?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
شَبه
پس گوش بده بهش :)
«درست آنجا که ترکم کردهای، ایستادهام. اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم. بسیار تغییر کردهام و یاد گرفتهام انسانها برای جمع شدن پیکرشان، نیاز مُبرم به فروپاشی عمیق دارند. برای فروپاشیدنم از تو بسیار ممنونم.»
زمان آدم ها را دگرگون میکند، اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد. هیچ چیز دردناک تر از این تضاد میان دگرگونی های آدم ها و ثبات خاطرات نیست .
نوشته: جایی در اعماق ذهنمان، بیرون از همه اتفاقات روزمره، یک قاضی نشسته است. او اعمالمان را زیر نظر دارد، عملکردمان را مطالعه میکند، تأثیرمان بر دیگران را بررسی میکند، موفقیتها و شکستهایمان را دنبال میکند، و بعد در نهایت درباره ما حکمی صادر میکند. حکم این قاضی چنان تأثیرگذار است که بر کل تصورمان از خویش سایه میافکند. میزان اعتماد به نفس و نیز همدلیمان با خویشتن را نیز تعیین میکند؛ بر مبنای آن است که خودمان را موجودی ارزشمند میدانیم یا برعکس موجودی محسوب میکنیم که اساساً بهتر میبود وجود نداشته باشد. این قاضی مسئول همان چیزی است که عزتنفس میخوانیم.
من میان مَردمم و با آنها سخن میگویم و میخندم و به آنها کمک میکنم. درحالی که فقط خدا میداند چقدر دلم میخواهد فرار کنم و دست هیچکس به من نرسد.
هر وقت میخواست قوت قلب بده میگفت:حتما همهچیز درست میشه،خدا همهچیز رو درست میکنه،جرئت نداره درستش نکنه،وگرنه من میدونم با اون!
تمام تکانههای اندام تو را، پیش از همآغوشی نخستینمان از بر بودم، درست مثل مادیان که هر بار رعشههای اقلیمشان را-پیش از زمین لرزه- به وضوح درمییابند.
تو چنان به شیوهٔ رسوخ آگاهی که یادت همواره در حصار دندههای من باقی خواهد ماند و تنها بعد از مرگ متلاشی خواهد شد.
آدم گاهی خودش هم میداند همینطور الکی دارد ادامه میدهد، ولی مجبور است ادامه بدهد. یعنی عزیزم مجبور است بگوید چه گل خوشبویی و ادامه بدهد، بگوید چه موسیقیِ معرکهای و ادامه بدهد، بگوید چه هوای خوبی و ادامه بدهد. آدم مجبور است که به چیزهای کوچکِ بیاهمیت چنگ بزند تا بتواند ادامه بدهد.
به من که میرسید، باید میرفتی جایی. به من که میرسید، یه امتحان مهمی داشتی که باید حسابی براش میخوندی. یه شکاف عاطفی روی روحت میفتاد تا فاصله بشه بینمون. یه حرومزاده ای درگیرت میکرد و نمیتونستی روی لحظه ای که بودنم شاملش میشد تمرکز کنی. کار داشتی همیشه. به من که میرسید، یه مرگت میشد. سرما میخوردی. با خانواده دعوات میشد. اکست پیام میداد بهت. دوست صمیمی نازنینت خودکشی میکرد. حساسیت فصلیت اود میکرد. صورتت جوش میزد. قهوه های کافه ی موردعلاقت بی کیفیت میشد. فلان خیابون میشد پر از مامور و گشت. انگشت کوچیکه ی پات می گرفت به کنج مبل. تراپیستت صلاح میدید که بهتره چند وقت بیرون نری. قرصات تموم میشد. خطت به مشکل میخورد. آرایشگرت موهاتو خراب میکرد. اه. انگار یه دنیا بهانه میشد برای دوریِ تو. انگار به من که میرسید، یادت میومد برای رسیدنِ متقابل، آماده نیستی. همهش همین بود. تا صبح دلیل بودی برای غیاب و من، تا شب نیاز بودم به حضورت. و این اصلا مهم نبود که من، تا چه حد عرق میریختم برای اینکه زیاد باشم برات. در هر صورت، کم میاوردم جلوی زنجیره ی بیشمار بهانه ها. همون زنجیره ی زشتی که منو، تا ابد گره زد به پذیرش اینکه لایق گرفتن دستای تو نیستم.
کوین رضائی.
تو زیباترین حزن من بودی، عزیزترین زخمم بودی و دلخواهترین رنجم.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago