برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان

Description
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago

6 months, 3 weeks ago
[#برگه\_شوندان](?q=%23%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87_%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86)

#برگه_شوندان

تا نسوزد برنیاید بوی عود
پخته داند کاین سخن با خام نیست
هر کسی را نام معشوقی که هست
می‌برد، معشوق ما را نام نیست

#سعدی

https://t.me/shavandanpage

6 months, 4 weeks ago

**یادنامهٔ نیما: مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت یکصدمین سالگرد تولد نیما یوشیج به کوشش کمیسیون ملی یونسکو در ایران:

معرفی کتاب: کتاب حاضر، جلد نخست از «مجموعه مقالات بزرگداشت یکصدمین سالگرد تولد نیما یوشیج» است که به اهتمام مرکز انتشارات ملی یونسکو در ایران به طبع رسیده است. این مقالات با این مشخصات فراهم آمده‌اند: «سمبولیسم و نیما یوشیج در همخوانی با مرغان/ منوچهر اکبری»، «نیما بر ملتقای تجدد ادبی ایران و جهان/ موسی اکرمی»، «نیما یوشیج و زبان شعر/ نصرالله امامی»، «نیما، پاسخی به ضرورتی تاریخی/ مسعود بیزار گیتی»، «زنگ باران از کپاچین/ منصوره ثابت‌زاده»، «شبی با شب پا/ رحیم چراغی»، «نکاتی پیرامون شعر نیما/ اسماعیل حاکمی»، «جهان‌نگری نیما یوشیج/ عبدالعلی دستغیب»، «نیما و قفس/ سید جواد رسولی»، «نیما و زمان آگاهی/ ذوالفقار رهنمای خرمی»، «تاملاتی چند در مورد شعر نیما و شعر نوین فرانسه/ یان ریشار» و...**@pdf_kotob_e_adabi

7 months ago

#برگه_شوندان

در اعماق
کل می کشند

قنات ها
به رنگین کمان رسیده اند

به آن هجای غایب
و صداهایی که در سمع شما حاضر است

در دامنه
حجامت تن به تن شقایق ها
به آبگینه ترین وجه ممکن

#ناهیداللهوردی

https://t.me/shavandanpage

9 months, 2 weeks ago
[#برگه\_شوندان](?q=%23%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87_%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86)

#برگه_شوندان

تو‌  پیچیده بودی
در مرزهای خودت
از تو رد شدم
برهوت پایان یافت.

#پروین_سلاجقه

https://t.me/shavandanpage

9 months, 2 weeks ago
[#برگه\_شوندان](?q=%23%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87_%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86)

#برگه_شوندان

چه کسی گفت خورشید
در شب چشمانت
غروب می‌کند
چشمک ستاره‌ها
طلوع رویاهایمان بود

#فاطمه_حسنی

https://t.me/shavandanpage

9 months, 2 weeks ago

#برگه_شوندان

تن داده ام به قانونِ وصیت
   توصیه یِ رنج
که اجدادم را بردوش می کشد
  تورا به مصلحت نیست
  که باشی و شارع شعر شوی
و نگون بخت  واژه ،واژه های ملتمس وُ
   التماس های مشمئز 
  افسونِ این فسانه درجانم
وراجی سکوت خاورانم
چرخیدن زبان ، که دور می زند
   لام تا کامِِ هیاهوی درونم

جانم به لب رسیده ی ترومای بیرون
مضطربِ زخمی از جراحت درون
سُرنای سرگشاده ی قشون

دردو دریغ و خون

#حمید_فرحناک

https://t.me/shavandanpage

9 months, 3 weeks ago
***?*** من به‌زودی، خیلی زود، خواهم …

? من به‌زودی، خیلی زود، خواهم مُرد. رودخانه‌ها یخ‌جامه‌هاشان را از تن می‌کَنند و من بر جریان برفابِ واپسین می‌روم... به کجا؟ خدا می‌داند! شاید به دریا. چه می‌شود کرد! اگر قرار به مردن است چه بهتر که در بهار رخت بندم. اما آیا آغاز نگارش یادداشت‌های روزانه دو هفته پیش از مرگ، مضحک نیست؟ اما چه اشکالی دارد؟ مگر چهارده روز از چهارده سال و چهارده سده چه کم دارد؟ می‌گویند پیش روی ابدیت اینها همه ناچیز است، بله؛ اما در این‌ صورت خود ابدیت نیز ناچیز است...
#تورگنیف
#یادداشت‌های_آدم_زیادی
www.philosophycity.ir

9 months, 3 weeks ago
[#برگه\_شوندان](?q=%23%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87_%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86)

#برگه_شوندان

وقتی صدایت ساکن است
چشمهایت را
به چیزی پنهان دوخته‌ای
و واژگان بر لبانت
سخت آماسیده‌اند
سکوت لحظه‌ها را
بر هم بزن
در شب زخم‌های دیوار
ورای بهارهای بی‌نام
با شکوفه‌های نورس
لبریز از نگاهیم
از بوسه‌های سپیده دم
اما خیال او هنوز
مهمان ذهن من است
و در انزوا دردی
به انتظار نشسته

#علی_عسگر_غنچه

https://t.me/shavandanpage

10 months ago
[#برگه\_شوندان](?q=%23%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87_%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86)

#برگه_شوندان

پاییز رفتنت
به زمستانم‌ نشاند
جوانی برفی ام
بهار را ندید
تابستان را
آدم برفی ام در سراب می دوید
آنقدر...
که پاهایم تمام شد
تنم تمام‌ شد
چشم و گوش و صوت و سرم تمام
اگر آمدی
به هیچ آسمان و ریسمانی گوش نسپار
تنها خاک
نشانی های گمشده را
فوت آب است .

#جلیل_قیصری

https://t.me/shavandanpage

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago