اندیشه بدون مرز

Description
@mohammadsaeedzadeh
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

10 months, 2 weeks ago

#شبهای_هفته__با_یک_شاعر

من جا ماندم
قرارِ ما مگر چندونیم بود؟

این‌همه گفتم که برق نرود
گفتم که هوا ابرى نباشد
که من وقتِ آن داشته باشم
این‌همه گفتم و باز هم که جا ماندم من!

آدم که جا بماند از ساعت
امیدوار مى‌شود به چندونیمِ بعدى
ولى این‌همه جا ماندن چرا مثلِ هم جا بمانم چرا؟

من از فردا به فکرِ تازه هیچ نخواهم رسید
اصلن جلوى عقربه‌ها هیچ نخواهم گرفت
بگذار بیایند 
سرِ قرارشان حاضر شوند 
مثلِ عقربه‌ها خودى نشان دهند
شاید که من سراغ از چندونیمِ به‌ترى بگیرم
و دیگر جا نمانم از کدام عقربه کوتاه بیایم یا بلند؟

#ابوالفضل_پاشا

@andishebedunemarz

10 months, 2 weeks ago

لقد كانوا بالأمس هنا
ما تركوا شيئا يُذكرُ
غير الصمت
نم ودع الأشياء تنام

دیروز اینجا بودند
و چیزی گفتنی نگذاشتند
مگر سکوت
بخواب
و بگذار اشیاء به خواب روند

#مظفر_النواب

@andishebedunemarz

10 months, 2 weeks ago

اصاله احمد سبب فرحتی☝️?

10 months, 2 weeks ago
10 months, 2 weeks ago

نظن أننا نسيناها،
تعود بعد زمن على هيئة بكاء بلا سبب
أو ضيق أو حزن أو وحشة بلا توقيت

فکر می‌کنیم فراموشش کرده‌ایم
اما پس از مدتی...
به‌شکل گریه‌ی بی‌دلیل
یا دلتنگی و اندوه و ترس
گاه‌و‌بیگاه برمی‌گردد.

#دیوار_نوشت
@andishebedunemarz

10 months, 2 weeks ago

كيف حالك ؟؟
- إذا كان هذا مجرد سؤال فأنا بخير ..
- أما إذا كان الأمر يهمك فعلاً
فأنا محطم من الداخل ،
الأيام مملة ، المستقبل مجهول ،
نوم غير منتظم ، جسد مرهق ،
أمنيات تترتب تحت الوسائد ،
والأيام تمر ولا شيء جديد ..
حالت چطوره؟
-اگه اين فقط يه سوال باشه،
من خوبم…
- اما اگه واقعاً برات مهمه،
من از درون،
ويرانم!
روزها كسل كننده اند،
آينده نا معلومه…
خوابم به هم ريخته ست!!
تنم خسته،
و آرزوهايم ،
زير بالشت ها،
مرتب شده اند( و محقق نمى شوند!)…
روزها مى گذرند،
و اتفاق جديدى هم،
نيست!!…
#نجيب_محفوظ
ترجمه: االف تالیا
@andishebedunemarz

10 months, 2 weeks ago

♪موسیقی بیکلام "قدم های بدون تو"☝️*?
با هنرمندی"علی زرگری پور و علیرضا مهدیلو ".
*

10 months, 2 weeks ago
10 months, 2 weeks ago

#فتحنامهٔ_مغان     ۶
نویسنده
#هوشنگ_گلشیری

مست بود. خم شده بود روی ما. و جيب و بغلمان را می‌گشت. گفتیم: «برو خانه، تو که ظرفیت نداری کی گفت بیایی؟»
بعد دیگر فقط گل بود و شیشه‌های شکسته. و ما دست‌هامان را به دامن چیزی که بر دوشمان بود پاک می‌کردیم، و دست خون‌چکان به پارهٔ پیرهنی می‌بستیم، و آنجا میان دشت کپه کپه می‌شدیم، نشسته بر خاک و چراغی به میان. یکی حتی خیارشور آورده بود، چند تایی. از پس هر جرعه گاز کوچکی می‌زدیم و دست به دست می‌دادیم تا دیگران هم مزه داشته باشند. یکی گفت: «متشکرم، خاک شور است.»
کی بود، کجا بود، میان کدام حلقه؟ نفهمیدیم و بعد یکدفعه صدای اکبر آقای پنجه بلند شد، با همان صدای خسته و پیرش از جایی، از میان جمع آدم‌های حلقه بسته به گرد چند چراغ، می‌خواند، دو دانگ چیزی می‌خواند. نمی‌فهمیدیم چی. و بعد یکدفعه بلند خواند:
«دل هوسِ، دل هوسِ سبزه و صحرا ندارد.»
و ما گفتیم: «ندارد!»
و ما گفتیم: «ندارد!»
«دل سر هم، دل سر همراهی با ما ندارد.»
«ندارد!»
«ندارد!»
برخاسته بود و می‌خواند. ما هم برخاستیم و می‌رقصیدیم، دست در دست، یا دست در حلقهٔ کمر آن دیگری کرده، پا می‌کوبیدیم، که یکدفعه صدای تیر بلند شد. از دور، از شهر می‌آمد. بیاید. اکبر آقای پنجه همچنان می‌خواند. نمی‌شنیدیم چه می‌خواند. یکی گفت: «چراغ‌ها را خاموش کنید، زود باشید، می‌بینندمان.»
خم شدیم، اما نمی‌شد، به دست‌های خونی‌مان نگاه می‌کردیم و نمی‌شد. اکبر آقای پنجه داشت «گرچه بر واعظ شهر» را می‌خواند، شش دانگ می‌خواند:
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنرست
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش

دیگر صدای تیر را نمی‌شنیدیم، فقط صدای اکبر آقای پنجه بود، و ما ایستاده بودیم به گرد چراغ‌ها و بطری در دست، که دیگر نزدیک شدند. اکبر آقای پنجه که تصنيف را خواند، دوباره خواند تا ما هم دم بگیریم، دیگر رسیده بودند. صدای رگبار، صدای ژ۳ نمی‌گذاشت بشنویم چه می‌خواند. هوایی تیر می‌انداختند. توی تاریکی بودند، نمی‌دیدیم‌شان. کسی آیه‌ای خواند، به لغت فصیح عربی. بر سر حلقهٔ نور که پا گذاشتند دیدیم‌شان. سر و صورتشان را با چپیه بسته بودند. نشستند زانویی بر خاک و لوله تفنگ‌هاشان را رو به ما گرفتند. یکی فقط ایستاده بود، شلاقی به دست. اکبر دیگر نمی‌خواند. نشسته بود. ما هم نشسته بودیم، همه. از بلندگو گفتند: «همه‌شان را باید حد بزنیم، همه‌شان را. از دم شروع کنید، اگر هم تا قیام قیامت طول بکشد، بکشد. یکی‌مان را دراز کردند. دو تایی پاهایش را گرفتند و دو تا دو دستش را.
پارچه‌ای سیاه روی سرش انداختند، دامن پارچه را جمع کردند و در دهانش چپاندند، و زدند. صدایی نمی‌آمد، از هیچ کس. بعد دیگر آن‌ها هم نشستند بر خاک، حلقه زده به گرد ما بر مرز روشنایی چراغ‌های ما، چپیه بر سر و صورت بسته. فقط چشم‌هاشان را می‌دیدیم. و ما، همه ما، پشت به ستاره‌های قدیمی، هنوز قدیمی، تا در چپیه به سر دو پایمان را بگیرند پا دراز کردیم، و دراز به دراز، فروتن و خاکی، دراز کشیدیم و تا نوبت‌مان، نوبت حد اسلامی‌مان برسد، گلوی بطری به دهان گرفتیم و آخرین قطره‌های آن تلخ‌وش ام‌الخبائثی را به لب مکیدیم و بعد مست سر و صورت بر خاک گذاشتیم، بر خاک سرد و شبنم نشستهٔ اجدادی، و منتظر ماندیم.

آذر ماه ۱۳۵۹
پایان
@andishebedunemarz

10 months, 3 weeks ago

چرا همگان را نبخشم؟
چرا از خاطر نبرم زخم‌ها را؟
من كه فراموش خواهم­ كرد
نشانی خانه‌ام
چهر­ه­‌ی كودکم
و تلفظِ نامم را از دهانت...

#شمس_لنگرودی

@andishebedunemarz

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago