#اشو❤️

و #شخصیت بسیار #فریبنده است: تو را گول می‌زند.

شروع می‌كنی به این پندار كه شخصیت، #فردیت_تو است.

تفاوت بین شخصیت personality
و فردیت individuality را به یاد بسپار: شخصیت چیزی است كه توسط #جامعه society و كسانی كه تو را بار آورده‌‌اند به تو داده شده است.

#فردیت چیزی است كه تو با خودت
به این دنیا آورده‌‌ای. فردیت،
#چهره‌ی‌اصیل original face تو است.

شخصیت به معنی #نقاب mask است، #یك_چهره‌ی‌نقاشی‌شده. هیچ‌کس همچون یك #مسیحی یا #هندو وارد این دنیا نمی‌‌شود، پس مسیحی یا هندویی كه به تو تحمیل شده بخشی از شخصیت تو است.

این‌‌ها بخشی از عصاره و جوهر تو نیستند. هیچ‌کس با هیچ صفت adjective به این دنیا نمی‌آید، تمام صفات را به تو اضافه كرده‌اند.

مردم همچون صفرهایی زیبا و خالی به این دنیا می‌آیند و سپس همه چیز به آنان اضافه می‌شود.

هرآنچه كه به تو اضافه شده، تو نیستی. ولی تو با آن‌‌ها بسیار
#هویت_می‌‌گیری.
♡اشو♡

برگردان به فارسی: #محسن_خاتمی
تاریخ نشر در کانال اشو فارسی: ۲۱ فوریه ۲۰۱۶

https://t.me/oshofarsi

https://t.me/osho4iran

#اشو❤️

#مصاحبه_با_اشو در آمریکا (آخرین سخنان اشو که برای همین ”آخرین عهد“ Last Testament خوانده شده است. یعنی هرچه اشو قبلاً ‌ملاحظه‌ی جامعه را کرده بوده و نگفته، ‌در اُرگان در آمریکا بسیار روشن و عیان و باز بیان فرموده ــــ‌ ولو اینکه رئیس جمهور آمریکا و پاپ و…. حامد مهری و اربابش خوششان نیاید!
Vol. 1. No. 5 - Last Testament

پرسش: آیا هرگز به #ازدواج‌کردن نزدیک بوده‌اید؟

اشو: نه. هرگز. من از همان ابتدا با ازدواج مخالف بودم. زیرا #ازدواج یعنی #بریدن_آزادی‌ات: #وابسته‌شدن ”قانونی“ به یک زن یا مرد.

نه. برای من، #آزادی ارزش غایی است. هیچ چیز والاتر از آزادی نیست. این مشکلی بود، ‌زیرا از همان ابتدا می‌جنگیدم. پدر و مادرم مشکل داشتند، خانواده‌ام مشکل داشتند؛ ‌ولی برایشان مطلقاً روشن کردم که من ازدواج نخواهم کرد. آنان کاملاً‌ خوشحال می‌شدند اگر من یک
#راهب_مجرد celibate monk می‌شدم. ولی گفتم، ”نه،‌ یک راهب مجرد هم نخواهم شد.“ مشکل آنان این بود! اگر من یک راهب مجرد می‌شدم آنان خوشحال می‌شدند، در واقع؛ آنان مغرور هم می‌بودند، ‌زیرا پسرشان یک #راهب_بزرگ می‌گشت! ولی من گفتم، ”نه. هر دو چاله هستند. من درست در وسط راه خواهم رفت: روی لبه‌ی تیغ!“
و من از این راه رفتن بسیار زیاد لذت برده‌ام! (خنده حاضران)

پرسش: #فشارهای_جامعه‌ ای که در آن زندگی ‌می‌کردید چه؟ نه فقط پدر و مادرتان! زیرا مخصوصاً‌ در آن زمان،‌ جامعه‌ی هند بسیار بسیار بسته بوده و از شما می‌خواسته که یکی از این دو راه را برگزینید.

اشو: من برای چنان جامعه‌ای بقدر کافی #هوشمند_هستم.

پرسش: حالا به تمام افرادی که در سراسر دنیا هستند چه می گویید؟ آیا همگی باید #طلاق بگیرند؟

اشو: همه باید طلاق بگیرند: بدون استثناء. (خنده حاضرین! البته از لحن بسیار جدی مرشد! نه اینکه طبق تفسیر آیت‌الله حامد که به خود من گفت که ”شوخی“ فرموده!)
و مردم باید گاهی باهم ملاقات کنند و در فرصتی که پیش‌بیاید به هم #عشق بورزند. نباید موقعیت زشتی وجود داشته باشد که زن باید با شوهری که دیگر دوستش ندارد معاشقه کند،‌ زیرا که این ”وظیفه“‌اش است. شوهر هم وظیفه‌ی خودش را انجام می‌دهد:‌ زمانی که با زنش معاشقه می‌کند، شاید به زنی دیگر فکر کند و زن نیز به مردی دیگر فکر کند. چه جامعه‌ی عصبی #خلق کرده‌اید! اگر همدیگر را دوست ندارید،‌ دست‌کم انسان باشید و با صراحت بگویید که ”باهم بودنمان زیبا بود ولی اینک تمام شده است.“ خداحافظی کنید.

من دوست دارم که ازدواج به‌کلی در دنیا ناپدید شود. همراه با ازدواج، طلاق هم ناپدید خواهد شد؛

با #ناپدیدشدن_ازدواج،
#روسپی‌گری ناپدید خواهد شد؛ ‌با ناپدید‌شدن ازدواج،‌ بیشتر کار کشیشان ناپدید خواهد شد؛ با ناپدید شدن ازدواج، تقریباً ۹۹٪ شغل روانکاو‌ها، ‌درمانگران، روان‌تحلیل‌گران ناپدید خواهند شد. ازدواج است که تمام
#انحرافات_روانی، سرکوب‌ها،‌ #احساس‌گناه را خلق
می کند.

این به سادگی یک امر انسانی است: یک زن زیبا را می‌بینی و دوست داری قدری با او وقت بگذاری. این نیازی به اجازه گرفتن از خدا ندارد! خدای شما حتی به #مریم‌باکره تجاوز کرد! (خنده‌ی حاضرین!) بدون رضایت او!

پرسش: آیا این داستان را #باور دارید؟
فقط باور دارم زیرا که اثبات می‌کند که خدای شما یک #متجاوز‌جنسی است! وگرنه، این داستان را باور ندارم! (خنده) #مسیح باید یک حرامزاده bastard باشد! (خنده شدید). یقین است که او پسر یوسف نبوده. و فقط برای پوشاندن تمام ماجرا، این داستان بزرگ ابداع شد.
که کار خدا بوده!

آنان می‌گویند که #خداوند یک تثلیث است: خدا، روح‌القدس، پسر. کارِ روح‌القدس بوده است (خنده!) ولی روح‌القدس بخشی از خدا است: درست مانند دست من، بخشی از من است. (خنده) و آلات تناسلی شما بخشی از شما هستند! و روح‌القدس بخشی از خداوند است، شاید آلت تناسلی او باشد! (خنده شدید!) وگرنه چگونه توانست ترتیبی بدهد که یک دختر باکره حامله شود؟! (خنده)

پرسش: در مورد
#مسئولیت‌های_خانواده
چه می‌گویید؟ مسئولیت زوج‌ها در قبال فرزندان؟

برگردان به فارسی: #محسن_خاتمی
تاریخ نشر در کانال اشو فارسی: ۲۱ فوریه ۲۰۱۶

https://t.me/oshofarsi

https://t.me/osho4iran

دو سرباز آمریکایی در یک سنگر در خاوردور چمباتمه زده بودند و منتظر حمله بودند . یکی از آن‌ها کاغذی از جیبش درآورد و شروع کرد به نوشتن یک نامه؛ ولی نوک مدادش را شکست . رو به سرباز دیگر کرد و گفت، ”هی، مک ! آیا میتوانی خودکارت را به من قرض بدهی؟“ مرد خودکارش را به او داد . سرباز اولی دوباره گفت، ”هی، مک ! آیا اتفاقی پاکت همراهت داری؟“ سرباز دوم یک پاکت تاشده از جیبش درآورد به دست او داد . سرباز شروع کرد به نوشتن و پس از مدتی نگاهی به بالا انداخت و به سرباز دوم گفت، ”تمبر داری؟“ یک تمبر به او داده شد . او نامه را تا کرد و در پاکت گذاشت و تمبر را روی پاکت چسباند و سپس به دیگری گفت، ”هی مک، آدرس دوست دخترت چیست؟“
همه چیز قرض گرفته شده ــ حتی آدرس دوست دختر !
آن آدرسی که از خدا گرفته‌ای وام گرفته شده است . شاید آن خدا دوست‌دختر مسیح بوده باشد، ولی دوست‌دختر تو نیست . آن خدا شاید معشوق کریشنا بوده باشد، ولی معشوق تو نیست . همه‌چیز وام گرفته شده است ــ انجیل، قرآن، گیتا ــ فرد چگونه می‌تواند با تجربه‌های وام‌گرفته شده به فریب‌دادن خود ادامه بدهد . یک روز یا روزی دیگر آن وام‌ها یک بارسنگین خواهند شد . تو را فلج کرده و ازپا خواهند انداخت .... این اتفاقی است که برای بشریت افتاده است .
اشو♥♥♥فصل نهم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

دومین نگرش، نگرش منطقی، دیدگاه پپ است . او درخواست نمی‌کند که به چیزی ایمان بیاوری . او می ؛وید آزمایش کن . می گوید هرآنچه که هست یک نظریه است ــ باید توسط تجربه آن را اثبات کنی و راه دیگری برای اثبات آن نیست . دیگران را باور نکن و در دانش قرض‌گرفته‌شده باقی نمان . مذهب مُرد زیرا فقط یک دانش وام‌گرفته شده گشت . مسیح می‌گوید، ”خدا هست؛“ و مسیحیان آن را باور می‌کنند . کریشنا می‌گوید، ”خدا هست؛“ و هندوها آن را باور می‌کنند . و محمد می‌گوید، ”خدا هست و من با او برخورد داشته‌ام و صدای او را شنیده‌ام . “ و محمدیان آن را باور می‌کنند . این وام‌گرفته شده است . پپ در اینجا تفاوت دارد . او می گوید، ”تجربه‌ی هیچکس نمی‌تواند مال تو باشد . باید خودت تجربه کنی . فقط آنوقت ــ و فقط آنوقت ــ حقیقت برتو آشکار می‌شود .
اشو♥♥♥فصل نهم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

هیچ دیدگاه فروتر نمی‌تواند با دیدگاه والاتر بجنگد . نگرش فروتر محکوم به شکست است ــ امروز یا فردا و یا پس فردا . این مبارزه فوقش بتواند شکست را به تعویق بیندازد، ولی نمی تواند از آن پرهیز کند . هرگاه دیدگاه والاتری وجود داشته باشد، فروتر باید که ازبین برود . باید تغییر کند، باید به پختگی بیشتر برسد .
مذهب مُرد زیرا توانست بالغ‌تر شود . مذهب معمولی، این به‌اصطلاح دین، مُرد زیرا نتوانست خودش را به سطح پپ برساند . پپ دینی است و علمی . فقط دیانت پپ می‌تواند باقی بماند . کمتر از آن کفایت نمی‌کند . انسان معرفتی والاتر را توسط علم چشیده است؛ اعتبار بیشتری را در مورد حقیقت توسط علم پیدا کرده است . اینک انسان را نمی‌تواند وادار کرد کورکورانه در خرافات باقی بماند؛ این غیرممکن است . انسان به سن بلوغ رسیده است؛‌نمی‌توان به او تحمیل کرد که در بچگیِ راه‌های قدیمی بماند؛ و این کاری است که مذاهب کرده‌اند . و طبیعی است که این واژه رکیک و زشت شده است .
اشو♥♥♥فصل نهم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

امید واقعی و علمی = همین ♥ مژده به ایرانیان ♥♥♥ ....هیچ دیدگاه فروتر نمی‌تواند با دیدگاه والاتر بجنگد . نگرش فروتر محکوم به شکست است ــ امروز یا فردا و یا پس فردا . این مبارزه فوقش بتواند شکست را به تعویق بیندازد، ولی نمی تواند از آن پرهیز کند . هرگاه دیدگاه والاتری وجود داشته باشد، فروتر باید که ازبین برود . باید تغییر کند، باید به پختگی بیشتر برسد .
اشو♥♥♥فصل نهم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

زندگی با این آشوب دشوار است؛ تقریباً غیرممکن است ــ غیرانسانی یا فراانسانی است ــ زندگی با این آشوب و رویابافی نکردن در مورد آن غیرممکن است، زیرا فرد احساس می‌کند که دیوانه خواهد شد . نیچه برای همین دیوانه شد ــ همان موقعیتی که سارتر در آن است . نیچه دیوانه شد . او در این ذهنیت جدید نخستین فرد بود، نخستین پیشگام انسانی که یک نه‌ی اصیل را آزمایش کرد . به جنون دچار شد . مردمان بسیاری دیوانه خواهند شد اگر این نه را آزمایش کنند ــ زیرا آنوقت عشقی وجود ندارد، آنوقت امیدی وجود ندارد، آنگاه معنایی وجود ندارد : ‌هستی تو تصادفی و بی‌جهت است . درون خالی است و بیرون خالی . هیچ مقصود و منظوری وجود ندارد . چیزی برای چسبیدن به آن وجود ندارد، جایی برای رفتن نیست ــ دلیلی برای بودن وجود ندارد . این به نظر دشوار است، تقریباً غیرممکن است .
فصل هشتم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

زندگی با این آشوب دشوار است؛ تقریباً غیرممکن است ــ غیرانسانی یا فراانسانی است ــ زندگی با این آشوب و رویابافی نکردن در مورد آن غیرممکن است، زیرا فرد احساس می‌کند که دیوانه خواهد شد . نیچه برای همین دیوانه شد ــ همان موقعیتی که سارتر در آن است . نیچه دیوانه شد . او در این ذهنیت جدید نخستین فرد بود، نخستین پیشگام انسانی که یک نه‌ی اصیل را آزمایش کرد . به جنون دچار شد . مردمان بسیاری دیوانه خواهند شد اگر این نه را آزمایش کنند ــ زیرا آنوقت عشقی وجود ندارد، آنوقت امیدی وجود ندارد، آنگاه معنایی وجود ندارد : ‌هستی تو تصادفی و بی‌جهت است . درون خالی است و بیرون خالی . هیچ مقصود و منظوری وجود ندارد . چیزی برای چسبیدن به آن وجود ندارد، جایی برای رفتن نیست ــ دلیلی برای بودن وجود ندارد . این به نظر دشوار است، تقریباً غیرممکن است .
فصل هشتم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

این نقطه‌ی ذن است جایی که آری و نه ازبین می‌روند و تو با هیچ نگرشی باقی می مانی . بدون هیچ فکری باقی هستی ــ برهنه،‌عریان ــ فقط با یک شفافیت، بدون هیچ مانع ــ نه حتی یک آری . بدون فلسفه، بدون جزم، بدون الهیات، بدون نظریه ــ بدون هیچ چیزی مع مانعت شود، بدون هیچ ابری که تو را بپوشاند . این چیزی است که پپ آن را نیربیج سامادی nirbeej samadhi می خواند، سامادی بدون بذر seedless samadhi، زیرا در آری نیز آن بذر هنوز می‌تواند حمل شود .
این نقطه‌ی فراسو است . نقطه‌ای است که تو کاملاً ازبین می‌روی و در همان زمان، تمامیت پیدا می کنی . به همین دلیل است که بودا به خدا آری نخواهد گفت، به خدا نه نخواهد گفت . اگر از او بپرسی، ”آیا خدا وجود دارد؟“ فوقش این است که لبخند بزند . آن لبخند نشان‌دهنده‌ی رفتن به فراسو است . او آری نخواهد گفت، نه نخواهد گفت، زیرا می‌داند که این هردو مراحلی در طریقت هستند و مقصد نیستند ــ و هردو بچه‌گانه هستند . درواقع، به هرچه که بچسبی بچه گانه خواهد شد . فقط یک کودک وابسته است . انسان بالغ تمام وابستگی‌ها را ترک می‌کند : بلوغ واقعی، عدم وابستگی است ــ نه حتی به آری .
فصل هشتم جلد هفتم: یوگا: ابتدا و انتها ♥ویرایش نشده♥

برای رسیدن به معرفتِ فردی، دو راه وجود دارد: سكس و مراقبه. سكس راهی است كه توسط طبیعت تامین شده است. سكس راه طبیعت است: حیوانات آن را دارند، پرندگان آن را دارند، گیاهان آن را دارند و انسان‌ها آن را دارند. تا زمانی كه انسان‌ها فقط از راهی كه طبیعت در اختیارشان نهاده استفاده كنند، والاتر از حیوانات نیستند. نمی‌توانند باشند، آن در بر روی حیوانات نیز گشوده است. حیطه‌ی انسان بودن روزی شروع می‌شود كه دری به جز سكس را بگشاییم. قبل از آن، ما انسان نیستیم، پیش از آن ما فقط در نام انسان هستیم. پیش از آن، مركز زندگی ما فقط با مركز حیات حیوانات، فقط با مركز زندگی طبیعت منطبق است.
♡اشو♡ از سکس تا اشراق♡