?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago
برای روشنیِ خانه شعله ور بودن
درون معرکه در معرض خطر بودن
میان هجمه ی اندوه و درد خندیدن
برای سینه ی فرزند خود سپر بودن
همیشه با لب خندان به خانه برگشتن
برای تلخی این زندگی شکر بودن
به تند باد حوادث زدن بخاطر نان
به پینه های کف دست مفتخر بودن
به جرم دست فروشی،به جرم کسب حلال
درون کوچه و پس کوچه دربدر بودن
در اوج خستگی از درد و رنج دم نزدن
در اوج خستگی محض،بال و پر بودن...
هزار بیت نوشتند و شعر درماند از
بیان ذره ای از واژه ی «پدر بودن»
فرصتی باقی نماند ای ظلم،آنِ رفتن است
رو به پایان است این ظلمت،زمان رفتن است
با وجود اینکه معلوم است اوضاع جهان
در درونت هر خیالی جز گمان رفتن است
ظالمان را یک به یک از تخت پایین می کشند
چشمها را باز کن اینها نشان رفتن است
در مسیر سیل مردم خانه ات را ساختی
کفش هایت را به پا کن تا توان رفتن است
شب به پایان می رسد،هر آمدن را رفتنی ست
در سحرگاهان مؤذن نوحه خوان رفتن است
آخرین تاریک و روشن های دنیا را ببین
گوش کن تکبیرها را،این اذان رفتن است
قصه لالایی و خواباندنِ یک طفل نیست
آنچه می خوانم برایت داستان رفتن است
جهان را غرقِ شادی،خالی از شر آرزو دارم
برای مردمم فردای بهتر آرزو دارم
خرد را در نهاد آدمی بیدار می خواهم
گلویِ ظلم را در دستِ خنجر آرزو دارم
بشر را فارغ از زندان ادیان،کاملا آزاد
به دور از مذهب و آیین و باور آرزو دارم
بجای انفجار و سینه ی بی روح قبرستان
برای کودکان،آغوش مادر آرزو دارم
اگرچه دیدنِ مرگ ستمگر واقعا خوب است
من اما مرگ او را جور دیگر آرزو دارم
شهادت نقطه ی عطفی ست،من این نقطه را هر شب
برای کل مسئولان کشور آرزو دارم
وطن،ای سرزمین مردمِ دربندِ دل مرده
برای مردمت فردای بهتر آرزو دارم
به هر سو می رویم از هر طرف دیوار می ریزد
تو گویی از زمین و آسمان آوار می ریزد
پدر می رفت تا شب دستِ پر از کار برگردد
چه می دانست در عمق زمین دیوار می ریزد
نمی گریند بر ما چشمهای کور مسئولان
فقط در سوگ لبنان اشکشان بسیار می ریزد
به دریا می زنی آتش می اندازند در کشتی
سر از بازار در می آوری،بازار می ریزد
چنان از مرگ یک انسان به ابرو خم نمی آرند
که گویی بر زمین خاکستر سیگار می ریزد
خدا با مردمان پا برهنه دشمنی دارد
که دائم در مسیر پا پتی ها خار می ریزد
اساس مملکت بر خشتِ کج بود از همان اول
و این دیوار کج،یکروز بالاجبار می ریزد
تب تندِ ستم در جان ایران،می کشد پایین
سیاهی را سحر،با چنگ و دندان می کشد پایین
شما که سخت چسبیدی به قدرت،باخبر هستی؟
که ظالم را خدا از تخت آسان می کشد پایین
یکی هر روز سهم دیگران را می کشد بالا
یکی هر شب برای لقمه ای نان می کشد پایین
تمام شیخهای مملکت را خلع منبر کن
به سرعت قیمت تریاک کرمان،می کشد پایین
جناب کدخدا را یکنفر ساکت کند،دارد
خدا را از میان عرش سبحان می کشد پایین
زمان انتخابات است،این ده روز را دریاب
که نرخِ میش بعد از عید قربان می کشد پایین
مبادا پشت سرهنگی به بوقَت دست بگذاری
که می گیرد تو را از پشت فرمان می کشد پایین
تداعی می شود در ذهن من الاکلنگیدن
همین که ارز بالا رفت،تومان می کشد پایین
نمی دانم دقیقا کِی،ولی یکروز این مردم
سرانِ ظلم را از برج هاشان می کشد پایین
خدایا سوختی با سوز بهمن ماه،باغی را
برای کرم شب تابی شکستی چلچراغی را
در این میدان که باید گوی سبقت از رقیبان بُرد
کَرَم کردی،به ما انداختی اسبِ چُلاغی را
فلک چرخید و قاف از هیبت سیمرغ خالی شد
نشاندی جای ققنوس اساطیری،کلاغی را
کدامین بیشه را دیدی که از شیرانِ در بندش
بخواهی گوش بسپارند فرمان الاغی را
خدایا این چه تدبیر است در کار جهانداری؟
رساندی تا مقام شاهبازی،جوجه زاغی را
در این تاریخِ سرتاسر عزا،شادی نمیبینم
که داغی تازه پوشانده ست روی کهنه داغی را
نشستی جای حق،ای کاش برمیخاستی یارب
که حق روشن کند در خانه ی مردم اجاقی را
وا کن پر و بال را،دمِ پرواز است
پژواک صدای حق طنین انداز است
ای شیخ اگر طالبِ حورالعینی
درهای بهشت در فلسطین باز است
خانه ام با دست یک پیرِ مُفنگی شد خراب
شهر با تصمیم مُشتی سیخ و سنگی،شد خراب
دیگران در کهکشانها سِیر می کردند و ما
خاکمان با اعتقاداتی کلنگی شد خراب
کار دستِ نابلد افتاد و جمعی بی سواد
سرزمین با آن همه خوبی،قشنگی شد خراب
بندها از پای اشرار مسلّح باز شد
امنیت با دست مُشتی لاتِ بَنگی شد خراب
ظاهرا در اصل دین ایراد چندانی نبود
چون که شد کانون تزویر و دورنگی،شد خراب
صحبت از عدل علی می کرد قاضی قبلِ حکم
باورم اما به ضربِ تیر جنگی شد خراب
بس که در این زندگی بالا و پایین داشتم
حالم از این شیوه ی الّاکلنگی شد خراب
سالها آجر بر آجر چیدم اما ناگهان
خانه ام با دست یک پیرِ مُفنگی شد خراب
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago