جان و خرد

Description
نوشته‌ها، گفتارها، کارگاه‌ها و آثار محمد احیائی.
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 4 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 1 week ago

3 months, 2 weeks ago

درود پرسشی دارم که هنردوستان و ادیبان جمع جان و خرد را به چالش خواهم گرفت.
به نظر شما آیا این غزل از حافظ است؟

ای جان جهان، شور تو در جان من افتاد
آتش به دل و دیدهٔ پنهان من افتاد

گفتم که دل از عشق بپرهیزد و آرام
دیدم که خطا بود و پشیمان من افتاد

هر صبح به یاد تو لبم ذکر محبت
هر شام غمت در دل و در جان من افتاد

آن لحظه که دستت گل خورشید به پا کرد
نور تو ز هر ذره به کیهان من افتاد

گفتی به فراقم نرسی، زود بهوش آی
عشقت چو شبیخون به دل و جان من افتاد

حافظ چو ز عشق تو سخن گفت به خلوت
شوری ز غزل در لب مستان من افتاد

3 months, 3 weeks ago

1. مارکسیسم و نقد به اخلاق‌گرایی بورژوازی
مارکسیست‌ها، به‌ویژه لنین، اخلاق‌گرایی در مبارزه را به‌شدت نقد کرده‌اند. لنین در اثر "دولت و انقلاب" استدلال می‌کند که قدرت‌های مسلط از ایده‌های اخلاقی برای حفظ وضعیت موجود استفاده می‌کنند. او معتقد بود که طبقه کارگر باید از هر وسیله‌ای برای سرنگونی بورژوازی استفاده کند، حتی اگر این ابزارها غیراخلاقی به‌نظر برسند. مثال عملی این دیدگاه، خشونت‌های انقلابی در دوران انقلاب روسیه بود که به سرکوب مخالفان و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا انجامید.
نقد مارکسیست‌ها به این ایده این است که:
اخلاق ابزاری است که طبقه حاکم برای مهار مبارزات انقلابی از آن استفاده می‌کند.
در مبارزه طبقاتی، هیچ ابزار یا روشی نباید پیشاپیش رد شود، زیرا هدف (برابری و آزادی) وسیله را توجیه می‌کند.
2. رئالیسم سیاسی: ماکیاولی و هابز
ماکیاولی در "شهریار" و هابز در "لویاتان" هر دو بر این باورند که سیاست و اخلاق الزاماً هم‌پوشانی ندارند. ماکیاولی معتقد بود که برای حفظ قدرت و نظم، گاه لازم است از ابزارهای غیراخلاقی استفاده شود. در مثال‌های تاریخی، رهبران بسیاری از جمله ناپلئون، هیتلر و حتی چرچیل، به این دیدگاه نزدیک بوده‌اند.
نقد رئالیست‌ها:
در شرایط بحرانی، اخلاق‌گرایی می‌تواند منجر به ناکارآمدی یا از دست دادن قدرت شود.
در جنگ جهانی دوم، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط ایالات متحده نمونه‌ای از این رویکرد است؛ هرچند اخلاقاً محکوم می‌شود، اما توجیه آن پایان سریع‌تر جنگ و کاهش تلفات کلی بود.
3. فیلسوفان اخلاقی و نقد پراگماتیستی
فریدریش نیچه در "فراسوی نیک و بد" نقدی جدی به اخلاق مسیحی (که بر قربانی کردن خود و اجتناب از خشونت تأکید دارد) وارد می‌کند. او می‌گوید این نوع اخلاق باعث ضعف و انفعال می‌شود. نیچه بر "اخلاق اربابان" تأکید می‌کند که بر قدرت، اراده و آفرینش تمرکز دارد.
مثال عملی:
جنبش‌های مقاومت مانند جبهه آزادی‌بخش الجزایر در برابر استعمار فرانسه مجبور به استفاده از روش‌های خشونت‌آمیز شدند، زیرا روش‌های مسالمت‌آمیز پاسخگو نبودند.
4. فمینیسم و نقد اخلاق‌گرایی در مبارزه با پدرسالاری
برخی شاخه‌های رادیکال فمینیسم، مانند تفکرات آندره‌آ دوورکین، استدلال می‌کنند که مبارزه علیه نظام پدرسالاری نیازمند ابزارهای قوی‌تر از گفتگو و مصالحه است. به‌طور مثال، گروه‌های فمینیستی افراطی گاه استفاده از روش‌های تقابلی و غیراخلاقی را توجیه کرده‌اند.
نقد آنها به اخلاق‌گرایی این است که:
ابزارهای سنتی مبارزه (گفتگو یا اصلاح‌طلبی) در برابر سیستمی که ذاتاً سرکوبگر است، ناکارآمد هستند.
تغییر واقعی نیازمند مبارزه‌ای عمیق‌تر و حتی تخریب نظام موجود است.
5. پسااستعمارگرایی و نقد اخلاق‌گرایی غربی
متفکرانی مانند فرانتس فانون در "دوزخیان روی زمین" به صراحت از خشونت به‌عنوان ابزار مشروع برای استعمارزدایی دفاع می‌کنند. فانون استدلال می‌کند که خشونت استعمارگر باعث ازخودبیگانگی مستعمره‌شدگان شده و تنها از طریق خشونت متقابل می‌توان عزت و هویت را بازپس گرفت.
مثال:
انقلاب الجزایر (1954–1962) علیه استعمار فرانسه، جایی که گروه FLN (جبهه آزادی‌بخش ملی) از روش‌های خشونت‌آمیز برای دستیابی به استقلال استفاده کرد.
6. مبارزات حقوق مدنی و نقد عدم خشونت
جنبش‌های مسالمت‌آمیز مانند جنبش حقوق مدنی به رهبری مارتین لوتر کینگ جونیور معمولاً به‌عنوان الگوی اخلاق‌گرایی موفق ارائه می‌شوند. اما منتقدان این رویکرد، مانند مالکوم ایکس، استدلال می‌کردند که عدم استفاده از خشونت در برابر سیستمی که ذاتاً خشونت‌بار است، تنها به تداوم ظلم می‌انجامد.
مالکوم ایکس می‌گوید:
"با هر وسیله‌ای که لازم باشد" (By any means necessary)، باید از خود دفاع کرد، حتی اگر این به‌معنای استفاده از خشونت باشد.
نتیجه:
این نقدها نشان می‌دهند که پایبندی مطلق به اخلاق‌گرایی در مبارزه، در بسیاری از موارد با شکست یا تداوم سرکوب همراه بوده است. متفکران و ایدئولوژی‌های مختلف، بسته به شرایط تاریخی و سیاسی، ابزارهای غیراخلاقی یا خشن را نه‌تنها ضروری، بلکه مشروع دانسته‌اند.
ChatGPT can make mistakes. Check important info.
?

3 months, 3 weeks ago

Chat history

Open sidebar
ChatGPT
You said:
پروژه اخته سازی ایرانیان با طرح این که در مبارزه با هیولا نباید شبیه هیولا شد از کدام ایدئولوژی سیاسی امنیتی تغذیه می شود.
ChatGPT said:
ChatGPT
طرح این ایده که "در مبارزه با هیولا نباید شبیه هیولا شد" عمدتاً از ایدئولوژی‌های لیبرال‌دموکراتیک و به‌ویژه تفکراتی که بر حقوق بشر، اخلاق‌گرایی و روش‌های مسالمت‌آمیز تأکید دارند، تغذیه می‌شود. این دیدگاه معمولاً بر این باور است که روش‌ها و ابزارهایی که برای مقابله با یک "هیولا" (نماد یک تهدید یا دشمن) استفاده می‌شود، باید مطابق با اصول اخلاقی و انسانی باشد، زیرا استفاده از روش‌های غیراخلاقی ممکن است به تخریب ارزش‌ها و هویت گروه مقابل بینجامد.
از منظر امنیتی و سیاسی، این ایده به سیاست‌هایی نزدیک است که در برابر استفاده از خشونت افراطی، سرکوب یا رفتارهای مشابه، حتی در شرایط بحران، مقاومت می‌کنند. در واقع، این دیدگاه تأکید دارد که اگر ابزار مبارزه شبیه به ابزار دشمن شود، مرز بین "حق" و "باطل" از بین می‌رود و مشروعیت اخلاقی گروه مبارز زیر سؤال می‌رود.
این ایده به نوعی به نظریات متفکرانی همچون هانا آرنت و ماکس وبر نزدیک است که بر اهمیت ابزار و روش‌ها در سیاست و اخلاق تأکید داشته‌اند. همچنین، در ادبیات سیاسی، این دیدگاه معمولاً به نقد ایدئولوژی‌هایی همچون ماکیاولیسم یا تفکرات رادیکال پرداخته و تلاش می‌کند تا مبارزه را در چارچوب ارزش‌های انسانی حفظ کند.
You said:
این الگو و ایدئولوژی چه نقدهایی را دارد
ChatGPT said:
ChatGPT
ایده "در مبارزه با هیولا نباید شبیه هیولا شد" علی‌رغم جذابیت اخلاقی و انسانی، با نقدهای متعددی روبه‌رو است که عمدتاً از منظر عمل‌گرایی، رئالیسم سیاسی و فلسفه قدرت مطرح می‌شوند. این نقدها شامل موارد زیر هستند:
1. ناسازگاری با واقعیت‌های سیاسی و امنیتی
منتقدان واقع‌گرا استدلال می‌کنند که در شرایط بحرانی، تهدیدهای جدی یا دشمنانی که خود از ابزارهای غیرانسانی استفاده می‌کنند، استفاده از روش‌های اخلاقی ممکن است ناکارآمد یا حتی خطرناک باشد. در این دیدگاه، مبارزه موفق مستلزم به‌کارگیری ابزارهایی است که کارایی بالاتری دارند، حتی اگر با اصول اخلاقی منافات داشته باشند.
2. ضعف در بازدارندگی
اگر طرف مقابل بداند که شما محدود به چارچوب‌های اخلاقی هستید، ممکن است این امر به‌عنوان ضعف تلقی شود و او را به استفاده از روش‌های خشن‌تر تشویق کند. برای مثال، رژیم‌های استبدادی یا گروه‌های تروریستی ممکن است از عدم تمایل به خشونت طرف مقابل سوءاستفاده کنند.
3. خطر انفعال و شکست
منتقدان می‌گویند که پایبندی به اصول اخلاقی در مبارزه با دشمنان بی‌رحم ممکن است به انفعال یا شکست منجر شود. در تاریخ، مواردی وجود دارد که روش‌های غیرخشونت‌آمیز نتوانسته‌اند تغییرات معناداری ایجاد کنند و تنها از طریق برخورد قاطع یا حتی خشن، تغییر حاصل شده است.
4. تناقض در حفظ ارزش‌ها
این ایده ممکن است به تناقض منجر شود: اگر هدف مبارزه، حفظ ارزش‌های انسانی و اخلاقی باشد، اما روش‌های اخلاقی نتوانند دشمن را شکست دهند، آن ارزش‌ها در نهایت از بین خواهند رفت. به عبارت دیگر، گاهی برای حفاظت از ارزش‌ها، ممکن است نیاز به استفاده از روش‌هایی باشد که با آن ارزش‌ها ناسازگار هستند.
5. ابزار شدن در دست قدرت‌های مسلط
برخی منتقدان این ایده را یک ابزار ایدئولوژیک می‌دانند که قدرت‌های بزرگ یا گروه‌های مسلط از آن برای سرکوب جنبش‌های مقاومت یا انقلابی استفاده می‌کنند. به‌عنوان مثال، ممکن است از این ایده برای مشروعیت‌زدایی از گروه‌هایی که در برابر ظلم به مبارزه مسلحانه روی آورده‌اند، استفاده شود.
6. نادیده گرفتن پیچیدگی‌های اخلاقی
منتقدان فلسفی معتقدند که این ایده ساده‌سازی بیش‌ازحد مسائل پیچیده اخلاقی است. در دنیای واقعی، مرز بین "خوب" و "بد" اغلب مبهم است و ممکن است تصمیم‌گیری‌های اخلاقی نیازمند تناسب میان اهداف و روش‌ها باشد، نه پایبندی مطلق به اصول.
نتیجه‌گیری:
هرچند ایده "در مبارزه با هیولا نباید شبیه هیولا شد" بر ارزش‌های والای اخلاقی تأکید دارد، اما در برابر فشارهای واقع‌گرایانه و محدودیت‌های دنیای واقعی، به چالش کشیده می‌شود. بنابراین، استفاده از این رویکرد به یک تعادل ظریف میان اصول اخلاقی و ضرورت‌های عملی نیاز دارد.
You said:
ادامه بده و بیشتر با مثال های عینی و نام ایدئولوژی و متفکران نقدهای واقعی و عینی را بگو
ChatGPT said:
ChatGPT
برای تعمیق بحث و ارائه نقدهای عینی‌تر، می‌توان به برخی رویدادهای تاریخی، ایدئولوژی‌ها و نظرات متفکران مختلف اشاره کرد:

6 months, 1 week ago

از هیتلر پرسیدم: «از آنجاکه برنامه‌ی حزب شما نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که معمولاً سوسیالیسم دانسته می‌شود، چرا خود را ناسیونال‌سوسیالیست می‌دانید؟»

او پاسخ داد: «سوسیالیسم علم برخورد با ثروت اشتراکی است. کمونیسم، سوسیالیسم نیست. مارکسیسم، سوسیالیسم نیست. مارکسی‌ها این اصطلاح را دزدیده‌اند و معنای آن را دگرگون ساخته‌اند. من سوسیالیسم را از سوسیالیست‌ها پس خواهم گرفت.

سوسیالیسم یک نهاد باستانی آریایی-ژرمنی است. اجداد ژرمن ما زمین‌های خاصّی را به‌صورت اشتراکی در اختیار داشتند. آن‌ها ایده‌ی ثروت اشتراکی را پرورش دادند. مارکسیسم حق ندارد خود را با لباس سوسیالیسم عرضه بدارد. سوسیالیسم، برخلاف مارکسیسم، مالکیّت خصوصی را ملغی نمی‌کند. برخلاف مارکسیسم، شخصیّت را نفی نمی‌کند و برخلاف مارکسیسم، میهن‌پرستانه است.

ما می‌توانستیم خود را حزب لیبرال بنامیم، ولی نام ناسیونال‌سوسیالیست برای خود برگزیدیم. ما انترناسیونالیست نیستیم. سوسیالیسم ما ملّی است. ما خواستار تحقّق مطالبات عادلانه‌ی طبقات مولّد به‌دست دولت بر اساس همبستگی نژادی هستیم. از نظر ما دولت و نژاد یکی هستند.»

من ادامه دادم: «فقرات اصلی برنامه‌ی شما چیست؟»

«ما به ذهن سالم در بدن سالم اعتقاد داریم. اگر قرار است روح سالم باشد، بدن سیاسی [=دولت] باید سالم باشد. سلامت اخلاقی و جسمی مترادف هستند.» گفتم: «موسولینی هم همین را به من گفت.» هیتلر ذوق کرد.

وی افزود: «هیچ آدم سالمی مارکسیست نیست. مردان سالم ارزش شخصیّت را می‌شناسند. ما در برابر نیروهای فاجعه‌آفرین و منحط مبارزه می‌کنیم. باواریا نسبتاً سالم است، زیرا کاملاً صنعتی نیست. با این‌حال، تمام آلمان، از جمله بایرن، به‌دلیل کوچکی قلمرو ما محکوم به صنعت‌گرایی فشرده است. اگر می‌خواهیم آلمان را نجات دهیم، باید نظارت کنیم که کشاورزان ما به زمین وفادار بمانند. برای انجام این کار، آن‌ها باید فضایی برای تنفّس و فضایی برای کار داشته باشند.»

«این فضا را از کجا پیدا خواهید کرد؟»

«ما باید مستعمرات خود را حفظ کنیم و باید به سمت شرق توسعه‌ی قلمرو دهیم...»

● مصاحبه‌ی جورج سیلوستر ویرک با هیتلر (۱۹۲۳)

#هیتلر #نازیسم #سوسیالیسم
@Notes_On_Liberty

6 months, 1 week ago

کامیابی آزمایش دیروز شرکت اسپیس ایکس در بازگرداندن بوستر یا پیشران موشک به سکوی پرتاب، تحولی بزرگ در راه تحقق دوره تاریخی جدیدی در زندگی چند هزار ساله بشر یعنی گذر از جهان تک سیاره‌ای به جهان چند سیاره‌ای است. دور نیست که در دو الی چهار دهه آینده شاهد شکل‌گیری کولونی‌های انسانی در مریخ یا سیارات دیگر باشیم و روند عظیم استخراج منابع و انرژی از کرات دیگر زندگی بشر را به گونه‌ای دگرگون کند که امروز حتی تصورش هم محال باشد.
مهمترین جنبه کامیابی آزمایش دیروز ایلان ماسک و همکارانش، برداشتن گامی بسیار بلند در جهت اقتصادی کردن و آسان کردن سفر به فضا است‌. به بیانی دیگر ایلان ماسک در حال رساندن عرصه فضانوردی و خدمات فضایی به مرحله تولید انبوه است و این شرط اول تسخیر و بهره‌برداری از کرات دیگر است.
رویای همیشگی ماسک امکان پذیر کردن حیات بر روی دیگر کرات بود. او در آغاز این مسیر دریافت که اولین مانع بزرگ، دشواری و هزینه سرسام آور سفر به فضا است. برای از میان برداشتن این مانع او در گام اول ساختار تولید موشک‌های فضایی را تغییر داد و موشک‌هایی بسیار ارزان‌تر تولید کرد. این تحولی درخشان بود اما کافی نبود. ماسک با نیروی تخیل مخصوص به خودش، این ایده حیرت آور را مطرح کرد که چقدر عالی می‌شود که بتوانیم از هر موشک بارها استفاده کنیم! بدین ترتیب امکان برگرداندن قسمت اول موشک یا پیشران آنها را فراهم کرد. در مرحله بعد چون مشاهده شد که موشک ممکن است در نقاط دوردست فرود آید و هزینه یافتن و حمل آن به پایگاه زیاد است، دست به کار پروژه‌ای شد که بازگشت موشک به سکوی پرتاب را ممکن سازد!
حتی ده سال پیش تصور این که موشک به فضا برود، محموله را تحویل داده و سپس به سکوی پرتاب خود در زمین بازگردد، ناممکن بود، اما امروز این امر محقق شده و این آغاز حرکت به سمت جهان چند سیاره‌ای است.
ایلان ماسک مسیر خود را در آغاز از راه شکستن انحصار دولتی در تولید موشک‌های فضایی آغاز کرد. او مناسبات بازار و سرمایه‌داری را به قلب صنعت فضانوردی برد. بدون این کار بزرگ تحول امروز ناممکن بود. ماسک همین امسال در پروژه دیگرش درمان نابینایی و فلج مغزی را از راه کاشتن تراشه‌های بسیار کوچک نورالینک در مغز انسان ممکن کرد. در سال‌های اخیر هیچ فرد، نهاد یا مجموعه انسانی به قدر ایلان ماسک زندگی بشر را متحول نکرده است.
بشر امروز این تحولات را مدیون سرمایه‌داری آمریکایی و منطق مخصوص آن است. چپگرایانی نظیر چامسکی پروژه‌های ماسک را ادا و اطوار، خودنمایی پوچ و اتلاف پول می‌خواندند. آنها و نظایرشان امروز کجا ایستاده‌اند؟

7 months, 2 weeks ago

سر فصل‌های درسگفتار تاملاتی بر جریان فکری چپ نو

این دوره در سه ترم برگزار خواهد شد؛ هر ترم شامل پنج جلسه ۱/۵ خواهد بود.
سرفصل‌های ترم اول:
جلسه اول- چپ چیست؟
جلسه دوم-راست چیست؟
جلسه سوم-چپ نو در بریتانیا( چه کسانی‌اند، چه می‌گویند و در کجاها نفوذ فکرشان تأثیر گذاشته است)
جلسه چهارم-چپ در آمریکا چگونه عمل می‌کند؟ (آیا ایده آمریکا در خطر است؟)
جلسه پنجم-چپ‌ نو در فرانسه(آیا چپ فرانسوی از سارتر تا فوکو دنبال آزادی بوده‌اند؟)

ترم دوم؛
جلسه اول-میراث فکری آلمان در قهقهرا( چپ نو در آلمان)
جلسه دوم-اروشنفکران چریک!(آلوتسر، لکان ، دلوز)
جلسه سوم- مارکسیسم فرهنگی؛(نگاهی به جنگ بین‌الملل فرهنگی. تمدن بشری پس از گرامشی و ادوارد سعید)
جلسه چهارم-استالین از گور باز می‌گردد(آلن بدیو و ژیژک)
جلسه پنجم-زبان طراز نوین و بشریت امروز

ترم سوم؛
جلسه اول-حقیقت بر اساس نظر شخصی(آیا واقعیت امری اختیاری است)
جلسه دوم-تاملی درباره عدالت اجتماعی
جلسه سوم-روشنفکران در دفاع از کمونیسم( چگونه روشنفکران با کنش‌های استالین همراه شدند؟)
جلسه چهارم-درباره نژاد پرستی و حقوق مضاعف
جلسه پنجم- درباره حقوق حیوانات

این درسگفتار از مهرماه آغاز خواهد شد.
در صورت تمایل می‌توانید به حساب زیر پیام دهید??
@ashkanzareclass

8 months, 1 week ago

خلاصه بخش نخست کتاب :

از مهمترین عواملی که باعث کند شدن سرعت رویداد تاریخی مشروطیت در ایران شد می توان به :

۱- تقلیل مفاهیم اساسی چون آزادی ، دموکراسی ، وطن ، دولت ، شهروند ... به برخی از مفاهیم در فرهنگ اسلامی

۲- خشونتی که از طرف برخی از هواداران مشروطه به شکل هتاکی ، دستبرد و خسارت به جان و مال عموم مردم انجام شد

۳- برخورد با ظواهر مدنیت غربی و پروژه مدرنیته و عدم درک بنیاد تفکر فلسفی مدنیت غربی و مدرنیته

8 months, 1 week ago
8 months, 1 week ago
10 months, 4 weeks ago

6️⃣5️⃣ به «آینده» شلیک کن!
? خط ارتجاع و تروریسم در سینمای پیشا ۵۷ - بخش پایانی

? از این‌جا بشنوید:
? کست‌باکس? اپل‌پادکست
? گوگل‌پادکست? ناملیک
? پادبین

برای سینمای شبه‌روشنفکری پیش از ۵۷ یه عنوان پرطمطراق استفاده می‌کنند؛ «موج نو».

ما تو اپیزود قبلی مدبویز (لینک) مولفه‌های این سینما رو بررسی کردیم، حالا می‌رسیم به این ۵ فیلم؛ «تنگنا» و «تنگسیر» از نادری، «زیر پوست شهر» و «کندو» از گله و «گوزن‌ها» از کیمیایی.

امروز می‌بینید که این فیلم‌ها چطور ترور و جنایت رو تشویق می‌کردند و نسخه‌های سینمایی جزوه‌های تروریستی سازمانایی مثل فدایی‌ها و مجاهدین بودند.

فیلمای اونا، هیچ «موج نویی» پدید نیاورد و ماهیتش چیزی جز واپس‌گرایی نبود. حالا وقتش رسیده از نام واقعی این سینما استفاده کنیم؛ «موج نو»، نه، «جریان ارتجاع» در سینما!

? ۲۹ شهریور ۱۴۰۲ / ۲۵۸۲
? گوینده: مجتبی حصامی
✍? نویسنده: ساسان آقایی
? یادبود این شماره: انتخاب نصرالله انتظام، سفیر ایران در سازمان ملل به ریاست مجمع عمومی این سازمان
? تقدیم شماره ۵۶ به: مردم ایران

? t.me/MadBoysPodcast
? مدبویز درباره مسایلی که ایران بهش مبتلاست، حرف می‌زنه

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 4 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 1 week ago