***•

عشق برای آن نیست که ما را خوشحال کند.

عشق وجود دارد، تا بفهمیم چقدر می‌توانیم تحمل کنیم...!***#هرمان_هسه

***•

سپیداران خاک آلود
بی خم کردن اندام
پا در جوی می شویند
و خورشید هوسران ، از میان شاخساران
ساق مرمرفامشان را گرم می بوسد
و
انبوه عظیم ریشه ها
از حسرت سوزان خود
در خاک می پوسد
و باد از باغ ها می آورد بوی بهاران را
هلا ، ای باد آرام سحرگاهی
کنون وقت است تا از برگ های حسرت دیرین بپیرایی
چمنزار فراخ و دلگشای یادگاران را
کنون هنگام آن است ای ترنج قرمز خورشید
که عکس
خویش در آیینه های آب بنمایی
و برق زندگی بخشی نگاه چشمه ساران را...!***#بهار_نزدیک#نادر_نادرپور

‌‎•#مائو_تسه‌تونگ **در سالِ ۱۹۷۶ به تنهایی و‌ فقط با یک حرکتِ ساده، ۷۰۰ میلیون چینی را از فقر نجات داد.

و اما آن حرکت چه بود؟!
_ او مرد..!
‎**

•
از نگاه یاران؛

‏غروبی تو سوپری یه پیرمرد رفت از یخچال یه ماست دبه ای ورداشت آورد.تا نوبتش بشه از فروشنده پرسید چندن اینا؟ فروشنده گفت ۱۶۹ هزار تومن،
من نگاش میکردم دیدم کارتشم تو دستشه بعد اروم کارتشو گذاشت جیبش الکی یکم گشت گفت برم کارتمو بیارم. رفت و نیومد
چکار کردین مردم پول ماست ندارن...!؟

***•
برای من تاسف نخورید
چون لیاقت زندگی کردن را دارم و راضی‌ام.

ناراحت آدم هایی باشید که به خودشان می پیچند و از همه چیز شاکی اند.

آن ها که روش زندگی شان را مثل مبلمان خانه دائم عوض می کنند
همینطور دوستان و رفتارشان را پریشانی شان دائمی است
و به همه کس سرایتش می دهند.

از آن ها دوری کنید
یکی از کلمات کلیدی آن ها عشق است
از آنان که ادعا دارند
هر آن چه می‌کنند دستور خداست هم بپرهیزید
چرا که نتوانسته‌اند آن طور که می خواهند زندگی کنند.

برای من تاسف نخورید
چون تنهایم و در سخت ترین لحظات شوخ طبعی همراهم بوده است...!***#بوکوفسکی

***•

فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا ، دیوانه کرد

پیش هر بیگانه گویم رازِ خود
آشنا رویی مرا ، دیوانه کرد

ای مسلمانان به فریادم رسید
طفل هندویی مرا دیوانه کرد

میزنم خود را به آتش بی دریغ
آتشین خویی مرا ، دیوانه کرد...!

# واقف_ لاهوری***

***•

پاییز بیا
با دامنی از خرمالو
و به من بگو که هنوز خواب‌هایت شیرینت است!

پاییز بیا
با همان لبخندت
که همیشه‌ها ترک خورده بود!
و تلاقی دلربایی داشت
با آن شفق طربناکی که از نگاهت می‌بارید!

پاییز بیا
ای اردیبهشت من!....***#محسن_قریب

•#هاناهاکی **(بیماری عشق):

در باورهای قدیم ژاپنی هاناهاکی بیماری عشق است.
این درد وقتی افراد دچار عشقی یک سویه شوند حاصل و فرد را به خویش مبتلا می‌کند. به محض ابتلا به هاناهاکی گل های سرخ و درخشانی در سینه فرد شروع به رشد میکند و هر چه عشق او بیشتر گردد، رشد گل ها نیز فزون‌تر و سریع تر میشود.
تا جایی که فرد گل، گلبرگ و خون بالا می‌آورد و در صورتی که هاناهاکی درمان نگردد رشد گل ها در ریه و سینه او تا جایی ادامه پیدا میکند که سینه ی فرد مبتلا، سوراخ و گل و شکوفه‌ها از بدنش خارج می‌گردند و حتی چشم ها و گلو نیز شکوفه می‌دهند و در نهایت فرد غرق خون و گل می‌میرد.
رهایی از هاناهاکی دوتا راه دارد
یک آن که معشوق متوجه این عشق شده و او هم عاشق فرد مبتلا شود و یا در غیر این صورت فرد دچار هاناهاکی میتواند گل هایی که در اثر هاناهاکی در بدنش رشد کرده را بیرون کشد و خود خویشتن را نجات دهد اما در  این صورت با جدا شدن ریشه ی گل ها از ریشه معشوق و تمام خاطرات و احساسات مربوط به او را فراموش می‌کند و آن عشق برای همیشه در وجودش خشک میشود و دیگر هیچگاه نمیتواند عشقی را حس کند.
معمولا کسایی که به هاناهاکی مبتلا میشوند بیش تر ترجیح میدهند به مرگ آری گویند ولی خاطرات و احساساتی که به معشوق خویش را داشتند از دست ندهند**...

#منبع_نامشخص

*•

كلُّ مُرٍّ، سيمُرُّ:
هر تلخی و مرارتی، خواهد گذشت...!*#جبران_خلیل_جبران

***.

آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب
و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
بگذار بر شانه هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببرد
بگذار تو را بکشد و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر
آنچه دوستش میداری 
تو را بکشد...***#چارلز_بوکوفسکی