?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
#مثنوی_معنوی
#آیات_مثنوی
#تدوین: علی_درگاهی
#انتشارات_امیرکبیر
صبر وخاموشی جَذوبِ رحمت است
وین نشان جُستن، نشانِ علّت است
اَنصِتُوا بپذیر تا بر جانِ تو
آید از جانان جزای اَنصِتُوا
شرط اشراقِ حقیقت بر جان سالک خاموشی و قرار گرفتن با تمام وجود در پیشگاه خورشید حقیقت و پذیرا بودن تمام نور او در جان خود است.
هر توجهی که سالک به غیر می کند کم گذاشتن و از کف دادن سرمایه و در نهایت دور افتادن از مرشد کل است.
هر قدر تجرید و توجه سالک بیشتر شود و بقدری که به مطلوب معرفت پیدا می کند، از نشان و دلیل خواستن و از ذهنیات و تخیلات خلاصی می یابد و به همان اندازه از استاد و شمس حقیقت بهره مند خواهد شد.
چون طبیبان را نگه دارید دل
خود ببینید و شوید از خود خجل
دفع این کوری به دست خلق نیست
لیک اکرامِ طبیبان از هُدی ست
این طبیبان را به جان بنده شوید
تا به مُشک و عنبر آکنده شوید
✅ برنامه رادیویی : ساز تنها
✅ نی : حسن کسایی
✅ دستگاه/مایه : ابوعطا
✅ کیفیت : پالایش بیداد
? کانال موسیقی گلها
نوش کن جامِ شرابِ یک منی
تا بِدان بیخِ غم از دل برکَنی
دل گشاده دار چون جامِ شراب
سر گرفته چند چون خُمّ دَنی
چون ز جام بیخودی رطلی کشی
کم زنی از خویشتن لاف منی
سنگسان شو در قدم نی همچو آب
جمله رنگآمیزی و تَردامنی
دل به می دربند تا مردانهوار
گردن سالوس و تقوا بشکنی
خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر
خویشتن در پای معشوق افکنی
چاره می جوید پیِ من، دردِ تو
مــی شنودم دوش آهِ سـردِ تــو
من توانم هم که بی این انتظار
رَه دَهَـــم بِنْـــمایـــَت راهِ گــذار
تا از این گردابِ دوران وارَهــی
بر سرِ گـــنجِ وصـــالم پــا نهــی
لیک شیرینی و لذّات مَـــقَر
هست بـر اندازهٔ رنجِ ســفر
گرچه بی دردسر و رنج و تلخیِ انتظار می توانم حجاب از رخ برگیرم و تو را به گنج دیدار رویم نائل کنم ولی لذت و شیرینی یاد و غم رسیدن به من کم از دیدار من نیست!
دوش ناله و آه سردت را شنیدم، نه آنکه از درد تو آگاه نیستم بلکه تو را دچار این غم و تلخی کردم تا در خلوت عاشقان و تنهایی تو را از چشم بَدان و نامحرمان پنهان کنم و چشمِ بدی طمع در تو نکند.
من تو را غمگین و گریان زآن کنم
تا کِــت از چــشمِ بَـدان پنهان کنم
تلخ گردانم زِ غم ها خویِ تو
تا بگردد چشمِ بد از رویِ تو
❄روز برفی تان شاد و عاشقانه?
دانۀ معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را، چون گشت نقل
وقتی به حرکتِ مورچهای روی دیوار مینگریم، موضوع اندیشهٔ ما حرکت مورچه است بر روی دیوار و آنگاه که به آفاق بیکران کهکشانها میاندیشیم، میدان تفکّر ما قلمروِ پهناوری است به وسعت هستی. صرفِ اندیشیدن به حرکتِ مورچه یا بیکرانگیِ هستی، اعتباری به «اندیشه» ما نمیبخشد، میتوان دربارهٔ حرکت مورچه بر روی دیوار، به اندیشههای جاودانه و شگرف رسید و میتوان در اندیشیدن به آفاقِ بیکران هستی به حرفهای معمولی و مکرّر و مشترک بین همگان دست یافت.
آنچه یک «فکر» را در تاریخ اندیشهٔ بشری اعتبار میدهد موضوع فکر نیست بلکه قاب و قالبی است که اندیشه در ذهن ما به خود میگیرد و نوعی روشنایی و افقی از دید در برابر چشم ما و دیگران میگشاید. اندیشهٔ راستین اندیشهای است که وقتی عرضه شود بخشی از مخاطبان خود را دگرگون کند و در برابر چشم ایشان دریچهای تازه بگشاید...
مولانا، اما صاحب اندیشه است. در آن سوی شعرهای درخشانی که در دیوان شمس سروده است، هم در مثنوی و هم در دیوان، نمونههایی از اندیشه عرضه میکند که وقتی خواننده با آن اندیشهها روبهرو میشود نگاهش به جهان و قلمرو هستی دگرگون میگردد.
دربارهٔ ازل، ابد، جهان، انسان، مرگ، زندگی، زیبایی، عشق و خدا مولانا صاحب اندیشه است، اندیشههایی که بشریّت در همه احوال به آنها نیاز دارد، همانگونه که بشریّت هیچگاه از دیالوگهای افلاطون بینیاز نخواهد بود. همچنان که جرقههای فکری فلاسفهٔ ماقبل سقراطِ یونان، امثال هراکلیت، هنوز طراوت خویش را داراست و مایهٔ حیرت انسان معاصر است.
___________________
شفیعی کدکنی،غزلیات شمس تبریزی، جلد یکم
حکایت آن که دائم دعا می کرد برای ثروتی بی رنج و روزی حلال و خلق بر او می خندیدند و طعنه می زدند تا اینکه از قضا در روزی که با آه و زاری باز این دعا می کرد ناگهان گاوی گستاخ در و دربند بشکست و به خانه او درآمد. صاحبخانه شادمان از استجابت دعایش، زود آن گاو سر برید و به قصاب سپردش تا اینکه صاحب مال گاوش بدید و باقی ماجرا....
صاحب گاوش بدید و گفت: هین
ای به ظلمت گاو من گشته رهین
هین چرا کشتی بگو گاو مرا؟
ابلهِ طرّار انصاف اندرآ
گفت: من روزی ز حق میخواستم
قبله را از لابه میآراستم
آن دعای کهنهام شد مستجاب
روزی من بود کشتم نک جواب
او ز خشم آمد گریبانش گرفت
چند مشتی زد به رویش ناشکفت
میکشیدش تا به داوود نبی
که بیا ای ظالم گیج غَبی
حجّت بارِد رها کن ای دغا
عقل در تن آور و با خویش آ
این چه میگویی دعا چه بود؟ مخند
بر سر و و ریش من و خویش ای لوند!
گفت: من با حق دعاها کردهام
اندرین لابه بسی خون خوردهام
من یقین دارم دعا شد مستجاب
سر بزن بر سنگ ای منکر خطاب
گفت: گرد آیید هین یا مسلمین
ژاژ بینید و فشار این مهین
ای مسلمانان دعا مال مرا
چون از آن او کند بهر خدا
گر چنین بودی همه عالم بدین
یک دعا املاک بردندی بکین
گر چنین بودی گدایان ضریر
محتشم گشته بدندی و امیر
روز و شب اندر دعااند و ثنا
لابهگویان که تو دِهمان ای خدا
تا تو ندهی هیچ کس ندهد یقین
ای گشاینده تو بگشا بند این
مکسبِ کوران بوَد لابه و دعا
جز لبِ نانی نیابند از عطا
خلق گفتند: این مسلمان راستگوست
وین فروشندهٔ دعاها ظلمجوست
این دعا کی باشد از اسباب مُلک؟
کی کشید این را شریعت خود به سلک؟
بیع و بخشش یا وصیت یا عطا
یا ز جنسِ این شود مُلکی تو را
در کدامین دفترست این شرعِ نو؟
گاو را تو باز ده یا حبس رو!
او به سوی آسمان میکرد رو
واقعهٔ ما را نداند غیر تو
در دل من آن دعا انداختی
صد امید اندر دلم افراختی
وقتی احکام ظاهر و شریعت در مقابل وقایع حقیقی و غیبی قرار می گیرد کاملا ناتوان از قضاوت و دیدن حقیقت امور است مگر آنکه راز مسئله توسط کسی که متصل به منبع حقایق است گشوده گردد.
در این واقعه نیز داوود نبی پی به راز مسئله می برد و صاحب گاو را از حقیقت قضیه آگاه می کند و برایش روشن می کند که در گذشته پدرش در خانه شخص دعاکننده به خدمت مشغول بوده و در توطئه ای صاحبخانه را می کشد و اموالش را تصاحب می کند و نه تنها گاو برای هموست بلکه همه اموالش را هم باید به شخص دعاکننده برگرداند.
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توی
نیک بنگر اندرین ای محتجب
که دعا را بست حق در اِستجِب
هر که را دل پاک شد از اعتلال
آن دعااش میرود تا ذوالجلال
استجابت دعا وعده حتمی خداست و همو دعا را همواره با اجابت همنشین و همراه ساخت و فرمود: اُدعوُنی فَاستَجِب لکُم.
مشکل در این است که دعا بی مانع و رادع مورد استماع حق قرار گیرد و با وسوسه های شیطانی و امیال نفسانی همراه و همنشین نگردد و از اینرو جناب #مولانا رمز استجابت دعا را برداشتن موانع می دانند.
دعای دل های پاک و بی عیب شنیده و مستجاب می گردد.
پناه می بریم به خدا از افکار و حالاتی که موجب حبس دعاست و پناه می بریم به خدا از آنکه دعا هایمان شنیده نشود.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago