نپرس که دوستم داری؟!
که داشتم و هنوز هم♥️.
#نزار_قبانی

.

بر کدام جنازه زار می‌زند این ساز؟
بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید
این سازِ بی‌زمان؟

در کدام غار
بر کدام تاریخ می‌موید این سیم و زِه، این پنجه‌ی نادان؟

بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد!

زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمه‌ی صافی
زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراعِ بلندِ نسیم
زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است.
بر برکه‌ی لاجوردینِ ماهی و باد چه می‌کند این مدیحه‌گوی تباهی؟
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه می‌کند
زیرِ دریچه‌های بی‌گناهی؟

بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد!

#احمد_شاملو

.

عزیزان تا مدتی دیری دگر فعالیت ندارم ، بابت خطا و اشتباه اگر شده باشد ، اگر مطلبی یا عکسی آزرده خاطر تان کرده باشد ، مورد که باعث رنجش حال شما شده از همه‌ی شما دوستان عذر می‌خواهم . هیچ آدمی بدون خطا و اشتباه نیست اگر خواسته یا خواسته در قسمت هر دوستی از من کوتاهی یا خطاهی شده باشد قلبا معذرت می‌خواهم
برای همه‌ی شما خوبان تمنای زندگی خوش و آرام دارم

بدرود

#رفیق‌جانم♥️

**مرا دل ده، که من سنگی ندارم
به جز خون جگر،  رنگی ندارم

دل من برده ای، نیکوش، می دار
وگر بد داریش، جنگی ندارم

سر کویی گَرَم رسوا کند عشق
چو من عاشق شدم، ننگی ندارم

سرود درد خود با خویش گویم
که نالان تر ز خود چنگی ندارم

ز من تا صبر صد فرسنگ راه است
ولی من پای فرسنگی ندارم

دهندم پند و با من در نگیرد
که من عقلی و فرهنگی ندارم

منم خسرو که از غم کوه فرهاد
به سینه دارم و سنگی ندارم

#امیر_خسرو_دهلوی
?*?*

.

کبوتر اشتباه کرده‌ است

کبوتر اشتباه کرده‌ است.
چه اشتباهی.
سوی شمال رفت، به جنوب رسید.
فکر کرد گندم، آب است.
چه اشتباهی.
فکر کرد دریا، آسمان است
و شب، بامداد.
چه اشتباهی.

ستاره‌ها، قطره‌های شبنم،
و گرما، برف
چه اشتباهی.

که دامن‌ات، پیراهنش بود،
و دل‌ات، لانه‌اش.
چه اشتباهی.
(او بر ساحل خوابید،
تو بر بالای شاخه‌ای.)

#رافائل_آلبرتی
#مؤدب_میرعلایی
?

. «‌جَرح کلِمة من تحبه، لَن یشفی أبدا!» ‏زخم حرف کسی که دوستش داری، هرگز خوب نمی‌شود! - لاادری. ?

من درین کابوس بی فرجام بیدارم رفیق
یک سکوت ممتدم در خویش آوارم رفیق

ناگزیر از بودن و دایم به فکر رفتنم
باز خلوت کرده ام با چوبه ی دارم رفیق

آسمانی تیره ام با ابر های غرق خون
با جنون بر دفترم هر بار می بارم رفیق

قهرمانان، پیشوایان، این همه سهمِ شما
من ازین الفاظ بی بنیاد بیزارم رفیق

لحظه ها چون سایه ها تاریک و تاریک اند و من
در غروب رفتنم ناگفته ها دارم رفیق

شعرهایم را بسوزانید بعد از من، مباد
رد پایی از خودم برجای بگذارم رفیق

#محمدکمیل