ساعت پر از صفر
به امید و تلاش برای آزادی

در پاسخ این پیام نوشت: چطوری میشه آدم این‌همه سرطان بگیره

در پاسخ این پیام نوشت:

چطوری میشه آدم این‌همه سرطان بگیره

خطاب به شما که با سیاهیِ مرکبِ چشمانت برایم می‌نویسی…
تو همیشه تفاوت را برگزیدی‌، همه سخن میگفتند تو شعر میگفتی، همه نگاه میکردند‌ تو با اشاره‌ی چشمانت راز میگفتی، همه هواپیما را نشانه میگرفتند تو به آسمان خیره میشدی؛ باید خودم را به بام خانه برسانم و با همان آسمان خاکستری کمی معاشرت کنم و قدحی از آن رنگ بنوشم..
من در آن روزها که واژگان قلمم پرپر میشد، برایت یک طومار نامه مکاتبه کردم آنقدر نوشتم که مستی گریبان‌گیرم شد و میخواستم خود را روانه‌ی سقوط کنم اما جناب نویسنده قلم تو همانند چوب‌دستی هری‌پاتر بود؛ مرا جادو میکرد..
جناب جادوگر! ای کاش بدانی نت‌های خنده هایت آوازی را به گوشم رسانده که هرگز آن را نشنیده بودم و ریتم نفس هایت به زندگی ام ترتیبی باورنکردنی بخشیده…
من تو را به اندازه ی خودت، به اندازه ی خودم و به اندازه‌ی تمام گل‌های سرخی که فدای سرخی لبانم کردی دوست میدارم…

#مینا ?
#تکست_وانیلی?
?@vanillaAM

00:00
ساعت پر از صفر به امید و تلاش برای آزادی

پادکست هفتم بزودی...

ساعت پر از صفر ...