مرارتی که این روزها بر مردم می رود ، هیچ نشاطی برای سخن گفتن نیست و اگر قرار بر سخن باشد ، جز از این رنج و مرارت نباید گفت**."
با این حال یاد عالمان ربانی و جانهای آزاده ای همچون آیت الله حق شناس که تمام عمر خویش را وقف مردم کرده و به آنان به مثابه خانواده خدا (عیال الله) عشق می ورزیدند ، می تواند مرهمی بر زخمهای روح و جان خسته مان باشد. امید که با قرائت فاتحه ای موجبات شادی و توجه آن روح بزرگ را فراهم سازیم:
---------
نامه نخست ( به همراه توضیح استاد قائم مقامی):
سختتر از مرگ!!
? تابستان 1367 از مواردی بود که توفیق همسفری با استاد حقشناس به ارض اقدس رضوی (تعبیری که معمولا" ایشان برای مشهد و تربت ملکوتی حضرت رضا سلام الله علیه به کار ميبردند) را داشتم. قرار شد استاد چند روز زودتر از من به تهران بازگردند. برای او که کانون عاطفه و سرشار از محبت بود ، و صد البته برای این کمترین شاگردش که هماره مورد لطف و محبت خاص استاد قرار داشت ، همین دوری اندک و مفارقت کوتاه بَس سخت می نمود. لذا قرار گذاشتیم تا در ساعت آخر پیش از حرکت " آن عزیزتر از جان" به سمت فرودگاه ، دیدار و وداعی داشته باشیم .
من که به رسم برنامه روزانه به حرم مشرف شده بودم، شوربختانه به علت معطلی در مسیر بازگشت، دیر به سر قرار رسیدم و استاد با وجود کمبود وقت و احتمال از دست دادن پرواز، بزرگوارانه مدتی که به نوشته خودشان ۴۵ دقیقه بطول انجامید در سالن هتل منتظر ماندند و آنگاه که از بازگشت و دیدار مأیوس شدند و باید برای رسیدن به پرواز به سرعت حرکت ميکردند ، یادداشتی سرشار از ابراز محبت را برای من به امانت نزد دفتر هتل گذاردند . هرچند در آخرین لحظه، خوشبختانه توفیق دیدار و وداع مختصر در آستانه خروجی هتل را یافتم و به جبران از کف دادن فرصت دیدار و وداع مفصل ، آن مکتوب شیرین و جانفزا اما برایم به یادگار ماند. مکتوبی که این روزها مضمون آن را بارها نجوا می کنم و بر هجر و فقدان آن "جانِ شیرین" حسرت می خورم و جمله ای منسوب به حضرت امیر سلام الله علیه که در ابتدای یادداشت استاد آمده است را تکرار می کنم :
" سخت تر از مرگ است، جدائی از دوستان....
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو و چشم مست ِ مِی گونت
ز جام غم مِی، لعلی که میخورم خون است
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند، طالعم همایون است
حکایت لب شیرین، کلام فرهاد است
شکنج طرّه لیلی، مقام مجنون است
دلم بجو که قَدَت همچو سرو، دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دورِ باده به جان ، راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جورِ دورِ گردون است
از آن دَمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من ، همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار میکند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است.
?(متن یادداشت خداحافظی آیت الله حق شناس برای استاد قائم مقامی )
بسمهتعالی شانه
«يَقُولُونَ إِنَّ الْمَوْتَ صَعْبٌ وَإِنَّمَا
مُفَارَقَةُ الْأَحبابِ وَاللَّهِ أَصْعَبُ»
(میگویند به راستی که مرگ سخت است اما به خدا قسم جدايی دوستان - از یکدیگر - بسی سختتر از مرگ است).
و قال الحسن (ع): « إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ اَلْأَحِبَّةِ»*
(امام حسن - در هنگام مرگ- فرمود: برای دو چیز ميگریم؛ دوری از دوستان و لحظه جان دادن).
قرار ما با شما ساعت چهار بود ولیکن تا ۲۰ دقیقه به پنج منتظر ماندم.
ملتمس دعا هستم وبه رفقا سلام برسانید.
________________________
*( اصول الكافي، ج ۱، كِتَابُ الْحُجَّة )
عاشورا امکان و امتناع عرفیسازی امر دینی
#شب_دهم #محرم_۱۴۰۳
خلاصه #درسگفتار پنجم
♦️خداوند در قرآن کریم در سه مورد به حضور امور غیبی در این عالم، بدون طی فرایند تنزیل اشاره مینماید:
1⃣ ماجرای خضر و موسی:
- خضر صاحب ولایت و حامل اسرار غیبی است.
- موسی صاحب نبوت است؛ پیامبری شان ظاهری است.
- ولیّ مسئولیت ویژهای نسبت به این جهان ندارد.
- نبی نسبت به مردم مسئولیت دارد پس به سراغ مردم میرود و آنها را به خیر و صلاح دعوت میکند.
- موسی فقط نسبت به امور ظاهری مسئولیت دارد و از امور باطنی فقط بخشی را میتواند بپذیرد که قابلیت ارایه در قالبهای ظاهری و این-جهانی را داشته باشد.
- موسی در هر سه اتفاق به خضر اشکال میکند زیرا میبیند که ربوبیت الهی در مقام ظاهر در حال نقض شدن است.
- امر باطنی اگر در قالبها و اقتضائات این-جهانی درنیاید، حتی برای موسی که خود پیامبر است و شاهد تجلی خداوند بر کوه بوده و ندای "إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ" را شنیده و با خداوند خلوت داشته هم قابل پذیرش نیست.
- موسی شیوه خضر را نپذیرفت، و نباید هم میپذیرفت زیرا اسرار خلوت نباید در ساحت این دنیا فاش شود و مورد استفاده قرار گیرد.
- خضر هم خلافی مرتکب نشد بلکه استثنائا مامور اجرای مشیت الهی شد؛ زیرا خداوند اگر میخواست، میتوانست هر سه کار را متناسب با اقتضائات این-جهانی به انجام برساند.
2⃣ داستان ذبح اسماعیل:
- ابراهیم به اسماعیل نمیگوید: "میخواهم تو را ذبح کنم." بلکه صرفا رویایش را بازگو میکند.
- ابراهیم تاکید میکند: "این، خواب من است" و از اسماعیل میخواهد که خوب تامل کند و نظرش را بگوید.
(قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ صافات/۱۰۲)
- اسماعیل این خواب را همچو امری از جانب خدا تلقی میکند و تسلیم آن میشود.
(قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ صافات/۱۰۲)
- اقتضای این رویا آن بود که تعبیر شود یعنی فرایند این-جهانی شدن را طی کند ولی ابراهیم چنین نکرد زیرا او و اسماعیل در مقام شیدایی نسبت به خداوند (خلیلالله) بودند.
- ولی خداوند فهماند که امر باطنی به صورت خام قابلیت حضور در مناسبات این جهانی را ندارد.
-هیچ گزاره و نشانهای وجود ندارد که کار جناب ابراهیم را تایید کند.
3⃣ حکومت سلیمان:
- سلیمان علاوه بر انسانها، بر جنیان و شیاطین هم حکم میراند و باد و پرندگان نیز از او فرمان میبردند.
- سلیمان از خداوند خواسته بود که آن چنان قدرت حکمرانیای به او عطا کند که تا قیامت بینظیر باقی بماند و خداوند خواسته او را اجابت نمود.
(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ص/ ۳۵)
- حکومت سلیمان یک استثناء بینظیر و بنابراین غیرقابل الگوبرداری است.
?امور غیبی سرمایهای بینظیر برای انسان هستند مشروط بر آن که شرایط و اقتضائات این-جهانی در موردشان لحاظ شود.
❇️ جایگاه توسل به مبادی غیبی و معنوی:
- هر نوع تفسیری از توسل و شفاعت که جایگزین اسباب، یعنی اقتضائات این-جهانی شود، مردود است.
- ولی یکی از اقتضائات این جهان این است که اسباب قطعی نیستند. چه بسیار تلاشهایی که به نتیجه نمیرسند. (اصل نسبیت اسباب)
- اسباب مطلق نیستند ولی مبادی غیبی مطلقاند.
- توسل یعنی کمک گرفتن از مبادی غیبی برای تسهیل، تسریع و تکمیل اسباب.
- توسل اقتضای فضل الهی و فزونبخشی پروردگار است و به معنی فروگذاردن اسباب نیست.
- حرکت قاعده این-جهانی است و لازمه رسیدن به مطلوب، تلاش و حرکت است. توسلات به این حرکت، برکت میدهند نه این که جایگزین آن شوند.
#عاشورا_امکانوامتناع_عرفیسازی_امردینی
#آیتالله_سیدعباس_حسینی_قائم_مقامی
پینوشتهای یادداشت
حضرت امیر المومنین و حکومت ولایی
١) فقیه و اصولی کم نظیر مرحوم آخوند خراسانی در نظریه ای بدیع اساسا میان "ولایت" و "وجوب مراجعه و اطاعت" تفاوت قائل می شوند و در مباحث فقهی موسوم به ولایت فقیه، دومی را موضوع بحث می داند و بر اساس این تفکیک، مسئله ولایت و حق إعمال تصرف صرفا اختصاص به معصومین (ع) دارد و نسبت به فقیهان، حتا در صورت تمامیت ادله ولایت فقیه ، کاملا منتفی می باشد. در اینصورت دیگر دوگانه ولایت ظاهری/ سیاسی و ولایت باطنی و معنوی معنا ندارد و ولایت به طور کلی ، چه ظاهری و چه باطنی از آن معصوم است و در مورد فقیهان فقط وجوب و عدم وجوب مراجعه و پذیرش از سوی مردم مورد بحث خواهد بود.(نک : حاشية المكاسب/ ص٩٢-٩٣)
و نیز نک: کشف الاسرار /ص۱۸۵
٢) فقیه و اصولی بزرگ مرحوم میرزای نائینی، با تأکید بر تفاوت ماهوی ولایت معصومین (ع) با ولایت فقیهان، برخورداری معصوم(ع) از عصمت را تضمینی برای تصمیم گیری های او می داند ولی وظیفه "نایبان عام" را در راستای تأمین آزادی و مشارکت مردم در تصمیم گیری ها و ادای حقوق اساسی آنان تبیین می کند. ( برای نمونه نک: تنبیه الامة / ص ۱۱ و ۱۵)
٣) "فیکون لهم فی الجهات المربوطة بالحكومة کل ما کان لرسول الله والائمه من بعده (ع) ولا یلزم من ذلک ان تکون رتبهتم کرتبة الانبياء أو الأئمة (ع) فان الفضائل المعنوية أمر لا یشارکهم فیه غیرهم.
فالخلافة لها معنیان و اصطلاحان: احدهما ،الخلافة الالهیه التکوینیة و هی مختصة بالخلّص من اولیائه کلانبياء و المرسلین و الأئمة الطاهرین (س) و ثانیهما، المعني الاعتباری الجعلی"
(کتاب البیع /ج ۲ ص۴۶۷)
٤) "قد مرّ لیس المراد بالولایة هی الولاية الكلية الإلهية التي دارت فی لسان العرفاء و بعض اهل الفلسفة بل المراد هی الولاية الجعلیة الاعتباریة کالسلطنة العرفیة وسائر المناصب العقلائية"
(همان /ص۴۸۳)
٥) صحیفه امام ج 19/ص 403
۶) رک: کشف الاسرار / صفحات ۱۷۹ تا ۲۲۰
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 Monate, 2 Wochen her