?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months, 1 week ago
در جنگی نابرابر
نگاهی به رمان «ژنرال» نوشته ژهرا گودرزی (نشر چشمه)
لیلا زارعی
حضور راوی نوجوان در داستان، منجر به ایجاد شکل و سبک خاصی از روایت میشود که از مهمترین مؤلفههای آن میتوان به صراحت، بیپروایی، سرعت بالا در توصیف وقایع و بکارگیری زبانی ساده و درعینحال بسیار نزدیک به زبان روزآمد جامعه اشاره کرد. این ویژگیها از ماهیت دورهی نوجوانی نشأت میگیرند که در آن برقراری ارتباط به شکلی صریح، ساده و بیپیرایه از درجه اولویت بالایی برخوردار است. همچنین ساختار ذهنی نوجوان معمولا سرعت بالایی در ساختن و عبور از تصاویر و صحنههای مختلف دارد. علاوهبراین، این گروه سنی در عین تحلیلگری و نکتهسنجی، از فلسفهپردازی پُراطناب میپرهیزد. از اینرو، برای قصههایی که قرار است با ریتمی تند و حجم عظیمی از صحنههای کوتاه، اما سرشار از جزئیات روایت شوند، انتخاب راوی نوجوان میتواند یکی از بهترین گزینهها باشد. زهرا گودرزی در رمان «ژنرال» دست به چنین گزینشی برای خلق داستانش زده است.
پسرکِ تازه نوجوانِ راوی رمان «ژنرال» با زبانی محاورهای و منطبق بر کلمات و اصطلاحات رایج در اجتماعی که در آن رشد کرده، وقایع را برای مخاطبش تعریف میکند. صحنهها به سرعت چیده میشوند و پسرک با بازیگوشی که اقتضای سن اوست از آنها عبور میکند. بااینحال، او به جزئیات نیز توجه بسیاری میکند؛ مثلا کرمهای آویزان از کیسهی وسایل پدرش را واضحتر از بقیه افراد خانه میبیند یا به طور نمونه وقتی که پدربزرگش شروع به سوزاندن یک سری از عکسهای خانواده میکند، او با دقت و تفصیل از آدمهای توی عکس میگوید.
داستان از یک روز برفی آغاز میشود که به شکلی استعاری حکایت از حال و هوای سرد خانوادهای دارد که پسرک راوی، ابراهیم در آن زندگی میکند. ابراهیم از مهر مادری سالهاست که محروم مانده و پدری معتاد دارد که جز جنجال و مصیبت، ثمری برای خانوادهاش ندارد. پسرک با پدربزرگ منزوی و مادربزرگ عصبیاش در یک خانهاند؛ خانهای که به ندرت روی گرمی و آرامش به خود میبیند. پدر همواره پس از مدتی غیبت با کولهباری از فجایع پا به خانه میگذارد و آسایش نیمبند خانه را به هم میریزد. اهالی خانه باید تمام انرژی خود را صرف حل بحرانهایی کنند که پدر برایشان ساخته است. اما آخرین باری که پدر به خانه میآید و آخرین مصیبتی که بر سر خانواده نازل میکند از همیشه سنگینتر و دامنهدارتر است و بخش عمدهای از وقایع داستان را زیر سایهی خود میگیرد.
ادامه...
««نردبان یعقوب» اثر لودمیلا اولیتسکایا از نگاه منتقد نیویورک تایمز
«نردبان یعقوب» اثر «لودمیلا اولیتسکایا» نویسندهی برجسته و دگراندیش روس با شهرت جهانی، روایتی حماسی و مستند از وقایع صدوبیست سال تاریخ معاصر روسیه است که از بطن تاریخ شخصی و سرنوشت شش نسل از یک خانواده برخاسته تا نزدیکترین تصویر از واقعیت را ترسیم کند. واقعیتی مملو از زخمهای عمیقی که تباهیِ هولناکِ تصفیه نژادی، اردوگاه، تبعید، شکنجه و مرگ در روسیهی تزاری، کمونیستی و پسافروپاشی بر روانِ نسلهای متوالی از مردم عادی تحمیل کرده است. آنچه میخوانید یادداشت منتقد نیویورک تایمز در مورد رمان است که بر وجوه زنانهی این تقدیر تلخ تمرکز دارد.
آیا عشق و تقدیر زندانهایی هستند که گریزی از آنها نیست؟
رندی روزنتال*
مترجم: یلدا حقایق
درسال ۱۹۰۵ قتل عام کییف موجی از خشونتهای یهودیستیزانه پدید آورد که به کشتار دوهزار یهودی در گسترهی امپراتوری روسیه انجامید. پس از آن یهودیان روس ناگزیر ازیک انتخاب بودند؛ مهاجرت یا همرنگ شدن با جماعت. در«نردبان یعقوب»، رمان سترگ لودمیلا اولیتسکایا، یعقوب و ماریا اوسِتسکی، زوج یهودی تازه ازدواج کرده، راه دوم را برمیگزینند و پس از جنگ داخلی روسیه از کییف به مسکو نقل مکان می کنند.
با وجود عشقی استثنایی، وصالشان دیری نمیپاید. آنها ابتدا بخاطر خدمت یعقوب در ارتش و سپس چندین بار بازداشت او از هم جدامیافتند. یعقوب عمرش را در اردوگاههای گولاگ سپری میکند در حالی که ماریا در مسکو میماند و به او انگ همسرِ «دشمن مردم» زدهمیشود. رمان اما در سال ۱۹۷۵ با مرگ ماریا و کشف صندوقچهای حاوی نامههای او و یعقوب توسط نوهاش آغازشده و با دوخط داستانی امتداد مییابد: یکی در مورد زندگی ماریا در حال بزرگ کردن پسرش ونامهنگاری با یعقوب است و دیگری سرگذشت نوهشان نورا و پسرش یوریک را بازگو میکند در عینحال به رابطهی ناپایداراو با معشوقهای گریزان به نام تنگیزمیپردازد. مانند خود اولیتسکایا، هر دو زن بهتنهایی و با کار در تئاتر فرزندانشان را بزرگ میکنند. (اولیتسکایا گفته است زندگی به عنوان مادران مجرد تجربهی اساسی زنان کشورش است.)
داستان شخصیتها مانند عروسکهای ماتریوشکا در بطن یکدیگر جا گرفتهاند. و حکایت آنان لایه لایه در بستر صد سال تاریخ آشفتهی روسیه آشکار میشود. اولیتسکایا با بهرهگیری از نامههای موجود در آرشیو خانوادگی و پروندهی KGB پدربزرگش در «نردبان یعقوب» شبکهای از کاراکترها را ایجاد نموده که با عشق و خون بههم پیوند خوردهاند. او اینجا نیز همچون رمان دیگرش «چادر سبز بزرگ» سنت ادبیات پیش از انقلاب روسیه را زنده نگاه داشته است. وهمین نشان میدهد که چرا اولیتسکایا یکی ازمحبوبترین نویسندگان معاصر در روسیه است.
از آنجا که این نامهها واقعی است، بسیاری از مطالباش روزمرهاند. در حین خواندن آنها فکرمیکردم که شاید نویسنده در مستندنگاری زیاده روی کرده باشد، مصداقِ عبارتی که یعقوب در یکی از نامهها، در مورد استدلال ماریا ارائه میدهد: گسسته و گیجکننده. اما روایت اولیتسکایا به طرز شگفتآوری جذاب و پرطنین است و به برداشتهای مبهم خوانندگان وضوح میبخشد. این دقیقا دلیل بازگشت ما به ادبیات جدی است؛ نه صرفاً برای کسب اطلاعات بلکه برای تحول. بدینترتیب محور اصلی «نردبان یعقوب» آشکار میگردد: این ایده که عشق یک «بیماری» است که شما را «بیدفاع و آسیبپذیر» میسازد.
هر دو زن، ماریا و نورا بیمارگونه عاشق شدهاند. ماریا قبل ازازدواج با یعقوب نگران است که «خوشبختیاش بهناگاه ازچنگ برود» نورا با اعتراف به اینکه برای تنگیز هر کاری خواهد کرد یا هر چیزی خواهد بود، میترسد که «نکند سعادتی که دربرش گرفته را از خود براند.» برای هر دو زن، عاشق شدن مانند پریدنِ بدون فکر به یک رودخانه است: شما کنترل خود را به جریان واگذار میکنید، با وجود اینکه میدانید احتمالاً سرعت از دستتان خارج میشود و ممکن است حتی از یک آبشار سقوط کنید. ماریا در یکی از نامههایش به یعقوب مینویسد: «معنی عشق، قدرتاش و خوشحالی ناشی از آن در این نهفته که با دوست داشتن یک نفر، از دیگران، ازکشش واشتیاق به آنها آزاد میشوید» و درسطر بعد افسوس میخورد که دیگر اینگونه نیست.
ادامه...
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (8)
حمید رضا امیدی سرور
تنهایی های نسل z
از دومین فیلم روز چهارم، به عنوان اثر شاخص این روز گفتیم؛ اما اولین فیلم به نمایش در آمده در این روز «لولی» نخستین فیلم بلند سینمایی یک مستند ساز کهنه کار به نام رضا فرهمند بود که با آثار مستند خود در دوره های قبل جشنواره فیلم فجر حاضر شده بود.
فیلمساز در این فیلم کوشیده به روابط و مناسبات میان چند زن و مرد که در یک مسجد ساکن هستند، بپردازد. فیلم بیش از آنکه متکی بر داستان باشد، بر روابط میان آدمها و موقعیت های انسانی به وجود آمده استوار است و پیشینه مستند سازی فرهمند نیز به شکلی آشکار در میزانسها و قاب بندی های فیلم خودنمایی می کند. از نکات جالب فیلم استفاده بازیگران غیر حرفه ای و یک نابازیگر که واقعا دچار لکنت زبان است برای ایفای نقش شخصیتی که در خود فیلم است.
«شمال از جنوب غربی» ساخته حمید زرگر نژاد را باید ادامه جریانی در سینمای ایران دانست با موفقیت ماجرای نیمروز محمد حسین مهدویان آغاز شد. فیلمی درباره تلاش نیروهای امنیتی در کوران سالهای ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی. زرگر نژاد را باید از جمله با تجربه های جشنواره امسال محسوب کرد. بازتاب این مسئله را در فیلم بسیار خوش ساخت و البته خوش عکسی که دربرابر مخاطبان گذاشته می توان دید. اما اینجا نیز ضعف اصلی فیلمنامه است، که نتوانسته پابه پای فرم و پرداخت سینمایی خود را بالا بکشد. از نکات جالب درباره این فیلم اتفاقی بود که در نشست پرسش و پاسخ آن شاهد بودیم.
امیررضا دلاوری یکی از بازیگران این فیلم که به همراه حمید زرگرنژاد در نشست فیلم «شمال از جنوب غربی» حضور داشت. در نشست پرسش و پاسخ این فیلم نسبت به کوتاه شدن نقش خود اعتراض داشت و همین مسئله موجب درگیری کلامی او با کارگردان شد؛ کارگردان نیز از رفتار غیر حرفه ای او گفت که همزمان با پروژه دیگری نیز قرار داد بسته و ... در ادامه اما امیر آقایی به وساطت پرداخت و ماجرا ختم به خیر شد!
چشم با دامی ساخته ابراهیم امینی نیز از عشق های پرشور نوجوانانی می گوید؛ سرهای پرسودای نسل جدیدی که سر به آستان پرزرق و برق دنیای مجازی می ساید.
نسل زد که این روزها درباره آن بسیار سخن گفته می شود، به شکل ملموسی در این فیلم مورد توجه قرار گرفته است. فیلم ماجرای عشق مائده است به خوانندگان کی پاپ، یک گروه پر طرفدار کره ای که در میان این نسل عاشقان بسیاری دارند. عاشقانی که همانند مائده که رویای ملاقات با او را در سر می پروراند، نمیتوانند میان حقیقت و مجاز فاصله گذاری کنند. ابراهیم امینی که پیش از این به عنوان فیلمنامه نویس آثار محمد حسین مهدویان شناخته می شد، این بار نشان داده که قصه های زیبای متفاوتی هم در چنته دارد که خود جلوی دوربین برده است.
سانس آخر سالن همایشهای برج میلاد در روز چهارم به نمایش فیلم لاک پشت ساخته بهمن کامیار اختصاص داشت. فیلمی که با نگاهی روانشناسانه و در عین حال اجتماعی به مقوله ترس می پردازد. ترس فقدان و از دست دادن که در این فیلم مورد توجه قرار گرفته با رویکرد جسورانه فیلمساز در بخشهایی از فیلم موجب به وجود آمدن مشکلاتی برای این فیلم شده که صدور پروانه نمایش آن را با مشکل مواجه کرده است. اکران «لاک پشت» در سانس نمایشهای ویژه برج میلاد فرصتی است برای دیده شدن این فیلم و دلایل به وجود آمدن مشکلات آن برای نمایش عمومی؛ مسئله ای که شاید این اندازه حساسیت درباره آن چندان قابل قبول به نظر نمی رسد.
ادامه...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/06/498962.jpg
#نوستالژی
تهران زیبا و رویایی دهه سی
میدان توپخانه حدود سال 1329
«مرگ» جفری اسکار/ نشر نو
قصۀ نامکرر مرگ
دکتر علی غزالیفر*
گفت: «این جهان ارزش زیستن ندارد.» گفتم: «خب، پس جهانت را عوض کن!» پرسید: «جداً؟! خب چهجوری؟»
سؤال مردافکنی است. واقعاً چگونه میتوان جهان فردی را عوض کرد؟ این جهان البته یک جهان پدیدارشناختی است، یعنی جهان آنگونه که بر من پدیدار میشود. چنین جهانی به وضعیت ادراک و آگاهی من هم بستگی دارد. پس اگر ادراک و آگاهی خودم را عوض کنم، جهانم نیز تغییر میکند. برای تغییر جهان میتوان خود را تغییر داد. اما این مطلب اگر هم کار فرد را واضحتر و روشنتر سازد، اما آن را سادهتر و آسانتر نمیکند. کارْ کار دشواری است. انسان چگونه بهنحو اساسی و مبنایی دگرگون میشود؟ گاهی یک رخداد قوی و عمیق انسان را زیروزبر میکند، مثل یک شکست عظیم و خردکننده، مثل یک شکست عشقی یا منهدم شدن یک آرزوی بزرگ.
اما این تغییر میتواند غیرانقلابی و تدریجی باشد. در گذر زمان، طی سالها، فهم انسان بهتدریج عمق بیشتری مییابد و به پختگی میرسد و به لایههای زیرین امور رسوخ میکند. انسان کمکم میفهمد که نه، جهان طور دیگری است و از تبوتاب پرآشوب دوران خامی میافتد و بعد جا میافتد. گاهی نیز این دو راه بر هم میافتند و نوعی راه میانبر باز میشود. گاهی این دو راه در نقطهای به هم میرسند و بدون رخدادی عظیم و عینی، ادراک و آگاهی انسان بهشکلی جهشی مراحل را سریع درمینوردد. آن نقطۀ تقاطع میتواند یک اندیشه باشد، یک اندیشۀ عمیق. برای نمونه، مرگ، مرگاندیشی، مرگآگاهی. اگر انسان بتواند مسئلۀ مرگ را هضم کند و آن را در ذهنش جا بیندازد، به پختگی عمیقی میرسد. نیازی به صرف هزینه و زمان و رنج ندارد. حکمت رایگان بهدست میآورد. درک نزدیکی مرگ بندهای اضافه و فراوان شخص را در ارتباط با جهان و دیگران و دیگر امورِ پیشپاافتاده قیچی میکند و او را به هستی متفرد و زیست وجودیاش باز میگرداند.
البته در اینباره کم نگفته و اندک ننوشتهاند. ازاینرو، کتابی جدید دربارۀ مرگ بهطوری طبیعی این سؤال را برای ذهن خوانندۀ علاقمند پیش میآورد که چه حرف نوآورانهای دارد که تا پیش از این دیگران نگفتهاند.
مرگ بیشمار مطلب دارد و نامتناهی معنا از آن سرچشمه میگیرد. از این رو، در باب آن نامحدود میتوان گفت و نوشت. کتابهایی با عنوان مرگ هم غالباً میخواهند سیری در این دیدگاهها داشته باشند و به همین دلیل شکل گزارش اجمالی از نظریات به خود میگیرند. اما نویسندۀ این کتاب یک مبنای مشخص دارد و از آن موضع مباحث کتاب خود را پیش میبرد. از نظر او مرگ بهاحتمال زیاد پایان وجود انسان است. هستی انسان با مرگ به پایان میرسد. سپس، بر همین مبنا، میخواهد مرگی را که چنین پایان تراژیکی است بفهمد و از آن مهمتر دلالتهای مهمش را برای زندگی استخراج کند. بله، هدف نهایی از کتابِ «مرگ» زندگی است. به عبارت دیگر، مسئله این است که ژرفاندیشی در باب مرگ چه چیزهایی در باب زندگی به ما میآموزد. بهقول برخی از فیلسوفان، زندگی در مواجهه با مرگ عمق و غنای بیشتری مییابد. چراکه مرگ هیچگاه نوعی تجربه در زندگی انسان نخواهد بود، بلکه فقط میتواند بهصورت یک افق بر او پدیدار شود. به همین دلیل، فهم آن هیچگاه به پایان نمیرسد، حتی اگر بینهایت به آن بیندیشیم.
ادامه....
نوابغ ادبی که نادیده گرفته شدند
با وجود آثار جاودان و تأثیرات عمیق بر دنیای ادبیات، برخی از برجستهترین نویسندگان تاریخ هرگز موفق به دریافت جایزه نوبل نشدند، نویسندگانی که با توجه به سهم آنها در ادبیات جهان، شایسته این افتخار بودند.
نوبل ادبیات بهعنوان قله جوایز ادبی جهان شناخته میشود که تنها به تعداد محدودی از نویسندگان تعلق گرفته است. با این حال، مروری بر فهرست برندگان این جایزه، گاهی نادیده گرفتن نویسندگانی را نشان میدهد که آثارشان فراتر از زمان و مکان، ادبیات را متحول کردهاند. از تولستوی تا اورول، این نویسندگان بزرگ با وجود خلق شاهکارهایی ماندگار، هرگز به جمع برندگان نوبل نپیوستند. در این گزارش، با ۱۰ نابغهای که نوبل را از دست دادند، آشنا شوید:
نویسنده اثر فلسفی و انتقادی «رستاخیز» بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان و متفکران تاریخ شناخته میشود. دیدگاههای اخلاقی و انساندوستانهاش در کنار آثار ادبی ماندگارش او را به چهرهای بیبدیل در تاریخ ادبیات جهان تبدیل کرده است.
«ماه و شش پنی» یکی دیگر از آثار برجسته این نویسنده است که الهامگرفته از زندگی پل گوگن، داستان هنرمندی است که همه چیز را برای هنر و زندگی متفاوت فدا میکند
نثر موآم ساده و روان است، و او به مهارت در روایت داستانهایی با پیچیدگیهای اخلاقی و انسانی شهرت دارد. شخصیتهایش اغلب با انتخابهای دشوار و موضوعات وجودی مواجهاند. نگاه او به انسان و جامعه واقعگرایانه و گاه بدبینانه است، اما همواره عمیق و تأثیرگذار باقی میماند.
نثر اورول ساده، شفاف و بیپرده است. او معتقد بود که زبان باید ابزار روشنگری باشد و از زبان پیچیده و گمراهکننده انتقاد میکرد. تأثیر او بر ادبیات، سیاست و فرهنگ عمومی بسیار عمیق است، و آثارش همچنان در نقد قدرت و دفاع از آزادی ارزشمند باقی ماندهاند.
جورج اورول نهتنها بهعنوان یک نویسنده بزرگ، بلکه بهعنوان یک متفکر و منتقد اجتماعی شناخته میشود. مفاهیمی که او معرفی کرد همچنان در بحثهای سیاسی و اجتماعی مدرن مطرحاند و آثارش بهعنوان هشدارهایی علیه سوءاستفاده از قدرت خوانده میشوند.
بورخس تأثیر عظیمی بر ادبیات جهان گذاشت. نویسندگان بزرگی مانند گابریل گارسیا مارکز و ایتالو کالوینو از او الهام گرفتند. آثار او همچنین بر فلسفه، نظریه ادبی و هنر مدرن تأثیر گذاشته و او نهتنها بهعنوان یک نویسنده برجسته، بلکه بهعنوان متفکری عمیق که مرزهای ادبیات و فلسفه را گسترش داد، شناخته میشود. او با نگاهی متفاوت به داستاننویسی، مفاهیمی چون هزارتو، بینهایت و جاودانگی را وارد ادبیات مدرن کرد و همچنان از چهرههای مهم و ماندگار ادبیات جهان به شمار میرود.
ادامه ?
کتابفروشی های اینترنتی؛ آفت یا موهبت؟
حمید رضا امیدی سرور
بخش اول
چرخیدن در خیابان انقلاب، با قدم زدن در راسته کریمخان و سرزدن به کتاب فروشیها یکی از جذاب ترین تفریحات ما در دوران جوانی بود، روزگاری که هنوز فضای مجازی اینطور همه چیز را تحت سیطره خود درنیاورده بود. هر هرماه چندباربرای خبردار شدن از تازه ترین کتابهای منتشرشده، شال وکلاه می کردیم به طرف مراکز اصلی کتاب در تهران و ساعتها از این کتابفروشی به آن کتابفروشی می رفتیم از کشف کتابهای تازه کیفور می شدیم.
در دهه اخیر با رشد و همه گیر شدن اینتزنت، و راه افتادن کسب و کارهای اینترنتی همه چیز دگر گون شده، کتابفروشی های کوچک محلی یکی پس از دیگری تعطیل شده اند، اگرچه راسته کریمخان و انقلاب هنوز رونقی دارند، اما دیگر مثل گذشته نیست. اخبار انتشار کتابها به سرعت در فضای مجازی منتشر میشوند. دیگر دیدن کتابهای تازه و تورق آنها در کتابفروشی همچون گذشته پر شور نیست، اما در عین حال امکانات تازهای پیش روی علاقمندان کتاب قرارگرفته که در نوع خود خالی از جذابیت نیست.
در فضای مجازی سروکله کتابفروشی های اینترنتی پیدا شده که به دلیل خدماتی که ارائه می کنند بازار فروش کتاب را عملا در دست گرفته اند، اما سوای آنها کتابفروشی های بزرگی در فضاهای چند منظوره در نقاطی از شهر تهران و برخی از شهرستانها راه اندازی شده اند که رفته رفته جای کتابفروشی های کوچک محلی را پر کرده اند. در این کتابفروشی ها که برخی زیرمجموعه موسسه شهر کتاب هستند و برخی وابسته به ناشران بزرگ و مطرح ایرانی، علاوه بر ارائه مجموعه نسبتا کاملی از تولیدات روز ناشران ایرانی، مخاطبان امکان تورق و مطالعه کتابها را نیز دارندو حتی فضایی برای این منظور نیز تدارک دیده شده است. این در حالی است که در گذشته کتابفروشان میانهای با این مسئله نداشته و در چنین مواردی به خریداران متلک هم میانداختند! سوای وجود کافی شاپ، در برخی از این کتابفروشیها، فضایی برای برگزاری گالری، نشستهای نقد و بررسی کتاب ویا جلسات معرفی و رو نمایی از کتابها نیز تدارک دیده شده است که از امتیازات این فروشگاههاست.
همه این ویژگی ها نشان از یک تغییر دارد که نتایج آن در ابعاد گوناگون قابل بررسی است. اما در اینجا قرار است درباره کتابفروشی های آنلاین صحبت کنیم. کتابفروشی هایی که تعداد آنها در فضای مجازی بسیار هم زیاد شده و حجم قابل توجهی از بازار خرید کتاب را به خود اختصاص داده اند.
در ادامه (پست های بعدی) به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت و ویژگی های مثبت منفی آنها را مورد اشاره قرار خواهیم داد. فروشگاه هایی نظیر: سی بوک، بنوبوک، دی دی بوک، نهنگ، ایران کتاب و...
شما تجربه خرید از کدام یک از این فروشگاه ها را داشته اید؟ اسامی برخی از آنها را با ما در میان بگذارید؟
راستی! بهترین آنها به نظر شما کدامیک بوده اند؟ دیدگاه های خود را در این پست و پستهای بعدی با ما به اشتراک بگذارید؟
ادامه دارد....
https://madomeh.com/wp-content/uploads/2024/10/Banner-min-3.jpg
بازگشت بومی تامس هاردی
ترجمۀ ابراهیم یونسی نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۳
قطع رقعی، جلد سخت ۴۹۷ صفحه، ۶۵۰۰۰۰ تومان،
#کتاب_روز
سلامی دوباره!
سخن سردبیر (1)
چندی است فعالیت «مد و مه» با وقفه روبه رو شده، این مشکل البته ریشه در مصائبی دارد که در ماه های اخیر بر من گذشت؛ مصائبی فراتر از توان من که هرچه بود تاب آوردم و در جبر زندگی چاره ای جز این نیز نبود. زمانی رسید که حتی تصمیم گرفتم، برای همیشه با رفقا خدا حافظی کنم و یا در زمانی دیگر قرار شد مدیریت سایت را به فرد موجهای بسپارم که متاسفانه به دلایلی اتفاق نیفتاد. هرچند که حالا براین باورم که تقدیر بهترین فرصت را پیش پای «مد و مه» گذاشت. چرا که در آن صورت تمام هویت اندوخته شده برای این دفتر در طول چهارده سال گذشته، اگر از دست نمی رفت، به شدت مخدوش می شد.
در این وقفه چند ماهه برخی از دوستان محبت کردند جویای حال ما شدند که برایمان بسیار دلگرم کننده بود. شاید همین پیگیریها و محبت ها بود که دلیلی شد دو باره این دفتر گشوده شود با سرو شکلی که به تدریج اصلاح خواهد شد. به این امید که شاید «مد و مه» را به روزهای اوجش نزدیک کند. اما در این مسیر نیار به حمایت و همکاری همه علاقمندان ادبیات و فرهنگ داریم، چه آنها دستی بر قلم دارند و با فرستادن آثارشان می توانند به پربار شدن این دفتر بیفزایند و چه آنها که می توانند با ارتباطی نزدیک تر برقرار کرده و در گرداندن چرخ های «مد و مه» مارا یاری کنند.
اما تفاوت عمده این دوره از منظر اجرایی این است که برخلاف گذشته که سایت در اولویت قرار داشت و کانال در حاشیه قرار می گرفت. این بار کانال تلگرام مدومه است که محوریت دارد و مخاطبان بیشتر از طریق کانال به سایت هدایت می شوند تا نسخه کامل مطالب را بخوانند و برخی مطالب که صرفا جنبه اطلاع رسانی دارند و یا وابسته به اتفاقات روز هستند تنها در کانال منتشر میشوند.
البته آرشیو کامل همه مطالب از روز نخست فعالیت در سایت قابل دسترسی است و کما فی سابق اگر کسانی دوست داشتند از طریق آدرس سایت ( https://madomeh.com/ ) ، «مد و مه» را دنبال کنند می توانند. تازه ترین مطالب را در صفحه اصلی سایت، به ترتیب انتشار مطالعه کنند.
در طول همه این سالها هدف روشن ماندن چراغ رسانه ای مستقل بود و حفظ آرشیوی که امروز با قریب به بیست و پنج هزار مقاله خود منبعی سودمند و پرو پیمان برای علاقمندان ادبیات، فرهنگ و هنر است.
امید که با کمک شما این چراغ روشن بماند.
از این پس سعی خواهد شد که از طریق این ستون ( #سخن_سردبیر ) بیشتر و نزدیک تر با شما در ارتباط باشیم.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months, 1 week ago