😜 جَـفَـرآبـاد 😜

Description
جَفر و جَفر‌آباد شخص، منطقه و قومیت خاصی نیست و به هیچ عنوان قصد توهین نداریم‼️

کانال ویس👈 @VoiceChi

ارسال سوژه/نظر👈 @cmntrobot

تبلیغات👈 t.me/joinchat/Bu_VZD6rl9q2Ae5BUgCveg

❌کانال جـفَـرآبـاد هیچ مسئولیتی در قبال محتوای تبلیغات انجام شده ندارد❌
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 4 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 1 week ago

2 months, 3 weeks ago

📚 #یک_دقیقه_مطالعه

روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد: بلی.
مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولانا به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولانا کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها دیدند که مولانا داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولانا به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولانا که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: ”ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است.” آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولانا کشید. چشم مردم به شیشه افتاد. مرد ادامه داد: ”این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!” سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولانا را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولانا یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: ”ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند.”
رقیب مولانا فریاد زد: ”این سرکه نیست بلکه شراب است.”
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولانا بر سر خود کوبید و خود را به پای مولانا انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند. آنگاه مولانا از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند. این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

📚ملاصدرا
👤هانری کوربن
ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
#مولانا

🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯
📍 @JafarAbad 📍

2 months, 3 weeks ago

‏شما چطوری برای 10 سال ایندتون رو برنامه ریزی میکنین؟

من یبار 2 تاجوجه خریدم
میخواستم بزرگ بشن
تخم بزارن
تخم هاشون رو بزارم جوجه بشه
ببرم بفروشم سود کنم

شب اول "گربه" هردو تاشون رو خورد😂😂

⭕️ @JafarAbad ⭕️

2 months, 3 weeks ago

دخترم گفت دوست ندارم برم مهدکودک.
گفتم منم دوست ندارم برم سرکار، باز خوش بحالت تو مهد بازی میکنید نقاشی میکشید شعر میخونید، گفت: نه مامان خوش به حال تو لااقل بهت پول میدن، به من هیچی پول نمیدن مامان الکی هی میرم میام
فسقلی انتظار داره تو مهد حقوقم بگیره:))))

⭕️ @JafarAbad ⭕️

2 months, 3 weeks ago
2 months, 3 weeks ago

? #سعید_شایسته
? شب زمستونی سرد

‌?‌?‌?‌? ↯
? @JafarAbad ?

5 months, 2 weeks ago

? #علی_عبدالمالکی
? قصه

‌?‌?‌?‌? ↯
? @JafarAbad ?

5 months, 2 weeks ago

? #آصف_آریا
? فک کن تو بردی

‌?‌?‌?‌? ↯
? @JafarAbad ?

5 months, 3 weeks ago

کاش یکی با همه بلاگرا این کارو میکرد ??‍♀️

‌?‌?‌?‌? ↯
? @JafarAbad ?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 4 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 1 week ago