anandayoga

Description
زندگی رازی است که باید آن را زیست ، عاشقش شد و تجربه اش کرد
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 1 week ago

5 months ago

رقص و سماع

موسیقی که از دل‌های شاد خدایان برمی‌آید،
نفس به‌آرامی عمیق می‌شود،
آرزوها محو می‌گردند،
جسم وزن خود را از دست می‌دهد،
سبک چون هوا، روشن چون نور.
با تمام کائنات هم‌آهنگ می‌گردد،
صدای موسیقی بدن را به لرزه درمی‌آورد،
این لرزه بر تمام وجود حاکم می‌شود،
و تو حس می‌کنی که همین لرزه‌ها
تمام بندهای جسم را آزاد کرده و آن را شفا می‌بخشند.

تاریکی‌ها به‌آرامی روشن می‌شوند،
احساسی فراتر از لذت جنسی را تجربه می‌کنی،
می‌خواهی برای همیشه در این حالت بمانی،
اما صدایی به تو می‌گوید:
«هر چیز آغازی و پایانی دارد،
هیچ‌چیز در جهان برای همیشه نیست.»

با این حال، ادامه می‌دهی،
حس می‌کنی که شفا یافته‌ای،
می‌خواهی این حالت را با کسی شریک شوی،
اما کسی را در اطراف نمی‌بینی.

صدایی می‌شنوی که می‌گوید:
«من با تو هستم.»

نمی‌دانی صدا از کیست،
اما قلبت می‌داند که این صدای کائنات است.

با کائنات یکی می‌شوی،
هویت خود را از دست می‌دهی،
زن و مرد درونت به تفاهم می‌رسند،
و با آن‌ها یکی می‌شوی.

اوج لذت را در درون خود حس می‌کنی،
سخن بودا به یادت می‌آید:
«تو برای خوشبختی نیاز به دیگری نداری،
تو از درون خوشبخت هستی.»

و به این معنا می‌رسی که
آنچه را که تمام وقت در بیرون جستجو می‌کردی،
در درون خودت بوده است.
.اثر از قلب شکسته لیوال

5 months, 1 week ago
5 months, 1 week ago

گر رود
دیده
و عقل
و خرد
و جان
تو مرو!
که مرا دیدن تو
بهتر از ایشان
تو مرو…

| مولانا |

#ذکرشب

📻 @tehranpodcast ❄️

7 months, 2 weeks ago

مهم نیست که چه اتفاقی با جسمت روی دهد،
#مدیتیشن کن.

هرگز شبانگاهان به خواب نرو تااینکه با خدا #مناجات کرده باشی.

جسم تو
به یادت خواهد آورد که سخت کار کرده‌ای و نیاز به آرامش داری، اما هر چه که بیشتر تقاضایش را نادیده بگیری و بر پروردگار متمرکز شوی، به همان شدت نیز همچون گوی آتشین ، در سرور زندگی خواهی سوخت ....

و آنگاه خواهی دانست که تو جسم نیستی .

#پاراماهانسا_یوگاناندا

الهی
از كوی تو بيرون نشود پای خيالم
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی
نه من آنم كه برنجم
نه تو آنی كه برانی...

نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم

باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی...
#مناجات
@kundalini_iran

? #چهارشنبه #روز۷ #آذر #سال۱۴۰۳

7 months, 4 weeks ago
8 months ago

مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم
و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد .
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند .
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
این معنی روزی حلال است
الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان
و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده.

?????

? #چهارشنبه #روز۲۳ #آبان #سال۱۴۰۳

10 months, 2 weeks ago

ورای مرزهای ذهن
می‌گویند! نفس ما به پنج گونه است: اماره، لوامه، مطمئنه، ملهمه و مسوّله. هر یک از این‌ها، نقشی در نمایشگاه بزرگ زندگی ما ایفا می‌کنند. اما این تقسیم‌بندی‌ها، تنها برچسب‌هایی بر روی بطری‌های مختلفی هستند که محتویاتشان به یکدیگر آمیخته است.
نفس اماره، آن بخشی از ماست که در بند شهوات و خواسته‌های زودگذر اسیر است. همچون بیداری که در خواب آشفته‌ای فرو رفته، در پی ارضای هوس‌های خود می‌تازد. نفس لوامه، وجدانی است که گاه بیدار می‌شود و به ما هشدار می‌دهد، اما اغلب صدايش در میان هیاهوی افکارمان گم می‌شود.
نفس مطمئنه، آرامشی است که در عمق وجودمان نهفته است. همچون چشمه‌ای زلال که در دل کوهستان جاری است، این آرامش، همیشه در دسترس ماست، اما اغلب آن را فراموش می‌کنیم. نفس ملهمه، آن بخشی از ماست که به ما الهام می‌کند، به ما نشان می‌دهد که فراتر از این دنیای مادی، جهانی دیگر نیز وجود دارد. و نفس مسوّله، آن بخشی از ماست که مسئول اعمال خود است و می‌داند که هر عملی، نتیجه‌ای به دنبال دارد.
اما این تقسیم‌بندی‌ها، ما را به کجا می‌برند؟ آیا واقعاً می‌توانیم با برچسب زدن بر روی بخش‌های مختلف ذهن خود، به شناخت عمیقی از آن دست یابیم؟ یا اینکه این‌ها تنها ابزارهایی هستند برای آرام کردن ذهن آشفته ما؟
"مسئله، شناخت نفس نیست، بلکه رهایی از آن است." به عبارت دیگر، به جای اینکه به دنبال برچسب زدن بر روی افکار و احساسات خود باشیم، باید تلاش کنیم تا از بند آن‌ها رها شویم.
وقتی به این موضوع فکر می‌کنیم، متوجه می‌شویم که تمام این تقسیم‌بندی‌ها، چیزی جز محصول ذهن ما نیستند. ذهن، با ایجاد این دسته بندی‌ها، می‌خواهد خود را توجیه کند، می‌خواهد به ما بگوید که اینگونه بودن طبیعی است.
اما واقعیت این است که ما فراتر از این افکار و احساساتیم. ما یک هستی واحد و یکپارچه هستیم. وقتی به این اصل پی می‌بریم، دیگر نیازی به تقسیم‌بندی نفس به بخش‌های مختلف نخواهیم داشت.
پس از مرگ، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا این نفوس مختلف، به سرنوشت‌های مختلفی دچار می‌شوند؟ شاید، شاید هم نه. مهم این است که در همین لحظه، در همین زندگی، به دنبال رهایی از بند این افکار باشیم.
چه بسا، می‌توان گفت که مرگ، تنها پایان یک سفر است و آغاز سفری دیگر. این سفر، سفری به سوی خود حقیقی ماست. سفری که در آن، باید از تمام تعلقات و وابستگی‌ها رها شویم و به هستی واحد و یکپارچه خود پی ببریم.
در این مسیر قدیسین و فرزانگان زنده و حاضر، و ارواح پاک انسان های سفر کرده همچون پیامبران، امامان و معصومین نیز راهگشای ما خواهند بود.
ان شاءالله
?#نیما_محی_الدین
Nima Mohyeddin

? #شنبه #روز۱۰ #شهریور #سال۱۴۰۳

10 months, 3 weeks ago

ژرفا ۸: چراغ رو به خاموشی در عصر دیجیتال (علی)

انتشار با ذکر نویسنده و منبع باعث افتخار ما خواهد بود.

در این اپیزود، به بررسی مفهوم تمرکز و تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر توانایی ذهن برای تمرکز طولانی‌مدت می‌پردازیم.
این اپیزود به شما کمک می‌کند تا با انجام تغییرات ساده، این روند را معکوس کرده و تمرکز خود را بازیابی کنید.

?منابع و توضیحات علمی

?نویسنده: علی دلشاد تهرانی

اپیزودهای مرتبط:
پرهیز دیجیتالی
افزایش تمرکز به روش های طبیعی و بررسی علمی حواس پرتی، عدم تمرکز و بیش فعالی

مقاله مرتبط با اپیزود در مجله‌ دارما:• تاثیر شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند بر کاهش تمرکز و بیش‌فعالی (ADHD)
تاثیرات منفی شبکه‌های اجتماعی بر افزایش خطر خودکشی و خودآزاری

کتاب‌ها، پادکست‌ها و مستندات مرتبط با اپیزود:
مستند Social Dilemma
کتاب نسل مضطرب
کتاب ملت دوپامین
کتاب باغبان و نجار
اپیزود Huberman

#ژرفا

صفحه اپیزود در وب سایت به همراه نسخه‌ی متنی ?‍♂️

?از کجا شروع کنم؟

دارما در کست باکس
دارما در اسپاتیفای
دارما در اپل پادکست
دارما در شنوتو
دارما در تلگرام
توییتر دارما
سایت دارما
اینستاگرام دارما

10 months, 4 weeks ago
1 year, 1 month ago

?????

?️️هیچ عشقی تاثیر گذارتر از عشق یک انسان
به خودش نیست .... بسیار مهم است که با
خود چه رفتاری داریم...

?️️ رفتارِ شما با خودتان بسیار مهم تر از رفتارِ
دیگران با شماست .......،سعی کنید همواره
خودتان را فردی ارزشمند .... محترم و لایقِ
بهترینها بدانید....سعی کنید همیشه به دنبالِ
نکاتی در خود بگردید که.... باعثِ تحسین و
افتخار شما نسبت به خود باشد...درون شما
نیازِ شدیدی به تایید و تشویقِ شما دارد... و
همین تاییدهای درونی است که ..... انگیزه،
شادی و امید به حرکت را در شما .... بیدار
می کند......!!!

?️️ عاشقِ خودتان باشید.....

?????

? #دوشنبه #روز۲۱ #خرداد #سال۱۴۰۳

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 1 week ago