?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
...
دیدار یار دیرین
دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان
بر تشنهای ببارد...
...
...
*غمش در نهانخانهی دل نشیند...
غزل زیبایی که «طبیب اصفهانی» سرود
و خوانندگان فولکلور خراسانی
به شکلی کمنظیر بارها خواندند.
...
#بازنشر_به_بهانه_تولدی_شیرین
#مهرش_سالها_پیش_به_دلم_نشست
نوجوان بودم و دنیای دیگری را تجربه میکردم، اهل روضه و منبر هم نبودم، بهویژه روضههای خانگی که تکلیفشان از نگاه یک نوجوان معلوم بود.
علیایحال شرایطی پیش آمد که آن روز، یعنی روز تاسوعا، با مادر در یک روضه خانگی شرکت کردم. بیحوصله و بیتفاوت گوشهای نشسته بودم تا زودتر این همراهی تکلیفی تمام شود و برگردیم.
آقای روحانی سید بود و رنگ سیاه عمامهاش در ذهنم مانده است. یادم نمیآید که به حرفهایش گوش کرده باشم اما روضه را که شروع کرد، ناگهان توجهم به او جلب شد. آقای روحانی که تا آن لحظه نشسته بود، بلند شد و ایستاد و ضمن عذرخواهی گفت روضه #حضرت_عمو را ایستاده میخوانم. من مطلب چندانی درباره عمویی که میگفت نمیدانستم، تعزیهخوانی را در کودکی دوست داشتم اما بزرگتر که شده بودم به آن هم علاقهای نداشتم، گویی که تعلق کودکی بخاطر نمایشی بودن تعزیه بود و اسبها و تنپوشهایی که بازی میکردند.
به روضهاش گوش کردم و گریهام گرفته بود عجیب، من داشتم گریه میکردم برای کسی که نمیشناختم!
روضه تمام شد. از آنجا که خجالتی نبودم مقابل چشمان گردشدهی مادر، رفتم سراغ آقای روحانی و پرسیدم چرا روضه را ایستاده خواندید؟
گفت یک عهد قدیمی است و ماجرا دارد. پرسیدم چه ماجرایی.... نگفت و در مقابل اصرارم به همین بسنده کرد که نمیشود وقت گفتن از او به احترامش بلند نشد!
او شرح ماجرا را نگفت اما برای منِ نوجوان همین کفایت بود که مِهر حضرت عمو معجزهوار در دلم بنشیند و شروع آشناییام شود... 🌱
✍ ف. حاجی وثوق
علی یکی از نوجوانان مهمان در برنامه است،
چهره مردانه ندارد اما خیلی مردانه روی حرفهایش ایستادگی میکند و کلامش قوت قابل توجهی دارد.
وقتی میخواهد کاغذهایش را بخواند عینکی که با بند در گردنش آویزان است روی چشمش میگذارد و خیلی کارشناسطور روی نوشتهها دقیق میشود و آنها را خیلی محکم میخواند، اصلا زبان بدنش نوجوانانه نیست و آدم را یاد مناظرات انتخاباتی میاندازد.
نقطه اوج حضور قدرتمند علی، وقتیست که دارد از فرایند پیروزی انقلاب حرف میزند و ناگهان با یک دست نوار کاست و با دست دیگرش برگه کاغذ را بالا میآورد و میگوید انقلاب ما با اعلامیه و نوار کاست پیروز شد. در این لحظات دلم میخواهد تمامقد بلند شوم و برایش کف بزنم اما دوربین در حال ضبط است و علی بیوقفه ادامه میدهد.
ضبط که تمام میشود، سن و مدرسهاش را میپرسم ، کلاس دوازدهم است، از مطالعاتش میپرسم و اینکه از چه منبعی ارتزاق فکری دارد.
کمی تأمل میکند و میگوید «من تا دوسال قبل رادیکال بودم ، مطالعاتم سروش بود و شریعتی و بیش ازین نمیخواستم، اما سخنرانی و سلوک یک جوان ۱۸ ساله دنیایم را تغییر داد...»
با اشتیاق میپرسم آن جوان چه کسی بود؟ خیلی جدی و قاطع میگوید فاطمهی زهرا سلام علیها... ناخودآگاه سکوت میکنم، قوت کلامش آنقدر زیاد است که چیزی نمیتوانم بگویم و او ادامه میدهد که بعد با کتابهای استاد مطهری و استاد صفایی آشنا شده و و و ...
برای لحظاتی فراموش کردهام که دارم با یک نوجوان پسر(و نه دختر) صحبت میکنم ، این اندازه از فرهیختگی را برای پسران نوجوان متصور نبودم ، شاید چون ارتباط کمتری داشتهام، اما حالا من مقابل علی هستم، نوجوانی که برای هر موضوعی حرفهای خوب و عمیقی برای گفتن دارد.
وقت خداحافظی میگویم کلاس و عمقِ کلامت به دلیل بالا بودن کلاسِ مطالعات توست ، نمیشود کسی #مطهری و #صفایی در این سن خوانده باشد و غیر این باشد!
علی میرود و من دعا میکنم کاش از علی و علیها چون جان مراقبت کنیم که رشحهای از رشحات گرانبهای این سرزمین هستند...?
✍ ف. حاجی وثوق
...
تو نور شدی برای من
میانِ این همه سایه...
...
خانوم معلم عزیز و بادغدغه!
دختر خوب و دوست داشتنی من!
شاید باور نکنی که چقدررر همیشه دلم خواسته جایی باشم که تو امروز هستی
با همین شرایط به ظاهر سخت
با همین روزها و شبهایی که در تنهایی سر میشوند
با همین آسمان پرستاره
با همین راهی که پیچ دارد و بالا و پایین
با همین جادهای که آسفالت نباشد
با همین کلاس درهم برهم
با همین بچههایی که دنیایشان متفاوت است
با همین کوه همین بیابان همین درختها
با همین پیرمردهای کلاه به سر
همین پیرزنهای لچک پوشیده
همین کودکان صورت سوخته
با همهی همینهایی که تو داری ...
آه که تو چقدر جایی ایستادهای که آرزوی من بوده و چقدر زندگی را طوری تجربه میکنی که دلم خواسته تجربه کنم
من به قدر بلند بودن قد آرزویم، میتوانم سالها با تو حرف بزنم و بیشتر از آن چقدر دلم میخواهد و انتظار میکشم که تو بنویسی و من بخوانم
خانوم معلم باسلیقه و باذوق و بسیار مهربان!
تو هرگز خسته نخواهی شد و هرگز کم نخواهی آورد وقتی بدانی که تکتک این بچهها رگ حیات تو هستند و سلولهایی که میتوانند به تو زندگی دوباره ببخشند،
آنها موجودات زنده ای هستند که بیش از تصور ما معنی حیات را میدانند و خودشان منابع لایزال انرژی، و فکر کن که چقدر خدا دوستت داشته که تورا وسط زندگی قرار داده است!
من یقین دارم حالت بهتر خواهد شد اگر باور کنی که آنها هم معلمهای تو هستند و حالشان بهتر خواهد شد اگر باور کنند که تو هم قرار است از آنها بیاموزی،
عزیز دلم
با کودک روستایی آنگونه باش که باور کند چیزی از من و توی شهری نه تنها کم ندارد که هزارهزار افزون دارد و اگر در تمام مدت ماموریتی که خداوند(و نه آ.پ) بر عهدهات گذاشته، فقط همین را بر باور کودک روستایی بنشانی، بارت را بستهای و قلهات را فتح کردهای،
من به تو امیدها دارم و دلم میخواست یکی از همان کودکانی بودم که در کلاس تو مینشینند و از روح زلال و اندیشه روان تو ارتزاق میکنند.
خوشا بر آنچه هستی و خواهی بود...?✨
✍ ف. حاجی وثوق
#کتابی_که_باید_منتشر_شود
#یک_جهان_زیبایی
میگویم این همه #حلاوت و #عشق و #آرامش و #مهربانی که در #اربعین نوش جان میکنیم، در واقع تصویر کوچکی از #مدینه_فاضله بعد از ظهور است، دنیای بعد از آمدن منجی همهی این زیباییها را دارد منهای معایبش، منهای اسرافها و سختیهایش...
میگوید اما اگر اربعین نباشد در عراق آب هم دستت نمیدهند!
میگویم اول آن که اینطورها هم نیست و اتفاق عجیبی نمیافتد، تازه میشود شبیه شرایط عادی همه کشورها و ملتها، مگر جاهای دیگر چیزی را رایگان به مسافر میدهند؟! در ثانی اگر همیشه اینطور بود که یعنی ظهور اتفاق افتاده و حکومت امام علیهالسلام شکل گرفته است!
ما در اربعین فقط #برگ کوچکی از #کتابی را ورق میزنیم که بشر هزاران سال چشمانتظار آن بوده است. این همه شفقت و مهربانی و از خودگذشتگی و "مال من، مال تو باشد" و التماس برای آنکه میزبانیات کنند و هر آنچه خوردنیست برایت مهیا کنند (اعم از انواع غذاهای ایرانی و عراقی و فست فودی و انواع نوشیدنیهای ملل و انواع تنقلات) و انواع خدمات از هر نوعی، روزی از همین روزها، ملکهی جهان خواهد شد و سلوک عادی مردم و باعث حیرت نخواهد بود.
نه اینکه هدف این همه خوردن و آشامیدن باشد، قطعا خیر و قطعا باید همه چیز به تعادل برسد، اما دنیا به همین زودیها به جایی میرسد که همینقدر زیبا و نورانی و دوستداشتنی خواهد بود، کافیست دلمان بخواهدش و برای حروفچینی و انتشار چنین کتابی، نقشهای خود را پیدا و ایفا کنیم.
✍ ف. حاجی وثوق
(اربعین ١۴٠٣)
...
خرابم میکنی
اما
خرابی با تو میارزد...
...
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago