?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago
شعر و ناتوانی از مرگ(علیه بلانشو) دریافتن این که مرگ یا بیماری ، عامل مرگ بودهاست نکتهای ظریف و قابل تامل است . این مساله فقط خاص شعر و ادبیات نیست . گویا هرگز مرگ طبیعی رخ نداده است . آیا ما واقعا تا اکنون به خاطر مرگ ، مردهایم و میمیریم یا این که…
شعر و ناتوانی از مرگ(علیه بلانشو)
دریافتن این که مرگ یا بیماری ، عامل مرگ بودهاست نکتهای ظریف و قابل تامل است . این مساله فقط خاص شعر و ادبیات نیست . گویا هرگز مرگ طبیعی رخ نداده است . آیا ما واقعا تا اکنون به خاطر مرگ ، مردهایم و میمیریم یا این که این حقیقت ندارد ؟ مصدر مرگ گویا مصدری بکر و آفتاب نخورده است . آنچه که تا اکنون رخ داده عواملی هستند که سایههایی از مرگ بوده اند . آیا میتوان ادعا کرد که مرگ هرگز رخ ننموده است ؟ پس آنچه که قرنها قرن دارد اتفاق میافتد اسمش چیست ؟ چرا هنوز هم که هنوز است مرگ ، طبیعی نیست ؟ نکند که خرد جمعی انسان دریافته که هیچ انسانی به مرگ طبیعی نمرده و هرگز مرگی رخ ننموده است ؟ چیزی که دارد هر روز به وقوع میپیوندد ناتوانی از مرگ است نه مرگ .
ناتوانی از مرگ میتواند یکی از مباحث قابل تامل در ادبیات بویژه شعر باشد . آیا هرگز در شعر ، مرگ اتفاق افتاده یا آن چه که وجود دارد و تاریخی است ، محصول ناتوانی شعر از مرگ است ؟ مساله " ناتوانی از مرگ " همان حقیقتی بکر و در سایه است که بلانشو در ادبیات و مرگ بدان توجه ننمود .
بلانشو مستقیما ادبیات را با مرگ مواجه ساخت . فاصله بین مرگ و ادبیات فاصلهای به نام ناتوانی است . شعر هرگز نمرده است . رابطه بیواسطه بین شعر و مرگ را ناتوانیها پر کردهاند . شعر ، هنگامی که ناتوان میشود می میرد ؛ پس این را نباید مستقیما به مرگ معطوف ساخت . عامل مرگ ، هرگز مرگ نیست . تاریخ ، هیچ گزارشی از مرگ ندارد . فرقی نمیکند که این گزارشات خاص انسان باشد یا ادبیات و هر چیزی که با مرگ در ارتباط است . مساله مرگ شعر مساله ای جدا از شعر و مرگ است . مرگ به شعر اضافه شده و هرگز عطف به آن نبوده است . عطف، نادیده گرفتن ناتوانی است . ادبیات هرگز " ادبیات و مرگ" نیست و هرگز هم نبوده است . بررسی ژنومیک ادبیات ، حاکی از این است که همیشه با مقوله مرگ ادبیات مواجه بودهایم و این هم حاصل ناتوانیهاست نه عاملی مصدری به نام مرگ طبیعی . باید بتوان این گونه با عطفها کنار آمد که بنویسیم : ادبیات و بیماری . رابطه ادبیات و مرگ رابطهای مصدری است و دیگر نیاز نیست که با حقیقتی شبانه(بلانشو) به پشت زبان برسیم . این نیازمندی رابطهای بیواسطه با ناتوانی دارد نه مرگ . ناتوانی ، مرگ نیست استحاله است . مرگ ، استحاله ندارد . هر چیزی که میخواهد از زبان بگذرد مرگ ندارد . طرح مرگ ادبیات طرحی بیارتباط با ادبیات و مرگ است . ادبیات ، مرگ ندارد ؛ اما ناتوانی چرا . گذر از ناتوانی در شعر را گسست و استحاله مینامند . این چیزی نیست که به مرگ معطوف گردد . شعر برای این که به مرگ معطوف گردد نمیتواند عوامل مرگ خود را نادیده بگیرد . عواملی که هرگز اجازه نمیدهند که مرگ اتفاق بیافتد . رابطه ادبیات و ناتوانی رابطهای جدا از مرگ است . آن چه که وضعیت و موقعیت شعر را تغییر میدهد ناتوانی است . عاملی بسیار سلطهگر که مانع از مرگ ادبیات است . مرگ ، ابدیت ادبیات است و هرگز رخ نمینماید . ادبیات بویژه شعر هرگز نتوانسته است از ناتوانی خود عبور کند . صفت مرگ صفتی کاذب برای شعر و ادبیات است .
شعر وقتی ناتوان میشود نمیمیرد بلکه دوباره زنده میشود و آنچه از او باقی میماند مرگ نیست ؛ بلکه صفت ناتوانی آن است . فرهنگ بیواسطهگری در ادبیات فرهنگی ناقص است . واسطهها آنقدر قدرتمند هستند که به این آسانیها به مرگ نرسیم .
چاپ شده در:
شماره ۱۶۳۹ روزنامه نقد حال /پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳ / آدرس سایت روزنامه
naghdehal.com
@naghdehall
#هساپس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://t.me/hasa_pas
دولت اقا سلام
با ایجازه خایم جی یخچال اب ویگیرم
دولت اغا ثلام
خایم جی پنجره چی چی نانا فاندرم
دولت عاقا صلام
خایم ان پرده یا فاکشم
دولت اقا شلام
خایم می زنایه دستا بیگیرم
دولت اغا چلام
خایم می رختخوابه جا دارازا کشم
دولت عاغا
سلام نگفتا خایم ماچی بدم
خایم یخچالا واکونم
خایم ایچی ویگیرم
دولت اقا تی شب بخیر
خایم توالد بوشوم
آقای دولت سلام
با اجازه می خواهم از یخچال آب بردارم
آغای دولت ثلام
می خواهم از پنجره به گنجشک ها خیره شوم
عاقای دولت صلام
میخواهم این پرده ها را بکشم
آقای دولت شلام
می خواهم دست همسرم را بفشارم
آغای دولت چلام
می خواهم در رختخوابم دراز بکشم
آغای دولت
پیش از سلام می خواهم ببوسم
می خواهم در یخچال را باز کنم
می خواهم چیزی بردارم
آقای دولت شبت بخیر
می خواهم به دستشویی بروم
ای موددت ایسه کی
گاهی مرا جاخترا شی
م
مرا بوکوشتامه
ایسامه کی مرا بشخارن
مدتی هست که
گاهی از یادم می روی
من
خودکشی کرده ام
منتظرم که دفنم کنند
#برزو_مرادی_اصل(امریکا)
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
#هسا_پس
? #هسا_پس واپرسه: ایتا گوزگا کی لوله انبارانه بو اونا نوخوردا به من رزناما ورق زنم صفحه سه یا اونا نیشان دم واپرسه: ایتا مانده کی اونه چوم تلویزیونا دنکفته به من تومامه کانالانا گردم خستا بوم دوکوشم واپرسه: ایتا چیچیلاس کی اپارتمان نیدا به من أن اوتاق…
اخطاریه
امروز به جلسه ماهیانه شعر و سخنرانی در مرکز پژوهشکده دانشگاه گیلان رفتم . نمی دانم شاید شبیه پارک تفریحی بود یا یک قهوه خانه . سطح جلسه بسیار پایین و بیرون از حوصله. باید فکری کرد . فرهنگ و شعر و ادب و پژوهش گیلان این نیست. چه بر سرمان آمده نمی دانم. خیلی غمگین شدم. من سال هاست جایی شرکت نمی کنم. برخی افراد فایده گرا دارند به همه چیز توهین می کنند. کاش حداقل محیطی غیر از دانشگاه بود.
مراد قلی پور
۶ دی ماه ۱۴۰۳ / رشت
توو لیواس نی یی
توو خانه نی یی
توو خنده ای خنده
مرا جنگل چاکونی
وختی
رددا بی ان همه توفنگانه میانا
برگردان
تو لباس نیستی
تو خانه نیستی
تو لبخندی لبخند
که از من جنگل می سازی
وقتی
از میان این همه تفنگ ها عبور می کنی
سن پطرزبورگ
#جواد_حاجوی(روسیه)
#هسا_پس ( شعر ساکو _ sako)
#ساکو(sako)
کی بو بوگوفت:
تی تن
می وطنه
برگردان
چه کسی گفت:
تنت
وطن من است
سن پطرزبورگ
#جواد_حاجوی(روسیه)
#هسا_پس ( شعر ساکو _ sako)
#ساکو(sako)
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago