?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 8 meses
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 10 meses, 2 semanas
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 6 meses, 2 semanas
☑??
شعر زیبای پرستش، از دفتر خطاببهپروانهها
اثر زندهیاد رضا براهنی
خوانش و ادیت: عیسی اسدی میم
۱۶ دی ۱۴۰۳، گوشهای از خیابانهای شهر
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
?
غروب ها
زودتر به حوالي ِخانه ام بيا..
من از پشت ميله ها
برايت گلي سرخ پرتاب مي كنم
تو هم عطر ابريشم را
برايم بباف
از شلال ِگيسوها .
دي ماه ١٤٠٣
☑?
? پادکست عصیانی:
عصیانزده، ورق چهارم
برشی از متن:
گاهی نمیدانم چرا و چطور انگار رنج تمام آدمها رنجی ست در درون خود من؛ تماشا و احساس درد در انسانها روحام را تکهپاره میکند. این همذاتپنداری عمیق و عجیب، گاه چنان کار دستم میدهد که میبینم ایستادهام و با بغضی گلوگیر، به فضایی خالی خیره شدهام. این مربوط به احساس نیست؛ مسأله درکی ست در ورای توان یاری و امداد و شاید شهودی ست بر وقایع جاری در روانای زخمی...
... کاش دستی میآمد، در آغوشام میگرفت، سرم را محکم و نرم بر سینه میفشرد و میگفت: «نترس! آرام باش! چشمانات را ببند؛ سرت را بر سینهام بخوابان و آرامآرام گریه کن!»
کاش میآمد، کسی که قرنها ست منتظرش هستم.
متن، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
۱۵ دی ۱۴۰۳
Music: Mizuhara/ Ursin Vulpine
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
?
☑??
✔ خوانش شعر ِ #سالویا
**برشی از شعر:
«... بخت هم عجب حکایتی دارد!
یکی از بادها، سالویا*
ناخواسته،
مستِ اندامهای هواییات
سمتِ تو، فرود آمد؛
گویا زمان،
از حرکت ایستاده بود
آنجا رازی بزرگ، نهفته بود
و آن این که تو،
سالویا
ضدِ هر چه فراموشی هستی!
و گلبرگهای قلب مانندت
آرامِ روان است.
آنجا به درک،
فهمیدم
که فراموش نمیشوی...»**
شعر، صدا و ادیت: #عیسیاسدیمیم
سالویا: مریمگلی
مهرماه ۱۴۰۰
MUSIC: LOVE GOES ASTRAY I / SHIGERU UMEBAYASHI*
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
?
? گروه تبادل مهر
? فهرستی از بهترین کانالهای ادبی، هنری، تاریخی ، آموزشی، ورزشی، سرگرمی و اطلاعات عمومی تلگرام را تقدیم میکند.
?فقط کافیست این فولدر و ? ابتدا Add کنید و بعد در تلگرام خود ذخیره کنید.
? https://t.me/addlist/X9Rgyet9Go5jOGZk
✔️ پیشنهاد ویژه امشب ?
کانــال ادبــــــی کادوس
شعر سکوت من است
در صدای چک چک باران
و حول و بلای فصل
قبل از حلول اولین روز برآمده از آفتاب/
بگو پیامآور کدام سپیدی بودی که اینهمه
در سطرهایم راه میروی که من نمیرسم
حتی به خودم به خستگیِ کلمات در بروبیای هیچکس
انگار تنهایی هم هستند
که" از روزی که به دنیا میآیند باید کشته شوند"
من هم از آرنج تا پای این صحنه را پریدم
تا اعتراف تازهای بگیرم از حکمی که توهم میزند،
شانه خالی نکن
خوابم را اشغال کردهای
غوطهورم با آشغالهای سطح شهر...
آقا اجازه ...
خانم...خانم...
جمع کن خودت را از ریخت و پاشی
که پیادهروها به سنگ فرش گیر دادهاند
من کُلیِ همین محلهام
گاهی پا به فاصله رقصام میگیرد
گاهی هم از خیرِ سرم دست در جیب زمستان گذاشته
و به لقمهای با همین ساقهای نحیف
دو دو میزنم تا دخترکی باشم
که در سرخوشیِ ساعت دور میزند خودش را
به قوارهی شناسنامهای که بخت از چشمانش پریده است!
پالتویی گرم بیاور
حتی اگر دکمهها دهان باز کرده باشند
برای قورت دادنام/
ببین...! این منام
که فرصت دیدن میخواهم
رو به سکوهای بی نمایش
تا تراژدیِ بعدیام را بنویسند
در ژانری امروزی!
???
سعدی چقدر خوب گفته که « زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند بهتر که پیری» .
و اینگونه این دختر بینوا با آیینه و سماور و چرخ خیاطی درددل میکند و برایشان شعر میسراید :
ای همدم مهرپرور من
ای مونس من سماور من
از زمزمه تو شد مه آلود
اجزای لطیف ساغر من
ژاله در دوران تاریک قاجاریه، دختران را از خطر سنت و نادیده گرفته شدن در فضای مردانه ، مذهبی و خرافی آگاه میکند...
او مخالف سانسور شدن زنان در جامعهای به شدت مردانه و طرفدار حق رای آنان بود...کار به جایی میرسد که حتا نزدیکانش از او برائت میجویند و شاعری و نوآوری او را تحمل نمیکنند...به همین دلیل او طغیان میکند و بسیاری از شعرهایش را میسوزاند...پسر ژاله قائم مقامی، آقای پژمان بختیاری (دوست و همکلاسی نیما یوشیج) که بعدها خودش شاعر بزرگی میشود، در مقدمه ای که بر دیوان مادرش مینویسد، دردها و رنج های این زن را شرح میدهد...
خانم ژاله قائم مقامی نمونه زنانی است که مهجور زندگی کرد اما اسیر تفکر عقب مانده زمانه خود نشد...
منبع: کتاب «چشمه روشن» نوشته دکتر غلامحسین یوسفی است...چاپ انتشارات علمی/ تابستان 73 صفحات 425 تا 440
#خرد_خاک_آبادی
#حافظه_تاریخی
#فراموش_نکنیم
#ادبیات
☑??
✔ خوانش شعرِ #تلخ
قهوه
قهوه،
جای لبهایت؛
قهوه
قهوه،
یاد آوایات؛
قهوه
قهوه،
بوی دیدارت؛
قهوه
قهوه،
رنگ خوب چشمانات؛
لب به تلخی
میان این غوغا،
ذهنِ گیجام
زده چه بیپروا.
رگههای خیالِ محزونام
پیچ در پیچِ مویِ نوحوّا...
... تلخِ ماندن، ترانهی رفتن
بر لبانام گرفته دم بیتو،
آشیانام که سوخت، بی منِ من
شب شعرم گرفته غم بیتو.
شعر، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
۲۴ آذر ۱۴۰۳
Music: No Mataras/ Federico Jusid
چکه کن ای ابر چترم یاد باران کرده است
یاد بغض نیمکتها در زمستان کرده است
در کوچهی بارانیِ خاطراتت
چترفروشی را میشناسم
که بیکارترین کاسبِ محل است.......
من هم در سکوت بازار
طلب باران کردم
از سر ناچاری
وقتی آسمان چشهایم
بغض کرده بود
لای دلتنگی ابرها
و خیس میشد انتظار...
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 8 meses
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 10 meses, 2 semanas
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 6 meses, 2 semanas