?یادم نمیاد آخرین‌باری که چیزهایی مثل تولد و عید رو جدی گرفتم کی بود، خیلی مهمم نیست، که به قول اون نویسنده‌ی انگلیسی انکار تمام اینها هم درست به اندازه‌ی تاییدشون حوصله‌ سر بره، نه به خاطر خرید تقویم جدید و نه برای گرم‌تر شدن هوا، که فکر میکنم مجموع تمام چیزهایی که از سر گذشته باعث شده به این نتیجه برسم که باید تکونی به خودم بدم، نه اینکه بخوام کاری کنم، نه، چون هیچ‌چیز خطرناک‌تر از این نیست که آدم بخواد برای خودش کاری کنه، غیر ضروری‌ترین زخم‌ها همیشه حاصل همین دلسوزی‌های بی‌وقت آدم برای خودشه، نمیخوام کاری کنم، شاید بیشتر میخوام کاری نکنم، آروم نفس بکشم، صاف تکیه بدم و ببینم قراره به کجا برسه، وا بدم، انقدر کلمه‌ها رو با خودم دشمن نکنم، دهنم‌رو ببندم و نگاه کنم، نگاهی سبک و فارغ‌ از قضاوت، دست بردارم از این دست و پا زدن بی‌حاصل برای خوندن دست زندگی، برای تصور و خیال جزئیات روز و شب‌های نرسیده و برای توصیفات کور گذشته‌ی رفته و ناپدید شده، باور کنم الان همیشه نیست و حال امروز حال محتوم فردا نخواهد بود، و آینده گاهی خیلی بلندتر و قلدرتر از اونیه که به حدس و گمان کسی محل سگ بذاره، برای تحمل این زندگی خطابه لازم نیست، فقط باید آلوده‌ش شد، کم‌کم تو هم دست میزنی به تمام چیزهایی که روزی مسخره می‌کردی، تو هم شب‌نشینی میری، تو هم از بچه‌های این نسل گلایه میکنی و وسط آهنگ حرف میزنی و دنباله‌ی اخبار نظر میدی، چون زندگی اینه، چون معلوم نیست فردا کجا وایساده باشی و از اونجایی که ایستادی معلوم نیست دنیا چطور بنظر بیاد، شاید باورش سخت باشه ولی تمام اونایی هم که قبولشون نداری سبک‌ مغز نیستن، بلکه شاید فقط روزایی رو دیدن که تو هنوز ندیدی، خلاصه همه‌ی چیزی که میخوام یه تکون کوچیکه، فقط اونقدری که یاد بگیرم تا کجا باید جدی گرفت، اونقدری که بتونم گاهی بگم: حالا بذار این یکی حل نشه، همین گوشه بمونه

?تا کی می توانیم دیواری را حفظ کنیم که حوزه ی #زیست شناسی را از حوزه ی #قانون و #سیاست جدا کرده؟

?هدف اصلی نازی ها محافظت از انسان در مقابل سقوط و تباهی و تقویت روند تکاملی پیشرونده اش بود. برای همین بود که نازی ها می گفتند نژاد آریایی، به عنوان پیشرفته ترین نوع انسان، می باید محافظت شود و پرورش یابد، و دیگر انواع منحط و فاسد ِ انسان خردمند مثل یهودیان و همجنس گرایان و بیماران روانی باید در قرنطینه قرار گیرند و حتی منقرض شوند.

?تحقیقات ژنیتک که بعد از سال 1945 میلادی انجام گرفت نظریه ی نازی ها از این جهت بی اعتبار کرد که نشان داد که تفاوت های میان تبار های مختلف انسانی به مراتب کمتر از آن است که نازی ها فرض می کنند.

?این موضع گیری ها، فقط به دلیل انتشار تحقیقات علمی جدید تغییر نکردند. تحولات جامعه شناسی و سیاسی ابزارهای قدرتمندتری برای تغییر بودند. در این معنا هیتلر نه تنها گور خود، بلکه همچنین گور نژادپرستی را هم به طور کلی کند.

?نازی ها به پیروی از منطق تکاملی داروین، می گفتند که راه را باید انتخاب طبیعی باز کند، افراد نامناسب را تصفیه کند و فقط به شایسته ترین ها اجازه ی بقا و تولید مثل بدهد. لیبرالیسم و کمونیسم با حمایت از ضعیفان نه تنها موجب بقای افراد ناصالح می شوند بلکه موقعیتی را برایشان فراهم می آوردند تا به تولیدمثل بپردازند و به این شکل فرآیند انتخاب طبیعی را تضعیف کنند.

?نظام های سیاسی و قضایی لیبرال ِ ما بر اساس این باور پایه گذاری شده اند که هر فردی دارای یک ذات درونی مقدس و تغییرناپذیر و مخدوش ناپذیر است که به دنیا معنی می دهد و سرچشمه ی کل اقتدار سیاسی و اخلاقی است. این یک تجلی از باور مسیحیت سنتی است در روحی آزاد و جاودانی که در درون هر فردی نهفته است. اما در طی 200 سال اخیر علوم زیستی این باور را از درون تهی کرده است.

?دانشمندان، با مطالعه ی طرز کار درونی ِ بدن انسان، نشانی از روح در آن نیافتند. آنها به طور فزاینده استدلال می کنند که رفتار انسان را هورمون ها و ژن ها و سیناپس های عصبی تعیین می کنند، نه اراده ی آزاد – همان نیرویی که رفتار شامپانزه ها و گرگ ها و مورچه ها را تعیین ی کند. نظام های سیاسی و قضایی ما به شدت در تلاش اند چنین یافته های نامناسبی را از دور خارج سازند. اما در نهایت #صداقت باید بگوییم: تا کی می توانیم دیواری را حفظ کنیم که حوزه ی زیست شناسی را از حوزه ی قانون و سیاست جدا کرده؟
https://t.me/alirezamoazenthoughthub

Telegram

thoughthub

کنجکاو بودن TELEGRAM: https://t.me/alirezamoazenthoughthub Blog: http://alirezamoazen.blogfa.com منتظر دریافت ایده هاتون از طریق ایمیل زیر هستم [email protected]

ژن های ضعیفی که باید حذف میشدند، برای انسانیت!

?سریع‌ مانند ناپلئون، بی‌دفاع مانند فرانسه در مشت هیتلر؛ شرحی بر احوال افغانستان پس از خروج آمریکا

?دستگاه‌های اطلاعاتی غربی شوکه شده و واشنگتن، لندن و برلین حیران، شهروندان خود را از افغانستان خارج می‌کنند. ارتش 350000 نفری و 83 میلیاردی افغانستان با پشتیبانی اطلاعاتی و هوایی آمریکا، حتی توانایی یک ماه مقاومت در برابر ارتش 80000 نفری و ارزان قیمت طالبان با حمایت اطلاعاتی پاکستان را نداشت. پس از فرار آمریکا با امضا و مذاکره‌ی ترامپ جمهوری‌خواه و عملی شدن آن توسط بایدن دموکرات، تنها چیزی که باقی‌ ماند، زنان و دخترانی وحشت‌زده، نخبه‌های گریخته، موجی از #پناهندگان و پشتو‌ن‌های افراطی و سنی شادمان هستند.

?اما دلایل چنین شرایط اسفناکی چیست؟

⚫️جامعه‌ی سنتی با زور اسلحه، تشکیل دولت و فشارهای خارجی مدرن نمی‌شود؛ بلکه با آموزش، رفاه و خواست داخلی(مانند کره و ژاپن) می‌تواند مدرن شود. اگر آمریکا نصف 83 میلیارد را در آموزش و توسعه‌ی زیرساخت های رفاهی در افغانستان سرمایه‌گذاری کرده بود، نتایج بسیار بهتری را شاهد بودیم.

⚪️نمی‌توان با پرداخت پول، مردم را به جبهه‌ی جنگ برد و از آن‌ها خواست جانشان را فدا کنند. شما برای جنگیدن به باور و ایدئولوژی نیاز دارید. جامعه افغانستان به باورهای غربی مانند سکولاریسم، آزادی و برابری اعتقاد ندارد. در برابر آن‌ها گروهی منسجم و باورمند به اسلام و قومیت پشتون وجود داشت که همگی آماده شهید شدن در راه باورهایشان بودند.

⚫️هر کشور برای ثبات و پیشرفت نیاز به هویت ملی و ساختار دولت-ملت دارد که در جامعه‌ی به شدت قومیتی افغانستان این امر محال است. برای ساخت جامعه‌ای مدرن نیاز به هویت ملی و کم‌رنگ شدن نگاه های قومی دارید. ولایت پنجشیر و تاجیک‌های افغانستان به رهبری احمد مسعود با حدود 9000 سرباز با نگاه قومیتی جلوی طالبان مقاومت کرده و هنوز شکست نخورده اند.

⚪️هر حکومت و کشوری به دنبال منافع خود می‌باشد و اعتماد به هر کشوری برای آبادانی و پیشرفت، اشتباهی محض خواهد بود؛ اما همکاری و اتحاد به دلیل منافع مشترک، لازمه‌ی پیشرفت هر کشوری می‌باشد. آمریکا با بستن قرارداد صلح با طالبان و حمایت از حکومت عربستان، امارات متحده عربی و اسرائیل بار ها نشان داده که فقط به دنبال منافع خود می‌باشد، نه صلح و حقوق بشر.

⚫️دین سیاسی شده و افراطی خطرناک می‌باشد، بارها در خاورمیانه شاهد آسیب‌های ناشی از اسلام سیاسی و افراطی بوده‌ایم و خواهیم بود.

⚪️فساد باعث ناامیدی مردم عادی، نخبگان جامعه و..... از هر دولت و ساختار اجتماعی می‌شود. با وجود فساد ساختاری، رشد و پیشرفت غیرممکن می‌باشد.

⚫️هژمونی #آمریکا به دلیل رشد چین، استقلال اروپا و نا آرامی‌ها و درگیری‌های داخلی در حال سقوط است. اگر شیب سقوط خود را کم نکند، در دهه پیش رو شاهد تبدیل آمریکا از یک ابرقدرت به یک قدرت جهانی خواهیم بود. یکی از دلایل خروج از خاورمیانه و جنگ اقتصادی با چین، کم کردن شیب این سقوط می‌باشد. به همین دلیل باید روابط خارجی خود را با قدرت‌های نوظهور مانند چین، اروپا، هند، روسیه، ژاپن و برزیل باز تعریف کنیم.

https://t.me/alirezamoazenthoughthub

Telegram

thoughthub

کنجکاو بودن TELEGRAM: https://t.me/alirezamoazenthoughthub Blog: http://alirezamoazen.blogfa.com منتظر دریافت ایده هاتون از طریق ایمیل زیر هستم [email protected]

کاری از محسن جعفری

?در خواب، پروانه بودم. "پروانه‌ای" هستم در رویای "انسان" بودن یا "انسانی" در رویای"پروانه‌" بودن؟

میگویند: پیرهون، دوستش را ته چاهی دید و به آرامی از کنار او گذشت؛ زیرا به چشمانش #شک داشت.

دکارت اعتقاد داشت که نمی‌توانیم به حواسمان اعتماد کنیم، زیرا بارها خطاهای حواسمان را تجربه کرده‌ایم.( مثالی بسیار ساده، خطای دید در آب)

?شک‌گرایی با تاریخ انسان پیوندی تنگانگ خورده است؛ تأثیر بسزایی در فلسفه غرب و چین گذاشته است و ذهن فیلسوفان بزرگی را درگیر خود کرده بود و میکند. اگر با چشمانی شک‌گرا به جهان بنگریم، هیچ نظام فکری، اعتقادی، سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و حتی "علم" نیز قابل توجیه نخواهد بود.

#علم چه نظری در رابطه با شک‌گرایی دارد؟

?با پیشرفت شگرف علم، ما می‌دانیم؛ هر جانداری، جهان را با حواس خود به شکلی متفاوت می‌بیند. در حقیقت، هرجانداری بخشی از واقعیت را می‌بیند. به لطف پیشرفت فیزیک می‌دانیم، بخش هایی از واقعیت وجود دارد، که هیچ جانداری توانایی "حس کردن" آن را ندارد و ما به کمک ابزار علمی، صرف وقت و انرژی بسیار آن ها را کشف کرده‌ایم.

?گونه‌ای از زنبور در استرالیا ناگهان با خطر انقراض روبه‌رو شد. تحقیقات بیشتر نشان دادند که گونه نر این زنبور، قوطی نوشابه "زرد" رنگ را با زنبور ماده اشتباه گرفته و پس از عدم موفقیت در رابطه جنسی با یک قوطی، نا امید شده و دیگر با هیچ زنبور ماده "زرد" رنگی نزدیکی نمی‌کردند. تحقیقاتی از این جنس نشان میدهند که تکامل تمایلی به ایجاد حواس "صحیح" در جانداران ندارد بلکه به دنبال ایجاد حواسی"کاربردی" می‌باشد. پس می‌توانیم به این نتیجه برسیم، که حواس انسان‌ها "کاربردی" می‌باشند، نه الزاماً "صحیح".

?#شک‌گرایی افراطی خطرناک می‌باشد و باعث ایجاد پوچی، بی‌معنایی و بی‌تفاوتی در زندگی می‌شود. پس باید از منظر " عمل‌گرایی یا پراگماتیسم" به آن نگریست تا به فلسفه‌ای کاربردی و مفید برای زندگی‌مان تبدیل شود.

?باید با تحقیق و تفکر "قضاوت" کنیم. به ساختارهای فکری، سیاسی، اخلاقی و.... که در عمل مفید هستند و به کمک حواس محدودمان، بیشترین احتمال صحیح بودن را دارند؛ اعتماد کنیم. در کنار آن باید آماده غلط بودن هر قضاوتی و شکستن هر ساختاری که به آن باور داریم، باشیم تا به حقیقت نزدیک‌تر شده و بهترین زندگی ممکن را داشته باشیم.

https://t.me/alirezamoazenthoughthub

Telegram

thoughthub

کنجکاو بودن TELEGRAM: https://t.me/alirezamoazenthoughthub Blog: http://alirezamoazen.blogfa.com منتظر دریافت ایده هاتون از طریق ایمیل زیر هستم [email protected]

?همیشه افرادی را می‌بینیم که با اقتدار کامل میگن؛ ما سیاسی نیستیم؛ ولمون کنید! اما کسی می‌تونه سیاسی نباشه؟

?بله، معلومه که میشه. تنها و دست‌خالی به نزدیک‌ترین غار برید؛ غذایتان را شکار کنید؛ در کنار آتش گرم و بین برگ‌های نرم خواب‌های رنگارنگ ببینید و اگر انسانی نزدیکتان شد؛ با سرعت تمام به غار بعدی فرار کنید. تبریک می‌گویم؛ شما سیاسی نیستید.

?سیاست به معنی، اخذ تصیمیم درباره مسائل ناهمگون یک اجتماع است. ازانتخاب دروسی که در مدرسه و دانشگاه به شما تدریس می‌شود و قیمت مواد غذایی در سوپری محله(اگر فروشگاه زنجیره‌ای x جایش را نگرفته باشد.) تا مهاجرت، صادرات، کسانی که اجازه دارید، باهاشون بخوابید و رنگ تاکسی‌ شهرتون. پس تا وقتی که دارید در یک اجتماع زندگی می‌کنید؛ نمی‌تونید سیاسی نباشید.

?حکومت‌های استبدادی در طول تاریخ در تلاش بودن که سیاست را در انحصار گروه خاصی از مردم نگه‌دارن( خانواده و دوستانشون و کسانی که بهشون اعتماد دارن.). و بقیه مردم را تا حد امکان از سیاست دور کنن.(نمی‌دونم چرا یاد جناب جنتی و شورای نگهبان عزیز میوفتم.) در نقطه مقابل، دولت‌های مردمی و دموکرات، مردم را به تشکیل اتحادیه‌های صنفی، تشکل‌های مردمی؛ همچنین شرکت در مجلس‌های ایالتی و شورا‌های شهری تشویق می‌کنن.( در بعضی از کشور‌های دموکرات، شرکت در انتخابات‌های ملی اجباری است.)

?دلیلش هم ساده‌ است؛ اگر قدرت تصمیم‌گیری جامعه به گروه خاصی از افراد محدود بشه، اونا از قدرتشون در راه منافع خودشون، نزدیکانشون و حفظ تفکراتی که باعث میشه اونا قدرتمند بمونن؛ استفاده می‌کنن. این روش تصمیم‌گیری با خودش فلاکت و فساد به هر جامعه‌ای میاره.

?پس برای آینده‌ای بهتر، باید مسئولیت اجتماعی خودمون(سیاسی بودن) را بپذیریم و از حق شهروندیمان برای ساخت اجتماعی استفاده کنیم؛ که دوست داریم داخلش زندگی‌ کنیم.(از بقال و دکتر گرفته تا خواننده و ورزشکار.)

?چند روز پیش، مقامات یک ایالت آلمان بخاطر امکان وجود سهل‌انگاری در کشته شدن افراد توسط سیل دادگاهی شدن. ما هم باید بعضی از مقامات بسیار محترم و عزیز را به صرف شام و دکل نفتی در دادگاه دعوت کنیم.

https://t.me/alirezamoazenthoughthub

Telegram

thoughthub

کنجکاو بودن TELEGRAM: https://t.me/alirezamoazenthoughthub Blog: http://alirezamoazen.blogfa.com منتظر دریافت ایده هاتون از طریق ایمیل زیر هستم [email protected]

?از نظر منطقی قابل توجیه خواهد بود، اگر من دنیا را از بین ببرم تا دست من خراشی نبیند ولی این کار و تصمیم عاری از احساسات است.

?"احساس" یا "منطق"، در سراشیبی تاریخ، انسانیت بارها با این دوگانه‌ ترسناک مواجه شده است. زمان آن رسیده به این دوگانه، مانند دو لبه شمشیر نگاه کنیم که هر کدام بدون دیگری مضر است.

?زندگی بدون احساسات بی معناست. بدون عشق، تنفر، لذت، درد و... زندگی پوچ می‌شود. اگر انسان به هر چیزی نگاهی منطقی کند، به پوچی و یک"نمی‌دانم" بزرگ خواهد رسید. از منظر منطق نیز، احساسات یک هدیه بزرگ تکاملی  می‌باشند که می‌توانند به زندگی هدف و معنا ببخشند. در یک آزمایش نشان داده شد؛ انسان‌های هدفمند که در راه رسیدن به هدفشان تلاش می‌کنند؛ از "زندگی" راضی‌تر هستند و لذت بیشتری می‌برند.

?اما احساسات بدون زندان‌بان و ابزاری برای رشد به نام منطق، می‌توانند مانند سیاه‌چاله‌ای عظیم، انسان را به ورطه نابودی، درد و رنج بکشانند. احساسات افراطی و بی منطق در طول تاریخ عامل نسل کشی، ایجاد دیکتاتوری، تعصب‌های مذهبی، تنفر های خونین و..... بوده‌اند. از منظر فردی نیز  سمی می‌باشند. حضور منطق و معیار ‌های اخلاقی و اجتماعی برای کنترل احساسات لازم می‌باشند. معیارهای اجتماعی، که احساسات فردی خطرناک و سادیسمی و آسیب‌رسان را سرکوب کنند؛ اما تفاوت انسان‌ها را در داشتن احساسات بی آزار به‌رسمیت بشناسند!

?احساس انسان، هدف و معنای زندگی؛ منطق، هدایت‌گر و ابزاری مهم برای رسیدن به معنای زندگی هر فرد می‌باشد.

https://t.me/alirezamoazenthoughthub

Telegram

thoughthub

کنجکاو بودن TELEGRAM: https://t.me/alirezamoazenthoughthub Blog: http://alirezamoazen.blogfa.com منتظر دریافت ایده هاتون از طریق ایمیل زیر هستم [email protected]