هامِش (علی سلطانی)

Description
هامش یعنی حاشیه. اینجا هامش (حاشیه) می‌زنم. بر ایده‌ها، حادثه‌ها، کتاب‌ها...

@alisoltany2علی سلطانی
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago

5 months, 3 weeks ago

یکی از توانایی‌های لازم برای ما، ژرف‌نگری در لحظهٔ اکنون است. ابن‌الوقتی را همه گفته‌اند، من به چیزی فراتر نظر دارم. به بیان دیگر، ابن‌الوقتی شرط لازم برای ژرف‌نگری در لحظهٔ اکنون است، اما شرط کافی نیست. لحظهٔ عادی و گذرای اکنون، سرشار از نکته‌های سرمدی است، به شرط آنکه ما بتوانیم لختی بایستیم، نفسی بکشیم، از افسوس گذشته و هراس آینده خلاص شویم، و با نگاهی تیز به اطرافمان و آنچه می‌گذرد، موشکافانه بنگریم. آن‌وقت خواهیم دید که موج‌‌‌های کوبنده‌ای از معرفت‌های عمیق به ساحل ما می‌خورد که قبل‌تر نمی‌فهمیده‌ایم. آن‌وقت خواهیم دید که باد‌های بلندی از راز می‌وزد که قبل‌تر حس نمی‌کرده‌ایم. ژرف‌نگری در لحظهٔ اکنون نیازمند آهستگی و آرامش و خلوت نیز است. امروز هر سهٔ این مقوله‌ها هم از کف ما می‌گریزند. آهستگی با فرهنگ شتابان و نوک‌زنندهٔ زندگیِ مدرن، آرامش با تنگناهای معیشتی و اجتماعی و کاری و سیاسی، و خلوت، با میل مدام به حضور و ابراز خود در شبکه‌‌های اجتماعی.

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1

5 months, 3 weeks ago

دیشب در جاده و با فاصله از کنار مزار پدرم می‌گذشتم. همزمان به پادکست کم‌نظیر و محققانه‌ای دربارهٔ کتاب ایوب و برخی پرسش‌ها و پاسخ‌هایش دربارهٔ مسئلهٔ شر و از همه مهم‌تر، غیبت و کمرنگیِ بسیارِ اشاره به جهان پس از مرگ در این متن یهودی، گوش می‌دادم. حال متناقض‌نمایی را ایجاد کرده بود. قبل‌ترش به این فکر می‌کردم که در عین آنکه تکه‌های از ما در فردای نبود بابا، رفت و دیگر برنگشت، ولی ما به زندگی ادامه دادیم و می‌‌دهیم؛ به حکم جان‌سختِ زندگی و زنده‌بودن. در عین اینکه من هیچ‌گاه فی‌الجمله از او خالی نبوده‌ام، لحظه‌های بسیاری هم فراموش کرده‌ام که پدر نیست. نسل بعد از من که از پدربزرگشان هیچ خاطره‌ای ندارد، بدیهی است که او را فراموش کند. فرزندان آنان نیز من را فراموش خواهند کرد. و این سلسلهٔ محوشدن ادامه دارد. امروز هم توییتی می‌خواندم که از درگذشته‌ای نسبتاً مشهور یاد می‌کرد و نوشته بود: فلانی هم تقریباً فراموش شد! تُنسی کأنک لم تکن! از نظر این حقیر، هیچ راز و مسئله‌ٔ وجودی‌ای به سنگینیِ این حقیقت مهیب نیست. بقیهٔ مسئله‌ها در برابر این راز مهیب شوخیِ سردی به نظر می‌آیند!

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1

6 months ago

روزن‌ها بسته‌‌ می‌ماند
هوای تازه‌ نمی‌وزید
خانه تا ابد تاریک می‌شد
باریکه‌نوری نمی‌رقصید
ابرهای سیاه نمی‌رفتند
سینه‌هامان یخ می‌زد
دست‌هامان می‌لرزید

گر دست ناجی‌ات
و دستِ دیگرِ
اشاره‌ات نبود

۹ بهمن ۱۴۰۳

#شعر
@Hamesh1

8 months, 1 week ago

خارج یا ایران؟ بهشت و جهنم کجاست؟

یک- اینکه به جغرافیایی که در آن زندگی می‌کنی، نقد داشته باشی، به معنای خوب‌بودن سایر جاها نیست. اینکه روحیهٔ انتقادی را دربارهٔ خارج از کشور هم داشته باشی، به معنای اعتقاد به گل‌وبلبل‌بودن داخل کشور نیست. اینکه داوری‌ات دربارهٔ بیرون از ایران واقعی و غیراحساسی و انتقادی باشد، به معنای آن نیست که نقص‌های ایران را توجیه می‌کنی.

دو- در فضای دوقطبی و دوگانه‌پسند، رسانهٔ نظام‌های سیاسی روی همین لبهٔ تیغ حرکت می‌کنند و با نشان‌دادن پلشتی‌ها و نقص‌های نظام‌های سیاسی و جامعه‌های دیگر، پلشتی‌ها و نقص‌های خود را توجیه یا ذهن‌ها را از نقص‌های نزدیک منحرف می‌کنند. آشکارست که گزارهٔ «یک» در نقطهٔ مقابل این سوءاستفاده از سوی طرفین است. ضمن آنکه گزارهٔ یک می‌گوید: بیان نقص‌های بدیهیِ جامعه‌های دیگر، حتی برای سوءاستفاده و پروپاگاندا، از واقعی‌بودنِ آن نقص‌ها کم نمی‌کند. تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها. چه در رسانه‌های غربی دربارهٔ ایران و چه در صداوسیما دربارهٔ غرب.

سه- در این بین یک نکته مسلم است. مواجههٔ مستقیم و نگاه انتقادی در قبال خارج از ایران و به‌ویژه کشورهایی که آمال بسیاری از مردم ایران است، ایران را خوب نمی‌کند (گزارهٔ یک)، ولی ایران را واقعی می‌کند (گزاره سه). به چه معنا واقعی؟ به این معنا که بیرون از ایران، ضعف‌ها و قوت‌های ایران بهتر و واقعی‌تر دیده می‌شود. گویی با خروج از تنور هواداری‌ها و مخالفت‌های دوآتیشه، نوبت شناخت واقعی‌ترِ ایران می‌رسد.

به بیان دیگر ایران با واقعیتِ کشورهای دیگر سنجیده می‌شود، نه با آرمانشهر رسانه‌ای و پنجره‌های اینستاگرامی‌. با این داوری، ایران قطعاً بهشت‌ نخواهد شد، ولی بی‌شک جهنم هم نخواهد ماند. یعنی هم تبلیغات رسمی دربارهٔ بهشت‌بودن ایران نقض و هم تصور جهنمی‌ دربارهٔ ایران سست می‌شود؛ تصوری که بسیاری از هم‌وطنان خستهٔ ما دربارهٔ ایران دارند و بمباران رسانه‌ایِ اپوزیسیون و مشکلات مزمن و حقیقی و اصرار بر برخی سیاست‌های غلط و واپس‌گرایانه از سوی حکومت، به آن دامن می‌زند.

#یادداشت
@Hamesh1

8 months, 1 week ago
هامِش (علی سلطانی)
8 months, 1 week ago
هامِش (علی سلطانی)
11 months, 1 week ago

در مقام دین‌پژوه و فیلسوف دین، حتی در مقام الهیدان و متکلم، حتی حتی در مقام مبلغ و روحانیِ دینی‌ای که نمی‌خواهد در حصار پنداشت‌های شخصیِ خود از فضای غیردینی و غیردینداران بماند، شرط است که اتمسفر غیردینی (عرفی) و انسان‌های بی‌دین یا دین‌پرهیز یا حتی دین‌ستیز را شناخت. نه شناختی از دور و با اکراه و تأسف، بلکه شناختی همدلانه و نزدیک و بی‌ارزش‌داوری.

پس از این شناخت فضای غیردینی و غیردیندارانه است که داوریِ درستی درباره‌‌ی مواضع دگراندیشانِ غیردیندار خواهیم داشت. مشکل‌ بسیاری از دینداران آن است که اوصاف کافر و منافق و لجوج و عنود و جحود و ملحد را در قرآن بدون اشراف بر بافتار متن می‌خوانند و بلافاصله آن را در فرآیندی مکانیکی و تاریخ‌پریش برای شناخت غیردینداران مخاطب خود در هر موقعیتی کافی می‌دانند. بدیهی است که از دل این روند مدارا و کثرت‌گرایی و فروتنیِ اعتقادی و معرفتی بیرون نمی‌آید.

همچنین فضای دینی و جهان دینی پس از شناخت فضا و جهان مقابل بهتر و انتقادی‌تر شناخته و از دگم و تعصب و خودشیفتگی و خودبرتربینی خارج می‌شود. البته با قید اینکه دگم و تعصیب و خودشیفتگی و خودبرتربینی اصلاً و ابدا منحصر در دینداران نیست. و چه بسیار غیردیندارانی که از این حیث دیندارتر و بنیادگراتر و بی‌مداراتر و خشکه‌مقد‌س‌ترند!

#تأملات
@Hamesh1

11 months, 2 weeks ago

دوستان کوشا و کاردرستم در مجموعهٔ انعکاس، در برگزاری «مطالعات قرآن و عهدین»، ضمن ابراز لطف، به پنج نفر با معرفی بنده با درصد خوب تحفیف هزینه‌ی ثبت‌نام اهدا می‌کنند.

عزیزان پژوهشگری که مایل به شرکت در این مدرسه‌اند و مایل به استفاده از این تخفیف، به اکانت شخصی من یا در بخش نظرات این پست پیام دهند. در جایگاه محقق خُرد این حوزه‌ بگویم که بدون هیچ غلو و اغراقی، مدرسه‌ای در مرز‌های علم به این کیفیت و با حضور چنین محققان شاخص بین‌المللی‌ای، در ایران و دانشگاه‌های کم‌فروغش که هیچ، در بسیاری از دانشگاه‌های دنیا هم به سختی یافت می‌شود. بگذریم که هیچ کدام ترجمه‌ی همزمان فارسی ندارند!

@Hamesh1

11 months, 2 weeks ago

وقتی شب می‌شود و چراغ‌ها را روشن می‌کنی، می‌بینی با آنکه روز نیست باز هم شب خوبی است. چیزی که واقعا سخت است، گذر از روز به شب است، اما وارد شب که می‌شوی می‌بینی شب نقاط مثبت خودش را دارد و حتی ممکن است کمی زیباتر هم باشد.

عباس کیارستمی، در گفت‌وگو با گادفری چشایر، گفت‌وگوهایی با عباس کیارستمی، ص ۱۷۸

به دلیلی که بعدتر خواهم گفت، مدت زیادی بر آثار و گفت‌وگوهای عباس کیارستمی توقف کرده‌ام. این روزها هم به توقف‌های پیشین برگشته‌ام. باصراحت می‌توانم بگویم چیزی که در او مغفول مانده، فراتربودنش از سینماست. همیشه در سخنانش بارقه‌های نابی از اندیشه‌ وجود دارد. در کنار آن، او اوجی در زیبایی‌شناسی و هنرمندی است. آن‌قدر که هم‌ردیف زیبایی‌شناسی او کسی را نمی‌شناسم. در جزءجزء گفته‌هایی که ازو مانده، دریچه‌ای اصیل و نبوغی از زیبایی و ظرافت و باریک‌بینی و اندیشمندی حاضر است. و اینها دقیقا در آثار سینمایی‌اش منعکس شده است. و اصلا اتفاقی نیست که کیارستمی کیارستمی شد. او فراتر از سینماست، در عین اینکه سینمایش هم بی‌تکرار خواهد ماند.

#خرده‌یادداشت‌ها

@Hamesh1

1 year, 1 month ago

متافیزیکِ ثبت‌نام تازه‌ی احمدی‌نژاد

ثبت‌نام احمدی‌نژاد در انتخابات برای من یکی فراتر از قیل‌و‌قال سیاست است. فراتر از سیاست روزمره، جایگاه امروز او در نزد هوداران سینه‌چاک سابقش، آیینه‌ی «حقیقت»‌فروشی در بازار مکاره‌ی «سیاست» است. موضوع شناخت ارزیابی‌‌ای است که در حول آن می‌توان سرنوشت ضرب «سکه‌ی سعادت» را ‌به‌دست قدرت‌ها دید؛ آیینه‌ی حقیقتی که به چرخش ایام و اقتضائات قدرت به زودی به‌دست همان آیینه‌سازان خواهد شکست و سکه‌ای که به دلیل تورم‌های زودهنگام بازار قدرت، به زودی از رونق می‌افتد و با آن پشیزی چیز نمی‌توان خرید. آیینه‌ی حقیقتی که به زودی ناحقیقت یا حتی ضدحقیقت می‌شود و سکه‌ای که به سرعت نوبت را به ضرب سکه‌ی سعادت برای تمثال فرد بعدی می‌دهد.

ما بختیاریم که هنوز آن‌قدر پیر و خرفت نشده‌ایم که یادمان برود او را در کجا می‌نشاندند و مای مخالف او را در کجا. او روزی در بازار حقیقت‌‌، دست ملکوت بود روی زمین. تجسم همه‌ی ایده‌های آخرالزمانیِ انبیاء و یگانه زمینه‌ساز ظهور منجی. در دانشگاه کلمبیا او زبان و پیام خدا بود که در قلب جهان سرمایه و طاغوت، پیامبری می‌کرد. اولیاء و انبیاء و صلحا، همه‌ی کارهای ملکوتی را در دم انتخابات‌های ایران رها می‌کردند، تا بیایند و در خواب، به فلان عالم و متهجد بگویند که به او رأی دهید و مبادا پشتش را خالی کنید. حرف‌حرف سخنانی که امروز همان پشتیبان دیروز ازو سانسور می‌کند، روزی قرار بود درس‌درس کتاب‌های درسیِ بچه‌های ما باشد. او حتی وقتی پشت‌پا به پشتیبانان سابق زد، نه از آغاز انتخابی غلط، که قربانی‌ جریان انحرافی و حتی از سوی حامیان بزرگ دیروز، طلسم‌شده خوانده شد.

او آیینه‌ی تمیز حقیقت و سعادت بود و مای مخالفش، ناجوانمردانی بودیم که اوی سخت‌کوش را به خرافه و رمالی متهم می‌کردیم. او سخت‌کوش و مردمی بود، وقتی هنوز این‌ها مُد نشده بود. او پیش از آنکه سخت‌کوشیِ صرف، «نوکری» و «حمالی»، و در میان مردم پریدن، بی‌ارزیابی نتیجه، عیار و شعار شود، سخت‌کوش و نوکر و مردمی‌نژاد بود.

ما پیش از نسخه‌های کیکیِ بعدیِ این شعارها، اصل جنس را با سیلیِ «بصیرت»‌مان کنار زده بودیم. مای با«بصیرت» حالا مفتخریم در زمانی که سفره‌های ابوالفضل ‌و ختم حدیث کساء برای بردن او در انتخابات، نقل زبان و محفل همین مخالفان سینه‌چاک امروز بود، با معنویتی عقل‌‌پسند مخالفش بودیم و به رغم «فتنه‌گر»خوانده‌شدن، آمدن و قدرت‌گرفتن او را به زیان این کشور دیدیم.

امثال آن شبه‌خبرنگاری که هشت‌سال موچین سخنان کبریایی او بودند و حالا «دوزاری» می‌خوانندش و ازش بیزارند، تازه پا در مسیری نهاده‌‌اند که مای با«بصیرت» پانزده‌سال پیش نهادیم. با این تفاوت که این خسارت پانزده‌ساله‌ی بزرگ، ایران را ضعیف و ضعیف کرد و هزاران‌هزار ایرانی را آواره و پریشان و کرور کرور سرمایه را بر باد. می‌دانم از این سخنان بوی خودستایی و خودشیفتگی می‌آید. این یک‌جا بر ما ببخشید این خودستایی بحق را. چه کنیم که این خودستایی به کار آینده می‌‌آید.

این پانزده‌سال برای باریک‌بینان عبرت‌های معرفتی بزرگ داشت. آن‌قدر که می‌توان از متافیزیکش سخن گفت! اینکه حقیقت را در بازار مکاره‌ی سیاست نمی‌فروشند و سکه‌ی سعادت را در ضراب‌خانه‌ی قدرت ضرب نمی‌کنند. اینکه در غار جهل، سایه‌هایی که از سیاست بر دیواره‌ی غار می‌افتد، افلاطونی‌تر از ایده‌ی افلاطون و عرضی‌تر از منظور ارسطو، کاذب‌اند و حقیقت‌نما و صورتی. که خوشا به حال آنان‌ که عطش حقیقت و شوق به سعادتِ خود را در این بازار و غار حراج نمی‌کنند. و بدا به حال آنان‌که زود‌زود بت حقیقت جدید را در این بازار قدرت می‌خرند و مفتون سایه‌های گذرای آن می‌شوند و با این‌ها معامله‌ی پرخسارت حقیقت و سعادتی تازه می‌کنند. غافل و فراموش‌کار از اینکه عاقبت بزکِ قصه‌های قبلیِ حقیقت و سعادت چه شد. غافل از اینکه، مشغله‌ی شریف و ضروریِ سیاست، امری زمینی است و هر آنچه زمینی است، بیش از سایه‌هایی گذرا و متغیر نیست. که جهان مثال را، که مینوی ابدی را، که لقای جاودان را، نباید به هدایت لرزان سیاست گره زد.

#یادداشت
@Hamesh1

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago