?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 4 weeks ago
مثالب معاوية بن أبي سفيان بالأسانيد الصحيحة - حسن بن فرحان المالكي.pdf
هل_مات_معاوية_على_دين_الإسلام؟_حسن_فرحان_المالكي.pdf
نقد دیدگاه شیخ حسین مفیدی یزدی دربارۀ تعدّد نزول قرائات قرآنی
(بخشی از فصل نخست پایاننامۀ «گردآوری و اعتبارسنجی قرائات منسوب به امیرالمؤمنین (ع)؛ بر اساس تراث اسلامی پنج قرن نخست هجری» نوشتۀ امیرحسن خوروش، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، 1403ش)
از رجال بخاری و مسلم!
یکی از رجالِ صحیح بخاری و صحیح مسلم، ابو العباس سائب بن فروخ (د. بعد از 136ق) شاعر مکی نابینا است (بخاری، الصحیح، ج2، ص54؛ ج4، ص160؛ ج5، ص156؛ ج8، ص3، 23؛ ج9، ص140؛ مسلم، الصحیح، ج2، ص815؛ ج4، ص1975).
مرزبانی (297-384ق) شخصیت ابوالعباس مکی را در یک جمله کوتاه و رسا چنین وصف کرده است: «کان هجاء خبیثا فاسقا مبغضا لآل رسول الله صلى الله علیه وسلم، مائلا إلى بنی أمیة مداحا لهم.» (او شاعری هجوسرا، بدزبان و هرزهگو و فاسق بود. دشمن آل رسول (ص) بود؛ به بنی امیه گرایش داشت و آنان را مدح میکرد.) (مغلطای، إکمال تهذیب الکمال، 5/ 203)
یاقوت حموی نیز نوشته است: «وکان منحرفا عن آل أبی طالب مائلا إلى بنی أمیة مادحا لهم» (معجم الأدباء، 3/ 1341).
ابوالعباس عثمانی بود و حبّ امیرالمؤمنین ع را گمراهی میدانست و در این باره خطاب به ابوالطفیل سروده است: «لقد ضلوا بحب أبی تراب ... کما ضلت عن الحق الیهود» (با دوستی ابو تراب گمراه شدند آن چنان که یهودیان از حق گمراه شدند.) (تاریخ ابن أبی خیثمة - السفر الثانی، 1/ 584).
بنی امیه از شام برای او در مکه جایزه میفرستادند و اشعار او در مدح و رثاء بنی امیه و هجو زبیریان مشهور است (الأغانی، ج16، ص465-471).
بنابر یک حکایت، ابو العباس عاشق زن شوهرداری شد و برایش پیام عاشقانه میفرستاد و طی داستانی که نقلش مناسب نیست، گرفتار شوهر آن زن شد (الأغانی، ج16، ص466؛ ابن الجوزی، أخبار النساء، ص179؛ مغلطای، إکمال تهذیب الکمال، 5/ 204). البته این داستان به بشار بن برد نیز نسبت داده شده؛ اما ابو الفرج انتساب آن به ابوالعباس را قویتر میداند (ابو الفرج، الأغانی، ج3، ص163). به هر حال انتسابِ چنین داستانی به او بیانگر شخصیت و روحیاتِ او است. از شاعری هرزهسرا که خود را برای لقمه نانی بر آستان بنی امیه آویخته و هر کس را که به او نوالی ندهد هجو میکند، اگر چه از موالی او باشد (مغلطای، إکمال تهذیب الکمال، 5/ 203) چه انتظاری میرود؟
با این احوال، جالب است که رجالیانِ اهل سنت این شاعر هرزهسرا را توثیق کردهاند مثلاً مسلم بن الحجاج نیشابوری میگوید: «أَبُو الْعَبَّاسِ السَّائِبُ بْنُ فَرُّوخَ، مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ ثِقَةٌ عَدْلٌ» (مسلم، صحیح، 2/ 815).
واقعاً جای سؤال است که مسلم بر چه اساسی این شخص را «عدل» شمرده است؟ به لحاظ تاریخی آن چه ثابت است، این است که او شاعری مداح بنیامیه، دنیاطلب، هجوسرا و منحرف از اهل بیت (ع) بوده است. این چهره کلی و واقعی است که از او در تاریخ نمود یافته و بر روایات و حکایاتِ جزئی قابل رد و قبول، استوار نیست. حال ملاک عدالت چیست؟ عدالت سائب بن فروخ، از دشمنیاش با امیرالمؤمنین علی (ع) و آل رسول (ص) احراز شده؟ یا از دوستیاش با بنیامیه؟ یا از هجو گفتنش برای مردم؟ یا از خنا و بدزبانیش؟ یا از پولدوستی و دنیاپرستیاش؟
تحریف حدیثی که بر حقانیت امیرالمؤمنین (ع) دلالت دارد به نفع معاویه!
در مسند ابوبکر حمیدی (د. 219 ق) چاپ دار السقا دمشق آمده است:
حدثنا الحميدي قال: ثنا سفيان، قال: ثنا علي بن زيد بن جدعان، عن أبي نضرة، عن أبي سعيد الخدري، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «لا تقوم الساعة حتى تقتتل فئتان عظيمتان من المسلمين دعواهما واحدة، أولاهما بالحق التي تغلب، فبينما هم كذلك، إذ مرقت منهم مارقة، يمرقون من الدين، كما يمرق السهم من الرمية(مسند الحميدي، 2/ 15، ح766).
از این متن چنین توهم میشود که حزب معاویه که در نهایت غالب شدند، از حزب امیرالمؤمنین علی (ع) به حق نزدیکتر بودند؛ اما همین حدیث در منابع دیگر چنین نقل شده است:
حدثنا عبد الرزاق، حدثنا معمر، عن علي بن زيد، عن أبي نضرة قال: سمعت أبا سعيد الخدري، أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: لا تقوم الساعة حتى يقتتل فئتان عظيمتان، دعواهما واحدة، تمرق بينهما مارقة يقتلها أولاهما بالحق** (مسند أحمد ط الرسالة، 18/ 401).
که در آن به صراحت، حزب امیرالمؤمنین علیه السلام که خوارج را کشت، به حق نزدیکتر دانسته شده است.
اصل حدیث به صورت دوم است؛ زیرا در منابع متعدد از رجال همین سند به همین صورت نقل شده است.
مثلا از علی بن زید بن جدعان (السنة لعبد الله بن أحمد، 2/ 635؛ المعجم الأوسط، 7/ 335؛ حديث أبي الحسين بن المظفر، ص79 )؛
از ابونضرة (صحيح مسلم، 2/ 745، 746؛ سنن أبي داود، 4/ 217؛ خصائص علي، ص179؛ مسند أبي داود الطيالسي، ج3، ص621؛ مسند أحمد ط الرسالة، 17/ 290، 375؛ 18/ 33، 411؛ سنن سعيد بن منصور، 2/ 398؛ غريب الحديث لإبراهيم الحربي، 2/ 380)
و به لفظ دیگر از ابوسعید الخدری (مسند أحمد ط الرسالة، 18/ 165)
جالب این که ابن عبد البر (د. 463 ق) حدیث را به صورت صحیح از حمیدی روایت کرده است:
«ذكر الحميدي عن ابن عيينة عن ابن جدعان عن أبي نضرة عن أبي سعيد الخدري عن النبي قال لا تقوم الساعة حتى تقتتل فئتان عظيمتان دعواهما واحدة فبينما هم كذلك إذ مرقت مارقة كأنما يمرق السهم من الرمية تقتلها أولى الطائفتين بالحق» (التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد، 23/ 328).
نتیجه آن که صورت فعلی حدیث در مسند حمیدی تحریف شده است و این تحریف ظاهرا با غرض جانبداری از بنیامیه بوده است.
البته اين كه مسئول این تحریف کیست نیازمند تحقیق است زیرا در نسخه خطی مسند حمیدی که مراجعه شد، متن به همین صورت تحریفشده است.
بنابر روایت عبدالرزاق، وقتی درباره گرفتن جزیه از مجوس اختلاف شد، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «وَاللَّهِ مَا عَلَى الْأَرْضِ الْيَوْمَ أَحَدٌ أَعْلَمُ بِذَلِكَ مِنِّي، إِنَّ الْمَجُوسَ كَانُوا أَهْلَ كِتَابٍ يَعْرِفُونَهُ وَعِلْمٍ يَدْرُسُونَهُ» سپس شبیه همان داستان موجود در روایت ذعلب را درباره پیدایش ازدواج با محارم نقل کرده است. (مصنف عبد الرزاق الصنعاني، ۶/ ۷۰).
نقل ابویوسف نیز مربوط به جزیه است که در آن آمده است: «قَالَ عَليّ رَضِي الله عَنهُ: وَأَنَا أَعْلَمُ النَّاسِ بِهِمْ، كَانُوا أَهْلَ كِتَابٍ يَقْرَأُونَهُ، وَعِلْمٍ يَدْرُسُونَهُ؛ فَنُزِعَ مِنْ صُدُورِهِمْ.» (الخراج لأبي يوسف، ص۱۴۳)
واضح است که «اعلم بودن» امیرالمؤمنین (ع) در این دو روایت مربوط به آگاهی امیرالمؤمنین (ع) از حکم مجوس و علت اهل کتاب شمرده شدن آنها است!! امیرمعزی به طرز عجیبی این معنای ساده و روشن را به «رازآشنایی و آگاهی امیرالمؤمنین (ع) به معارف و علوم زرتشتیان» تحریف کرده تا از این طریق ادعای خود مبنی بر انتقال فرهنگ مجوس به تشیع را به کرسی بنشاند!!
...........................
[1] The Spirituality of Shiʿi Islam Beliefs and Practices, The Institute of Ismaili Studies, London, 2011.
[۲] نشانیها مربوط به چاپهای موجود در نرمافزار جامع الأحادیث نور و المکتبة الشاملة است.
[۳] ترجمه انگلیسی را میتوان به گونه دیگری نیز فهمید اما در مجموع، هدف، پیوند دادن امیرالمؤمنین (ع) با فرهنگ ایران باستان است که به هیچ وجه از این گزارش برنمیآید.
نقد امیرمعزی (۱۰)
تحریف مغرضانه روایات در آثار امیرمعزی
در بررسی آثار محمدعلی امیرمعزی به مواضع متعددی برخورد میکنیم که بدون رعایت امانتداری، نقلها دچار تحریف زیاد شده است.
برای نمونه، در کتاب «تشیع، ریشهها و باورهای عرفانی» پس از ادعای پیوند اعتقادی میانِ تشیع و فرهنگ ایران باستان، مینویسد:
«بگذارید به چند مثال بسنده کنیم: حدیثی که بر اساس آن، کتاب آسمانی زرتشت دارای ۱۲۰۰۰ جلد است و حاوی تمام علوم، و علی (ع) به عنوانِ آشنای نهایی این کتاب ...» (تشیع، ریشهها و باورهای عرفانی، ص۱۰۰).
امیرمعزی برای این حدیث به ۵ منبع (الکافی، أمالی الصدوق، التوحید، الفقیه و تهذیب الأحکام) ارجاع داده و سپس نوشته است:
«اشاره به حضرت علی به عنوان عالم به علوم زرتشتی در کتابهای سنی هم یافت میشود.»
و سپس به الخراج ابویوسف و مصنف عبدالرزاق ارجاع داده است (تشیع، ریشهها و باورهای عرفانی، ص۱۳۴_۱۳۵).
یکایک این ارجاعات را بررسی و با ادعای امیرمعزی مقایسه کردیم. نتیجه این بود که گزارش امیرمعزی سرتاپا تحریفشده است! لازم به تذکر است که متن فارسی را با متن ترجمه انگلیسی [۱] (ص۹۷) مقایسه کردیم و معلوم شد اشکالات از جانب مترجم فارسی نیست.
ظاهراً بدون استثنا آدرسهای ذکرشده برای حدیثی که امیرمعزی به آن اشاره کرده، غلط است و در نشانیهای مذکور از چاپهای موردنظر یا حتی نزدیک به آنها، هیچ حدیث مرتبطی یافت نمیشود. بعضاً اطلاعات کتابشناسی هم مغلوط و آشفته است. به علت نامعلومی، مشکل آدرسدهی غلط در مواضع بسیاری از کتابهای امیرمعزی دیده میشود که خواننده را با سختی و سرگردانی روبرو میکند. به هر حال ما سعی کردیم با جستجو، حدیث موردنظر را در غیر نشانیهای ذکرشده بیابیم. مقصود امیرمعزی دو حدیث درباره جزیه مجوس است: یکی حدیثی از امام صادق (ع) (الكافي، اسلامیة، ج۳، ص۵۶۷؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۳) و دیگری حدیث ذعلب (أمالي الصدوق، ص۳۴۳؛ التوحيد، ص۳۰۶) و نیز متنی در من لا یحضره الفقیه شبیه روایت امام صادق (ع) (الفقیه، ج۲، ص۵۳) [۲]. در این کتابها موضع دیگری که به ادعای امیرمعزی مربوط باشد یافت نشد.
با دقت در متن این احادیث میبینیم که تقریباً هیچ مطابقت و ارتباط واقعی با ادعای امیرمعزی ندارند! حدیث ذعلب درباره اندازه کتاب مجوس ساکت است و تنها در حدیث امام صادق (ع) و متن صدوق آمده است: «فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ جِلْدِ ثَوْرٍ» (الكافي، ج۳، ص۵۶۷؛ الفقیه، ج۲، ص۵۳) که البته این نیز با مفهوم امروزی جلد که در برداشت امیرمعزی آمده متفاوت است.
در هیچ یک از سه متن نیامده است که کتاب پیامبر مجوس «حاوی تمام علوم» بود! امیرمعزی این ادعا را از پیش خود افزوده است!!
در هیچ یک از این سه متن «علی (ع) به عنوان آشنای نهایی این کتاب» معرفی نشده است! در حدیث امام صادق (ع) و متن صدوق اصلاً نامی از امیرالمؤمنین (ع) نیامده است! در حدیث امام صادق (ع) تنها به حدیثی از رسول خدا (ص) استناد شده است. در حدیث ذعلب نیز، تنها ماجرای انحراف پادشاه مجوس و تحریف دینشان از زبان امیرالمؤمنین (ع) نقل شده و به آشنایی امیرالمؤمنین (ع) با محتوای کتاب مجوس یا حتی چگونگی اطلاع امیرالمؤمنین (ع) از این داستان هیچ گونه اشارهای نشده است!
در هیچ یک از این متون نامی از زرتشت نیامده و در متن صدوق نیز نام پیامبر مجوس، «دامسب» ذکر شده است.
در هیچ یک از این احادیث نشانهای بر پیوند تشیع با ایران باستان و انتقال عقاید مجوس دیده نمیشود؛ بلکه همگی در مقام بیان علت جزیه گرفتن از مجوس و دربردارنده ذم و تقبیح آنها است. در حدیث امام صادق (ع) آمده است: «أَنَّ الْمَجُوسَ كَانَ لَهُمْ نَبِيٌّ فَقَتَلُوهُ وَ كِتَابٌ أَحْرَقُوهُ». در حدیث ذعلب نیز پس از شرح پیدایش بدعت مجوس در ازدواج با محارم، پیامد آن چنین بیان شده است: «فَمَحَا اللَّهُ مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ رَفَعَ عَنْهُمُ الْكِتَابَ فَهُمُ الْكَفَرَةُ يَدْخُلُونَ النَّارَ بِلَا حِسَابٍ وَ الْمُنَافِقُونَ أَشَدُّ حَالًا مِنْهُم». امیرمعزی از کجای این روایات، پیوند تشیع با مجوس را برداشت کرده است؟!!!
نقد امیرمعزی (۹)
دادههای خیالی رجالی در آثار امیرمعزی
در آثار محمدعلی امیرمعزی به دادههای خیالی زیادی در حیطه علم رجال برخورد میکنیم که بر اساس آنها تحلیل و نتیجهگیری صورت گرفته است.
برای نمونه امیرمعزی در مقاله «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات» [۱] نوشته است:
«ابراهیم بن صالح از یاران امام پنجم که در اثر خود به نام الغیبة تعداد امامان ع را پنج ذکر کرده است» (صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات، ص۹۹).
این مطلب عیناً در ترجمه انگلیسی (ص۱۱۲) [۲] و اصل فرانسوی مقاله (ص۲۳۷) [۳] وجود دارد.
علاوه بر این در کتاب «راهنمای ربانی» [۴] نوشته است:
«ابراهیم بن صالح انماطی کوفی، از پیروان امام محمد باقر (متوفی حدود ۱۱۵/ ۷۳۳-۳۴) که امام باقر را مهدی غایب میدانست و کتابی با نام کتاب الغیبة نوشته است» (راهنمای ربانی، ص۲۴۰).
و در همان کتاب نوشته است:
«... امامان شمارههای مختلفی را برای تعداد امامان به کار بردهاند: پنج (انماطی، کتاب الغیبة) ...» (راهنمای ربانی، ص۲۴۳).
این مطالب در ترجمه انگلیسی کتاب (ص۱۰۱، ۱۰۴) [۵] وجود دارد.
اما آن چه امیرمعزی گفته است به کلی وهم و خیال است!
اوّلاً امیرمعزی چنان به کتاب الغیبة انماطی ارجاع داده و محتوای آن را نقل نموده که گویی این کتاب در دست است یا اطلاعات خاصی درباره محتوای آن وجود دارد. در حالی که آن چه وانمود کرده به کلّی نادرست و دور از شیوه ارجاع علمی است! تنها منبعِ امیرمعزی برای شناختِ این کتاب فهرستِ شیخ طوسی و رجال نجاشی است که به ذکر نام آن اکتفا کردهاند. بنابراین ارجاع به این کتاب یا گزارش محتوای آن صرف اوهام و خیالات است.
ثانیاً نجاشی [۶] درباره انماطی تصریح کرده است: «روى عن أبي الحسن و وقف، له كتاب يرويه عدة» (رجال النجاشي، ص۲۴). بنابراین او از اصحابِ امام کاظم (ع) بوده و بر ایشان وقف کرده است و این که امیرمعزی به او نسبت داده که امام باقر (ع) را مهدی غایب میدانست، صرف توهّم و خیالپردازی و قطعاً نادرست است.
ثالثاً اصل این که انماطی از اصحاب امام باقر (ع) باشد بر اساس رجال برقی (ص۱۱) و رجال شیخ طوسی (ص۱۲۴) است که نمیتواند درست باشد؛ زیرا نه با طبقه راوی او عبیدالله بن احمد بن نهیک متناسب است و نه هیچ حدیثی از امام باقر (ع) روایت کرده است و نه حتی در شمار اصحاب امام صادق (ع) ذکر شده و نه به طور مستقیم از امام صادق (ع) روایت میکند؛ بلکه با یک یا دو واسطه از امام صادق (ع) روایت میکند (نمونه: مائة منقبة، ص۱۳۷؛ اعلام الوری، ص۳۰۹؛ تأویل الآیات، ص۷۷۲).
رابعاً از همه عجیبتر این که امیرمعزی بر اساس همین توهمات، به امامان (ع) نیز نسبت داده است که شمار خود را ۵ امام دانستهاند!
نتیجه آن که کل اطلاعاتی که امیرمعزی درباره ابراهیم بن صالح انماطی ارائه کرده و بر اساس آن به تحلیل تاریخ شیعه و امامت پرداخته، غلط اندر غلط و اوهام محض است! او شبیه همین اوهام را درباره دیگر راویان نیز دارد که در همان صفحات ذکرشده در کتاب راهنمای ربانی میتوان دید.
............................................
[۱] امیرمعزی، محمدعلی (۱۳۹۰ش)، «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات»، امامتپژوهی، ش۴.
[2] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (2016), The Silent Qu’ran and the Speaking Qur’an, Columbia University Press.
[3] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1992), “AI-Saffâr al-Qummî et son Kitâb basâ'ir al-darajât”, Journal asiatique, Número 3-4.
[۴] امیرمعزی، محمدعلی (۱۴۰۱ش)، راهنمای ربانی در تشیع نخستین، نشر نامک.
[5] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1994), The Divine Guide in Early Shi’ism, State University of New York Press.
[۶] نجاشی دو بار نام انماطی را آورده اما از مقایسه نام و راوی و مشخصات معلوم است که یک نفرند.
فبهت الذي كفر والله لا يهدي القوم الظالمين
دریغ از یک جواب از سوی ناصبی حقستیز!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 4 weeks ago