شعرهای من از اوّل واژه‌هایی ساده داشت
مثل نت‌های نی چوپان نوایی ساده داشت

قلب ما را هرکه دید آمد نشست و چای خورد
خانه‌باغی باصفا بود و نمایی ساده داشت

از دلم رفتی؟ ... برو ... در شهرها گم می‌شوی
روستای کوچکت حال و هوایی ساده داشت

چشم خواب‌آلوده‌ی تو، نبض من ... یادت که هست
مثل رودی در دل شب‌ها صدایی ساده داشت

هرچه موسی گفت فهمیدم ولی قلبم شکست
آه چوپان درون من خدایی ساده داشت

باد آمد، برگ خسته چشم‌ها را بست و رفت ...
قصّه‌ی تنهایی من انتهایی ساده داشت

#رضا_نظری_ایلخانی

اسدالله در وجود آمد
در پس پرده هرچه بود آمد

میلاد مولا علی(ع)
و #روز_پدر
خجسته باد!
?❤?

صبرم انگار باز کم شده است
که غزل‌هام رنگ غم شده است

می‌نویسم ولی کمی لرزان
چیزی از دست‌هام کم شده است

غزلم بغض کرده ترکیبش
بندی از شعر محتشم شده است

نه به قدری که بشکنم امّا
ساقه‌ام توی باد خم شده است

نیستی و من عاشقت هستم
دل من عاشق عدم شده است

عشق؛ تاراج، عشق؛ استعمار
به دلم قرن‌ ها ستم شده است

آینه مه گرفته یا چشمم
باز ابری و خیس نم شده است؟!

تلخ شد این غزل ولی چسبید؛
مثل یک چای تازه‌دم شده است!

#رضا_نظری_ایلخانی
#رفت_اینجا_بود

گاهی متنی را برای همه می‌نویسیم،
که یک نفر بخواند

شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ ]
برگردان: #ناشناس

افروختمت
‏من تاريكى را دوست‌تر داشتم.
‏خاموشت كردم
‏من روشنايى را دوست‌تر داشتم
‏به من نمى‌رسی تو
‏من
‏ميانِ افروختن و خاموش كردن و مرگِ خودم
‏ترديد و گمانى‌ام كه مرزها نمى‌پذيرندم.

#شيركو_بیكس
برگردان: #فرياد_شيرى

ای تازه‌ترین حادثه، زیبای قدیمی
ای تازه‌تر از حسّ غزل‌های قدیمی

دل پیر شد و باز به بازی تو سرگرم
هم‌بازی این کودک تنهای قدیمی!

با برف زمستان به زمستان ابد نیز
پنهان نشود ردّ تو جا پای قدیمی

آرام رسیدی به دلم دل به دل آخر
میراث گرانمایه‌ی دل‌های قدیمی!

ای ثانیه در ثانیه در پیرهن نو
ای دخترک خوش قد و بالای قدیمی

بگذار که در دامن تو سیر بخوابم
نجواگر لالایی شب‌های قدیمی

ای خواب رسیدن به تو یعنی نرسیدن
تعبیر غم‌ آلوده‌ی رؤیای قدیمی

بیدار کن این خفته‌ی در این همه شب را
در یک سحر از آن همه فردای قدیمی

من مرد قدیمم؛ تو بیا باز بگردان
این گم‌شده را باز به دنیای قدیمی!

#رضا_نظری_ایلخانی

آنان نمی‌دانند
عاشق که می‌شوی
تمام ابرهای گرم و پرباران
از آسمان قلبت عبور می‌کنند
و تو هربار باید با دستمال بهانه‌ای تازه
نام زلال اشک را
از لرزش خیس چشمانت پاک کنی

مرا و آنان را ببخش، عشق
شاعر خوبی نبودم و حرف‌هایت ناگفته ماند

#رضا_نظری_ایلخانی
#دنیا_همین_است_دختر_خوب

باور برگهای فتاده این
که رها کردن
همه از عشق است
و چنین عشقی
همه از ایمان
و چنین ایمانی
همه از نجابت
و چنین نجابتی
همه اهورایی
و باور دارم من
این برگها را.

#لوسیل_کلیفتن
برگردان:
#امیرهادی_نجومیان

شکوفه‌ای در پاییز
دوستت دارم

تنها

#رضا_نظری_ایلخانی

دل صافی دارد این شاخه‌ی شکسته
آسوده باش
برگ بی‌وفا
تو را که هیچ
باد را هم
بخشیده‌ام

#رضا_نظری_ایلخانی