انیمیشن «مهربونی باش...!»
Give in to Giving
شرکت تبلیغاتی لیُو بوُرنِت
Leo Burnett Worldwide
این انیمیشن برای نشان‌دادن حس مسئولیت‌پذیری و بشردوستانه‌ی بانک NDB طراحی شده است...

@sang7hamzeh

6️⃣4⃣ فهرست چهل‌وششم لاک‌پشت پرنده: بهترین کتاب‌های تابستان ۱۴۰۱

🌱 لاک‌پشت پرنده فهرستی است از بهترین کتاب‌های هر فصل برای کودکان و نوجوانان. این کتاب‌ها را گروهی از نویسندگان، مترجمان و کارشناسان کتاب کودک و نوجوان با بررسی کتاب‌های هر فصل انتخاب می‌کنند.

🌱 این فهرست شامل کتاب‌هایی است که در تابستان ۱۴۰۱ منتشر شده‌اند و به فهرست لاک‌پشت پرنده راه یافته‌اند.

🌱 این فهرست را برای دیگران بفرستید تا با بهترین کتاب‌های کودک و نوجوان آشنا شوند. با مراجعه به سایت لاک‌پشت پرنده می‌توانید تمام فهرست‌ها را دریافت کنید.

#بهترین_کتابهای_سال_۱۴۰۱

🐢 @lakposhtparandeh

یکی باید می بود تا یادمان بیاورد اگر چه وسیله پروازمان کوچک ، ساده و بی زرق و برق و با سرعت فوق العاده دیگران نبود اما بود و قدر همت و فرصت خودمان بود.
یکی باید می بود تا به ما بگوید : تو موفق شدی همین که خواستی شانس ت را برای پرواز امتحان کنی موفق شدن ت بود.شوق پرواز ، گام اول فراتر رفتن بود.
این حکایت کتاب "آماده برای پرواز" است قصه ی تازه کوری دورفلد با ترجمه رضی هیرمندی
قصه یی که یادمان می آورد به جای نصحیت کردن و اما و اگر آوردن ها می توان ایستاد و  وقتی کسی می خواهد فراتر برود به خواستن اش نگاه کرد و در رفاقت گامی جلوتر برداشت و با هم سرود توانستن را خواند.
رضی هیرمندی با انتخاب های فوق العاده اش ، همواره حرفی دارد که نشان و چراغ راه است.

حکایت آشنایی من با رضی هیرمندی شبیه به همین کتاب است.
در روزهایی که پا در مسیر قصه گویی گذاشتم و در کف خیابان میبد و فیروزآباد و یزد قصه گو شدن را تمرین می کردم ، رضی هیرمندی نازنین و با سخاوت به خواسته ی من برای فراتر رفتن و توانستن احترام گذاشت و دعوت مرا به یزد پذیرفت تا از نزدیک شاهد قصه گویی من باشد. او با همسر همیشه همراهش، مهمان یزد و میبد شد و اولین قدم های مرا برای قصه گو شدن دید و در تمام این سال ها چراغ راه و مشوقم بود.
من هم شبیه به پسر بچه ی همین قصه بارها خواستم پرنده ی کاغذی قصه هایم را بلند و بلند پرواز دهم اما انسان های کم و شریفی بودند که در این مسیر به پریدن یک پسر بچه از جنوبی ترین نقطه ی مرزهای این سرزمین اعتماد کنند و با همراهی و کلام مهرشان راه گشای من باشند.
از نظر من ، رضی هیرمندی کتابی را ترجمه نمی کند مگر اینکه آن کتاب را زیسته باشد و به درک کامل آن رسیده باشد.

به ما بسیار گفتند ما نمی توانیم اما ما توانسته ایم و این کتاب بیان گر همه ی این توانستن هاست.

حمزه خوشبخت
سیزدهم آذر ۱۴۰۳
در اتوبوس مشهد یزد

@sang7hamzeh

قدم به قدم تا روزی بزرگ و دیدار با مترجمی ارزشمند
دیدار با رضی هیرمندی

اول آذر ساعت شش و نیم عصر
مازندران. شهرکتاب محمودآباد

به دوستان برسانید خبر را که ماه آذر با اتفاقی بزرگ شروع می شود
در شهرکتاب محمودآباد مازندران

@sang7hamzeh

احمد اکبرپور نویسنده ای ست با نگاهی نو به قصه های همیشه.
قصه های احمد اکبرپور همواره در فرمی ارائه می شود که پیش و بیش از هر چیز یادآور این است که هر قصه ، صدایی ست از جهان حضور آدم ها و نگاه شان به جهان.
"دختر دال" اما در آثار این نویسنده ، جایگاه ویژه ای دارد. چرا که این بار احمد اکبرپور در پی ثبت قصه یی بی نهایت مهم برای جهان ادبیات است.
۲۸ و ۲۹ شهريورماه ۱۴۰۳ ، یزد میزبان حضور احمد اکبرپور در کتاب سرو بود .
رونمایی از کتاب "دختر دال" و کشف شگفتی های شهر یزد با قصه ها بخشی از زیبایی حضور احمد اکبرپور بود.
در نشست  کتاب سروِ یزد، ابتدا احمد اکبرپور به بیان ویژگی های بازنویسی افسانه ها و اسطوره ها پرداخت.

در ادامه نوجوان های کنجکاو و جستجو گر دیدگاه خودشان را راجب کتاب دختر دال با احمد اکبرپور در میان گذاشتند و تفکر نقاد را با آقای نویسنده تمرین کردند.
به باور من رونمایی از این کتاب چیزی فراتر از رویدادهای معمولِ رونمایی کتاب بود که افراد کارشناس راجب کتاب کودک رونمایی شده ساعت ها حرف می زنند و این بچه ها هستند که هیچ میکروفونی ندارند تا نظرشان را راجب قصه بگویند.
این بار تنها بچه ها بودند که حرف زدند ، نقد و تحسین کردند و این احمد بود که با حوصله گوش داد و برای هر یک از این بچه های همراه پاسخی درخور داشت .

در رویداد کشف شگفتی های شهر یزد، بچه ها به کوچه های کاه گلی یزد سفر کردند، دست یکدیگر را به گرمی فشردند و قاب بی نهایت زیبایی قصه ها شدند.

از احمد اکبرپور بابت حضورشان بی نهایت سپاسگزارم .
از مجموعه کتاب سرو بابت برگزاری جلسه رونمایی دختر دال نهایت سپاس را دارم.
و در نهایت سپاس بی حد من از بچه هاست که حضورشان و مهرشان زیبایی قصه هاست.
@sang7hamzeh

https://vinesh.ir/%d8%af%d8%b9%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%85%d9%86/

قصه های باغ ملی به یاد کورش اسدی نویسنده داستان "باغ ملی"

قصه ها از خیابان می آیند ، در خیابان جاری می شوند و با خنده بچه ها در باغ ملی در هم آمیخته می شوند ، اینچنین است که هر بار و همیشه قصه ای برای زیستن آغاز می شود. در خیابان و قصه های خیابان است که بچه ها فارغ از رنگ و زبان و هر کدام از متربندی های مرسوم در قصه ها قرار می گیرند.
در قصه های خیابان است که بچه های یزدی و بلوچ و کرمانی و کجا و کجا کنار هم به قصه ها دل می سپارند. قصه های خیابان  قصه پسربچه یی ست که با توپ فوتبالش روی زمین می نشیند و حضور قشنگ خودش را می شنود و می بیند و با بودن ش شکوه یک روایت تازه را نشان می دهد. شوق من از قصه های خیابان به دیدار بی واسطه با مردم است. مردمی که قصه سالیان سال شان را هزاران بار باید نوشت و خواند و خواند .
در بهار و تابستان ۱۴۰۳ عصرهای شنبه در باغ ملی یزد با بچه ها و آدم بزرگ ها قصه هایی را سفر کردیم که هر کدام روایت گر حضور عشق ، صلح و مهر در جهان بود. در نهایت اما چیزی که برای من شگفتی آفرین است حضور مردمی ست که بی نهایت بار کلمه را دوست دارند و به آن احترام می گذارند . اجراهای بهترین بهار و تابستان تمام زندگی ام را بهانه ای می کنم برای ادای احترام به کورش اسدی نویسنده داستان "باغ ملی"

سپاسگزارم از کتابفروشی جعفری که باعث قصه های باغ ملی یزد شدند.

@sang7hamzeh

راه گذشتن از گذشته ای سخت
یادداشتی به احترام رمان"کودک دریا" نوشته ژان کلود مورلوا

حمزه خوشبخت

کودک دریا درس بزرگش را به آدم بزرگ ها یاد داد و سفرش را تا بی انتهای دریا ادامه داد. «یان»، پسرکوچولوی ریزه میزه قصه «کودک دریا»، به مخاطبان قصه اش یادآور شد که در موقعیت ستم نمانند و راه اقیانوس ها را در پیش بگیرند. حرف مهم دیگر این قصه شاید این باشد که آدم بزرگ ها باید مسئولیت حرف ها و رفتارهایشان را بپذیرند. اما قصه از چه قرار است؟

یک تصویر جدی و واقعی از دنیای کودکان
شبی، «یان» شش برادر خود را از خواب بیدار می کند و به آن ها می گوید که باید فرار کنند، چون پدرشان آن ها را به مرگ تهدید کرده است. هفت برادران قصه ــ که دیگر نمی خواهند کتک های پدرشان را تحمل کنند ــ به راهنمایی کوچک ترین برادر خود راهِ رفتن از خانه شان را پیش می گیرند. آن ها با لباس های مندرس خود جنگل ها و شهرها را پشت سر می گذارند و در راه با آدم های متفاوتی برخورد می کنند و از دید خودشان راوی قصه می شوند. ماجرای هفت برادران به آدم بزرگ ها یک تصویر جدی و واقعی از دنیای کودکان نشان می دهد.
در قسمتی از داستان، از قول شخصیت نویسنده ای که برادران را دیده، چنین می خوانیم: «چشمانم را به در می دوزم. دزد عاشق و بی دست وپای رمان من با این بچه ها هزاران سال نوری فاصله دارد.» پس از دیدن بچه های داستان «کودک دریا»، نگاه نویسنده درباره نوشتن داستان عوض می شود. بچه های داستان «کودک دریا» به درستی نمی دانند مقصد نهایی شان کجاست، تنها می دانند که نباید زیر بار ستم بروند و باید به دریا برسند. آن ها، در راه گذشتن از گذشته ای سخت و رسیدن به دریا، مشکلات سرما و راه های سنگلاخ را به جان می خرند، زیرا فهمیده اند که برگشتن به خانه دیروز و روزگار کتک خوردن یک اشتباه است که نباید صورت بگیرد.
داستان بسیار عمیق تر از این خلاصه واری است که نوشته شد. «کودک دریا» را باید خواند و در عمق جان احساس کرد. در هر فصل این کتاب، از گام های بچه هایی که رو به فردا می روند صدای موج دریا می آید.

چرا باید داستان «کودک دریا» را بخوانیم؟
در هر فصل از داستان، راوی های متفاوتی قصه را تعریف می کنند. این شکل از داستان نویسی باعث می شود مخاطبْ داستان را از زاویه دیدهای متفاوتی ببیند. این مسئله، یعنی همین حضور آدم های مختلف و نگاه های گوناگون به هفت برادران، باعث می شود مخاطب شیوه برخورد آدم های مختلفی را مطالعه کند؛ شاید دست آخر از خودش بپرسد که اگر خود با آن بچه ها روبه رو می شد چه واکنشی نشان می داد.
داستان، همچنین، یک تصور معمول اشتباه را به چالش می کشد، این تصور که بچه ها حق ندارند به حرف ها و رفتارهای آدم بزرگ ها اعتراض کنند. برخی گمان می کنند، چون از بقیه است سن بیشتری دارند، همه باید حرف و رفتارشان را ــ بدون فکر ــ قبول کنند. داستان عمیق «کودک دریا» با حضور هفت برادران چنین نگاهی را به چالش می کشد.
بالأخره اینکه یان، قهرمان داستان، این امر مهم را به مخاطب یادآوری می کند که هیچ چیز نمی تواند مانع عمل بزرگ شود. یان آن قدر کوچک است که در یک ساک دستی جا می شود، اما چشم های او نور را می بینند، گوش هایش صدای موج دریا را می شنوند و قلبش عشق و دوستی را از راه های دور حس می کند. ماجرای یان را می توان جلوه ای از قصه «پسر بندانگشتی» به حساب آورد که مهم ترین مسائل اجتماعی را هم در بر می گیرد.

درباره نویسنده
ژان کلود مورلِوا نویسنده بزرگ فرانسوی است که کتاب های متعددی برای کودکان و نوجوانان نوشته است. از آثار او می توان به «دوست دارم به خانه بروم»، «پیاده روی کوربیکوک» و «نبرد زمستانی» اشاره کرد. این نویسنده درباره کتاب «کودک دریا» می نویسد: «‘کودک دریا’ کوشش ادبی پرمخاطره و نقطه عطفی حقیقی بود. همیشه از خودم می پرسم در دنیا کسی به جز من از این کتاب خوشش می آید!»

بخشی از متن کتاب
«به نظرم آمد که او یک بچه واقعی نیست و یک راست از متن افسانه ای بیرون آمده است. ای کاش حق داشتم ــ برای لحظه ای هم که شده ــ وارد آن افسانه بشوم! ای کاش او قبول می کرد که مرا به آنجا راه بدهد!»
«کودک دریا»، نوشته ژان کلود مورلِوا، ترجمه زهره ناطقی، نشر محراب قلم، ۱۴۰ صفحه، ۱۲۵هزار تومان

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15259/404340

تصویرگری کتاب را لوی پین فولد انجام داده ‌است که اهل استرالیا است. در آخرین خرس تصویرگری موفق پین فولد کلمه را جسمیت بخشیده است. هر تصویر او خود زندگی است و‌کشف خط‌ها و رنگ‌های داستان. رنگ احساسات شادی، غم، امیدواری، طوفان و تصمیم بزرگ را می‌توان در تصویرگری‌های کتاب مشاهده کرد.  قصه‌ آخرین خرس با تصاویر پین فولد است که اوج زیبایی را کامل‌ می‌کند. او دو کتاب «در جست‌وجوی خرس» و «نهنگ گمشده» را نیز از همین نویسنده تصویرگری کرده و به کسب جوایز متعدد موفق شده است.
آخرین خرس
نویسنده: هانا گلد
مترجم: امین پورحسن
ناشر: کتاب چار
https://shahraranews.ir/fa/publication/content/15167/402266