آریا

Description
گلچین اشعار و حکایتهای زیبا
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago

7 months, 3 weeks ago

موج ها خوابیده اند، آرام و رام...
طبل توفان از نوا افتاده است.
چشمه های شعله ور خشکیده اند؛
آب ها از آسیاب افتاده است...

در مزارآباد شهری بی تپش،
وای جغدی هم نمی آید به گوش...
دردمندان، بی خروش و بی فغان...
خشمناکان، بی فغان و بی خروش...

آه ها در سینه ها گم کرده راه...
مرغکان سرها به زیر بال ها...
در سکوت جاودان مدفون شده ست...
هر چه غوغا بود و قیل و قال ها؛

آب ها از آسیاب افتاده است...
دارها برچیده؛ خونها شسته اند...
جای رنج و خشم و عصیان، بوته ها
خشک بُن های پلیدی رسته اند...

مشت های آسمانکوب قوی...
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست...
یا نهان سیلی زنان یا آشکار...
کاسه ی پَست گدایی ها شده ست؛

خانه خالی بود و خوان بی آب و نان...
و آنچه بود، آش دهن سوزی نبود...
این شب است، آری؛ شبی بس هولناک...
لیک پشت تپه هم روزی نبود...

باز ما ماندیم و شهر بی تپش...
وآنچه کفتار است و گرگ و روبه ست...
گاه می گویم فغانی بر کشم...
باز می بینم صدایم کوته ست...

باز می بینم که پشت میله ها...
مادرم اِستاده، با چشمان تر...
ناله اش گم گشته در فریادها؛
گویدم: گویی که؛ من: لالم، تو: کر...

آخر انگشتی کند چون خامه ای؛
دست دیگر را بسان نامه ای...
گویدم: بنویس و راحت شو به رمز،
تو عجب دیوانه و خودکامه ای...

من سری بالا زنم، چون ماکیان...
از پس نوشیدن هر جرعه آب...
مادرم جنباند از افسوس سر...
هر چه از آن گوید، این بیند جواب...

گوید: آخر... پیرهاتان نیز... هم؛
گویمش: امّا جوانان مانده اند...
گویدم: اینها دروغند و فریب...
گویم: آنها بس به گوشم خوانده اند...

گوید: امّا خواهرت، طفلت، زنت...!؟
من نهم دندان غفلت بر جگر...
چشم هم اینجا دم از کوری زند؛
گوش کز حرف نخستین بود کر...

گاه رفتن گویدم نومیدوار...
و آخرین حرفش که: این جهل است و لج...
قلعه ها شد فتح، سقف آمد فرود...
و آخرین حرفم ستون است و فرج؛

می شود چشمش پر از اشک و به خویش،
می دهد امید دیدار مرا...
من به اشکش خیره از این سوی و باز...
دزد مسکین برده سیگار مرا...

آب ها از آسیاب افتاده، لیک...
باز ما ماندیم و خوان این و آن...
میهمانی، باده و افیون و بنگ...
از عطای دشمنان و دوستان...

آب ها از آسیاب افتاده، لیک...
باز ما ماندیم و عدل ایزدی...
و آنچه گویی، گویدم هر شب زنم؛
باز هم مست و تهی دست آمدی؟!

آن که در خونش طلا بود و شرف...
شانه ای بالا تکاند و جام زد...
چتر پولادین ناپیدا به دست...
رو به ساحلهای دیگر گام زد...

در شگفت از این غبار بی سوار...
خشمگین، ما ناشریفان مانده ایم؛
آب ها از آسیاب افتاده، لیک...
باز ما با موج و توفان مانده ایم...

هر که آمد بار خود را بست و رفت...
ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب...
زآن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ!؟
زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب!؟

باز می گویند: فردای دگر...
صبر کن تا دیگری پیدا شود...
کاوه ای پیدا نخواهد شد، امیّد
کاشکی اسکندری پیدا شود... 

#اخوان_ثالث

@Ariya

8 months, 3 weeks ago

ای گران‌جان‌! خوار دیدستی ورا
زانکه بس ارزان خریدستی ورا

هرکه او ارزان خرد‌، ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد

#مولانا

@Ariya

8 months, 4 weeks ago

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن

باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن

جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن

نیست در عالم ز هجران تلخ‌تر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن

#مولانا

@Ariya

9 months, 3 weeks ago

بلندی یافت کوه از پای در دامن کشیدن‌ها
به سنگ آمد سر سیلاب، از بی‌جا دویدن‌ها

من از روییدن خار لب دیوار دانستم
که ناکس، کس نمی‌گردد از این بالا نشینی ها

#افسرکرمانی

@Ariya

10 months, 1 week ago

سِرِّ خدا که عارفِ سالِک به کَس نگفت
در حیرتم که باده‌ فروش از کجا شنید

حافظ وظیفهٔ تو دعا گفتن است و بس
در بَندِ آن مباش که نشنید یا شنید

#حافظ
@Ariya

10 months, 1 week ago

هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری
‏چندان که نگه می‌کنمت خوب‌ تری

‏گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری

#سعدى

@Ariya

1 year ago

گره به باد مزن، گرچه بر مراد وزد

#حافظ

@Ariya

1 year, 2 months ago

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنت کشیده را

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خار خلیده را

القصه هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غم‌گساری و اندُه‌بری نمود
لیلای داغدیدۀ محنت‌کشیده را

بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را

#ایرج میرزا

@Ariya

1 year, 4 months ago

دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار

بسی تیر و دیماه و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت

#سعدی

@Ariya

1 year, 11 months ago

بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حيرتم كه شهره به بی بند و باری ام

غلامرضا شکوهی

@Ariya

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago