?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 4 meses, 3 semanas
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 7 meses, 1 semana
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 3 meses, 1 semana
تو که چون برق بخندی چه غمت دارد از آنک
من چنان زار بگریم که به باران ماند
شبیه همین مضمون در بیتی از مُتَنَبّی، شاعر عرب (قرن چهارم):
تَبُلَّ خَدَّیَّ کُلَّمَا ابتَسَمَت
مِن مَطَرٍ بَرقُهُ ثَنایاها
هر گاه که لبخند میزند، گونههایم را بارانی (از اشک) پر میکند که برق آن درخشش دندانهای اوست.
شرح غزلیات سعدی؛ کاظم برگ نیسی، ص۲۵۰
محمّدا! اگر مشکفروش رستۀ بازار علمی، هم قدم از زمین حرم بیرون باید نهاد... کمان (قَابَ قَوْسَینِ) [نجم: ۹] درکش، بر بام فلک، سلام مَلَک بشنو. حلقۀ سؤال بر درگاه مدرسۀ (اَوْ اَدْنیٰ) [نجم: ۹] کوب، در حضرت مدرّس (الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ) [الرحمن: ۱-۲] به زانوی ادب درآی. هوش را در پس پردۀ گوش نشان. جان را دفتر عیان در کنار نه. به سمع دل، تلقین دین بستان. به نظر سِرّ، سطور نور را مطالعه کن. در مکتب ازل انگشت بر حرف اوّل نه، ابجد جِدّ آغاز کن. فاتحۀ فتوح شو... بر کنار مائدۀ وصل نشین.
- مجالس صدرالدین اُشنُهی (تحفة أهل الوصول في علم الفصول)؛ قرن هفتم؛ نسخهٔ خطی از مجموعهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار؛برگ ۱۳۳ب، در دست تصحیح
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
#محمدرضا_شجریان
#معصومه_مهرعلی
#تمرین
این رنگ ارغوانی من نه از عشق غَوانی است و این نالۀ دردناک من نه از زخم چنگ یا از زخمۀ چنگ میآید. شکّر شدهام از من حلاوت طلبید نه تلاوت؛ شیرینم از من جُلّاب خواهید نه جَوْآب.* راز پوشیده بر چهره چون زهره پیدا دارم: «اَنْتَ کَمَا اَثْنَیْتَ عَلَیٰ نَفْسِکَ». دلی دارم از تو مالامال، چه جای قیل و قال و چه مقال مجال.
مگذار که دشمن دل تنگم بیند
در دوستی تو نام و ننگم بیند
خود بوی بَرَد هر آنکه نالم شنود
خود نقش بخواند آنکه رنگم بیند
غَوانی: زنان زیبارو، زنان آوازهخوان
جُلّاب: گلاب
جَوآب: آبی که جو در آن جوشیده است؛ ماءالشعیر
------------------------------------------
- تحفة أهل الوصول في علم الفصول؛ مجالس صدرالدین اُشنهی؛ قرن هفتم؛ نسخهٔ خطی از مجموعهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار؛برگ ۱۷۶ آ، در دست تصحیح
سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند
شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند
قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان
گر چشم من اندر عقبش سیل براند
فریاد که گر جور فراق تو نویسم
فریاد برآید ز دلِ هر که بخواند
زنهار که خون میچکد از گفتهٔ سعدی
هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند
وصف سماع
آری، سماع خود بادی تواند بود که به هنگام صبح بیداری دل، گل عشق را که در غنچۀ غفلت مستور مانده است بشکفاند،... جان که طاووس نشیمن روحانی است آهنگ عالم بالا کند. قالَب که معتکف چهار صُفّۀ خاکدانی است به قصد مرکز باز کشد. در ترقّی روح و تنزّل جسم، حرکت مضبوط و موزون پیدا گردد، نامش رقص نهند. پس از حرکت بسیار بر این هنجار، در نفس ضعف پیدا شود،...با جانش در میان نهند که آنچه از بیرون میطلبی در جَیبِ دل داری. لاجرم قالبش حاجیوار پیرامُن کعبۀ دل در طواف آید. گِرد خود میگردد که صوفیان چرخش میخوانند؛... دل مؤمن فلکی است که حاصل انوار اسرار یار است. در طلبش گِرد خود میگردد و آنچه خود میخواهد با خود دارد. لاجرم حرکت در وی ظاهر شود، نامش چرخ آید. پس برجستن، حال مریدان است که از بیرون میطلبند و چرخ زدن، مقام عارفان است که در اندرون میبینند. چون کار در تکاپوی به جای[ی] رسد که هستی زحمت شود و دویی برنتابد، خواهند که حجاب هستی از راه بردارند. دست از بهر دریدن به سینه زنند، شرع دستشان بگرداند، با جامه افتد، خرقه شود.
این است سَماع اهل کار و مردان دیدار...، نه آنکه از سَرِ مستی یا از غایت هواپرستی آستین بر باد دهند و دست به نعره و فریاد زنند. اگر مرد این حالی، از جام عشق دمدم درمیکش و دم درمیکش که هرچه از این حال به اختیار پیدا شود، ننگ مردان و رنگ نامردان است.
- تحفة أهل الوصول في علم الفصول؛ مجالس صدرالدین اُشنهی؛ قرن هفتم؛ نسخهٔ خطی از مجموعهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار؛برگ ۷۹آ و ۷۹ب، در دست تصحیح
نقل است که یک روز طهارت کرده، عزم مسجد کرد. به سِرَش ندا کردند که: «طهارت آن داری که بدین گستاخی در خانه ما خواهی آمد»؟ شبلی این بشنود و بازگشت. ندا آمد که: «از درگاه ما بازمیگردی؟ کجا خواهی شد»؟ نعرهها درگرفت. ندا آمد که: «بر ما تشنیع میزنی»؟ به رجاء…
نقل است که یک روز طهارت کرده، عزم مسجد کرد. به سِرَش ندا کردند که: «طهارت آن داری که بدین گستاخی در خانه ما خواهی آمد»؟
شبلی این بشنود و بازگشت.
ندا آمد که: «از درگاه ما بازمیگردی؟ کجا خواهی شد»؟
نعرهها درگرفت. ندا آمد که: «بر ما تشنیع میزنی»؟ به رجاء بِاستاد خاموش.
ندا آمد که «دعوی تحمل میکنی»؟
گفت: «المستغاث بک منک...»
تذکره الاولیاء
(ذکر شیخ ابوبکر شبلی)
جناب سعدی، استاد ساخت اصطلاحات بدیع است. مثلاً در بیت زیر، «خوابآلودهی بر چشم بیداران نبخشای» یک صفت یا عبارت وصفی دقیق و عمیق برای معشوق است.
تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیاندیشی
تو خوابآلودهی بر چشم بیداران نبخشایی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 4 meses, 3 semanas
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 7 meses, 1 semana
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 3 meses, 1 semana