razminabook | راضیه بهرامی

Description
معرفی کتاب | دکلمه | مرورنویسی
زنان، با مطالعه قوی‌ترند.?
روایتی حرفه‌ای و خودمونی از کتاب‌ها و زندگی?

آدرس خونه‌م تو اینستا:
https://www.instagram.com/razmina.book?igsh=azRib3ZubjltZGox
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

7 months, 1 week ago

از لینک پین‌‌شده وارد بشید.?

7 months, 1 week ago

خوب معلوم است. یکی زن می‌گیرد. یکی سفر می‌رود. یکی می رود مذهبی می‌شود. یکی هم غیبش می‌زند. خودکشی می‌کند. دست آخر وقتی خوب زیرو بالای کار را می‌بینی، متوجه می‌شوی که آدم‌ها بیشترشان، نمی‌توانند تا آخر خط تاب بیاورند...

از کتابِ بره گمشده راعی نوشته‌ی هوشنگ گلشیری.

7 months, 1 week ago

داره سی‌سالم می‌شه ولی مامانم هر وقت می‌خواد از خونه بره بیرون می‌گه: درو رو کسی وا نکنیا!

آخه مگه من حبهٔ انگورم مادر من؟?

#غرغرانه‌ها

@razminabook

7 months, 2 weeks ago

تنهایی تئودور

همین جمعهٔ پیش در کارگاه آنلاینی با موضوع آشنایی و آموزش کار با انواع مختلف هوش مصنوعی مولد یا همان Ai شرکت کردم. البته دو سالی می‌شود که با چت‌جی‌پی‌تی کار می‌کنم و شاهد بوده‌ام که چه پیشرفت‌های شگرفی کرده و چقدر در افزایش سرعت و سهولت کارها مؤثر بوده است اما دوست داشتم با دیگر اعضای این خانوادهٔ شگفت‌انگیز هم بیشتر مأنوس شوم و به‌همین‌خاطر دلتنگی غروب جمعه را با غوطه در دنیای Ai از یاد بردم.

در طول کارگاه وقتی مدرس به معرفی و آموزش طرز کار هر کدام از ابزارها به‌خصوص ابزارهای متنی می‌پرداخت، بیشتر و بیشتر یاد فیلم her (او) می‌افتادم. در این فیلم مردی به نام تئودور (با بازی واکین فنیکس) که پس از جدایی از همسرش در بحرانی عاطفی به سر می‌برد، اقدام به نصب سیستم‌عامل هوشمندی می‌کند که توانایی سخن گفتن و پاسخ آنی به هر سؤالی را دارد و تبدیل به معاشر و هم‌صحبتی شفیق برای تئودور می‌شود.

این ارتباط از رابطهٔ معمول یک انسان و شیء فراتر می‌رود و مبدل به رابطه‌ای عاشقانه و عجیب و پیچیده می‌شود. رابطه‌ای که تئودور را بیشتر دچار چالش می‌کند و در تنگنایی روحی و اخلاقی قرار می‌دهد.

در دنیای هوش مصنوعی مولد، هر چه پرامپت (prompt) یا درخواستی که کاربر داشته باشد، دقیق‌تر و با جزئیات بیشتر و شفاف‌تر باشد، خروجی و نتیجه‌ای که می‌گیرد، مطلوب‌تر است و گاهی کیفیت این خروجی‌ها به‌قدری بالاست که آدم را می‌ترساند.

چه ترسی؟ ترس از اینکه نکند هوش مصنوعی جای ما را در محیط کار بگیرد و به خاک سیاه بنشاندمان، یا نکند مثل تئودور طوری درگیرش شویم که قید تمام عواطف و روابط انسانی را بزنیم و عشق و محبت را به‌کل از یاد ببریم.

گاهی فکر می‌کنم روزی می‌رسد که مثل فیلم ماتریکس در ۲ دنیای موازی زندگی کنیم و نمونهٔ ماتریکسی‌مان در جهانی دیگر بسی کارآمدتر و قابل‌تر از خود حقیقی‌مان عمل کند.

نظر شما چیست؟

راضیه بهرامی | ۲۸ آذر ۱۴۰۳

#راضیانه‌ها

@razminabook

7 months, 2 weeks ago

پیش‌ترها «قرار می‌‌گذاشتند» و «قرار داشتند» اما این روزها «دیت» جای «قرار» را گرفته و با دو فعل «رفتن» و «کردن» به کار می‌رود.

چنان‌که بررسیده‌ام، «دیت رفتن» و «دیت کردن» گاهی یک تفاوت معنایی ظریف هم دارند؛ «دیت رفتن» غالباً برای قرارهای اول استفاده می‌شود و می‌تواند به قرار گذاشتن با افراد مختلف هم اشاره داشته باشد، اما «دیت کردن» برای قرارهای مکرر با یک فرد به کار می‌رود.

حسین جاوید
@Virastaar

7 months, 2 weeks ago

از دیت من تا دیت تو راهی به‌جز تردید نیست.?

7 months, 3 weeks ago

همیشه کسی هست که قدر شما را نمی‌داند. نگذارید آن فرد خودتان باشید.

قانون ۵ ثانیه
نوشتهٔ مِل رابینز
نشر نوین

????

#تیکه‌کتاب

@razminabook

7 months, 3 weeks ago

شِرپا، قهرمان نامرئی

بخش آخر برنامه‌ی «اکنون» که دیروز از فیلیمو تماشایش کردم، به پخش مستندی از سفر به کاتماندو، پایتخت نپال پرداخت. احسان عبدی‌پور که پیشتر با کارگردانی فیلم «تنهای‌تنهای‌تنها» و پادکست «احسانو» و قصه‌هایی که با لهجه‌ی بی‌ریا و صمیمی و لحن سیال بوشهری‌اش می‌خوانْد می‌شناسیم این‌بار مسافر کاتماندو است و قصه‌ها و ماجراهای ناگفته‌‌ی مردمان آن سرزمین را از نگاه دوربینش روایت می‌کند.

کاتماندو، آن‌طور که ویکی‌پدیا می‌گوید، کشوری‌ست با ۲۹ میلیون‌نفر جمعیت و همسایهٔ شمالی هند که ۸ قله از ۱۴ قلهٔ مرتفع جهان ازجمله اورست را در خود جا داده است. اما سوژهٔ عبدی‌پور فتح اورست نیست، او زندگی فاتحان خاموش و صبور و همراهی را روایت می‌کند که در زبان نِپالی «شِرپا» نامیده می‌شوند. مردانی که از جوانی تا وقتی جسمشان یاری کند، گروه‌های کوهنورد و فاتح را در رسیدن به قله همراهی می‌کنند و بارهایشان را به دوش می‌کشند اما نه نامی از آن‌ها برده می‌شود و نه عکسشان روی مجله می‌رود.

ریه‌ی «شِرپا»‌ها به دلیل زندگی در کوهستان به کمبود اکسیژن عادت کرده و این وضعیتْ، امتیاز ویژه‌ای به آن‌ها داده تا بعضی‌هایشان فاتحان چندباره‌ی قله‌ای باشند که حرفه‌ای‌ترین کوهنوردان، مدت‌ها فقط رویایش را می‌بینند.

آن‌ها قهرمانانی خاموش و متواضع‌اند که درآمد اندکی دارند اما به دل قلب وحشی کوهستان می‌زنند و نظاره‌گر سرخوشی و افتخارآفرینی دیگران‌اند. دیگرانی فراموش‌کار که لذت لحظهٔ فتح و به رخ کشیدنش، به‌قدری مسحورشان می‌کند که شٍرپا را از خاطرشان می‌زداید و جز کنجی از تصویر(تازه اگر خوش‌شانس باشند) سهمی برایش قائل نیستند.

علت انجام بعضی کارها را چیزی جز عشق نمی‌تواند توجیه کند. عشقی گُدازان و شعله‌ور که سرمای کوهستان را تاب می‌آورد و وجود شِرپا را قرین و غریق شور می‌کند.

به‌نظرم شِرپا بودن، شغل نیست، یک‌جور سبک زندگی و جهان‌بینی است وگرنه چه چیزی جز حس بی‌نیازی ناشی از تواضع می‌تواند سختی به کوه زدن در قبال مزدی اندک و لذت تماشای ذوق دیگران را توجیه کند؟

راضیه بهرامی | ۲۱ آذر ۱۴۰۳

#راضیانه‌ها

@razminabook

7 months, 3 weeks ago
8 months ago

آرزوهای خیلی خیلی بزرگ

کم‌سن‌تر که بودم روزی نشستم و فهرست بلندبالایی از ویژگی‌های همسر ایدئالم نوشتم. این فهرست مجموعه‌ای از ویژگی‌های ظاهری و جزئیات رفتاری را در برمی‌گرفت و بعد از نوشتنش آن‌قدر سبک‌‌بال و سرخوش شده بودم که فکر می‌کردم قرار است این واژه‌ها با اثری جادویی و ماورائی در قالب مرد رویایی من تجسم یابند و دل را به دل‌دار برسانند.

چند سالی گذشت، سن و تجربه و شناختم از آدم‌ها و از آن مهم‌تر خودم بیشتر شد و وقتی رفتم سر وقت آن فهرست، بسیاری از گزینه‌هایش را قلم گرفتم. به‌قدری مضحک و سطحی‌نگرانه بودند که باور نمی‌کردم نوشته‌های خودم باشند. مثلاً یکی‌ش این بود که طرف مقابلم حافظ کل قرآن باشد. با خودم گفتم آخر تو که تا حالا یک‌بار قرآن را از اول تا آخر نخوانده‌ای و فقط گزیده‌هایش را می‌خوانی، چرا می‌خواهی همسرت حافظ کل باشد؟ اصلاً گیریم بود، که چه؟ حفظِ بدون عمل به چه کار آید؟ و قس‌علی‌هذا.

گذر سال‌ها به من دو چیز آموخته:

  1. دست از کمال‌گرایی افراطی و ایدئال‌اندیشی بیمارگونه بردارم و قبول کنم که ذات دنیا و آدم‌هایش پر از نقص و ناپختگی است.

  2. به جای تلاش برای یافتن آدم ایدئال، روی رشد مهارت‌ها و فضایل اخلاقی خودم کار کنم تا فرصت‌های بیشتر و بهتری چه در کار و چه در زندگی شخصی پیش رویم باشند.

نظر شما چیست؟

راضیه بهرامی | ۱۴ آذر ۱۴۰۳

#راضیانه‌ها

@razminabook

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago