?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago
طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند.
بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت:
چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم.
چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت:
ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم.
بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم.
طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت:
مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟
⭕️عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفس های آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند، جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.!!
?زندگی ما انسان ها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل انسانی زندگی کنیم...
در منزل دوستی که پسرش دانشآموز ابتدایی و داشت تکالیف درسی اش را انجام میداد بودم
زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشیات.
پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد
و چند لحظه بعد گفت:
بابا بزرگ
باز هم که از این جنسهای ارزون قیمت خریدی
الان مداد رنگیهای خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.
مادر بچه گفت:
میبینید آقاجون؟
بچههای این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلا نمیشه گولشونزد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چیزی نگفت.
برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست،
همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوهاش نیست.
و این داستان را برایشان تعریف کردم
آن زمان که من دانشآموز ابتدایی بودم،
خانم بزرگ گاهی به دیدنمان میآمد و به بچههای فامیل هدیه میداد،
بیشتر وقتها هدیهاش تکههای کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندی داد
یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست
پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد
هر چه برایتان بیاورد هدیه است،
وقتی خانم بزرگ رفت،
پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچهها آرزو میکردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.
خانم بزرگ هنوز هم خیال میکند که قند، چیز خیلی مهمی است.
بعد گفت: ببین پسرم
قنددان خانه پر از قند است،
اما این تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد،
چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.
این تکه قند معنا دارد ،
آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند
اما مهربان نیستند.
وقتی کسی به ما هدیه میدهد،
منظورش این نیست که ما نمیتوانیم، مانند آن هدیه را بخریم،
منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او میخواهد علاقهاش را به ما نشان بدهد
میخواهد بگوید که ما را دوست دارد
و این، خیلی با ارزش است.
این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازهای آن را نمیفروشند.
چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش میافتم،
دهانم شیرین میشود،
کامم شیرین میشود،
جانم شیرین میشود ...
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ..
@zaggros
??? مقصر دولت ۷۹ هزارتومانی کیست؟/ چرا حامیان جلیلی، حافظهی افکارعمومی را مانند «ماهی» میدانند؟
✍مصطفی فقیهی
?مگر جز این است که مقصر اقتصاد آشفتهی امروز، سفرههای هر روز تنگتر شدهی مردم و #دلار۷۹هزار تومانی، احدی نیست جز همین تحریمسازان و نابخردانِ ایرانستیز؟
?اصلاً مگر افسار پارهکردنِ #دلار، برای امروز و دیروز است که ملت، لاطئالات پروژهبگیران قرارگاهیِ #دلار_چند را باور کنند و ندانند که چه کسی #مادر_تحریمها است و عاملِ روزگار سیاه اقتصاد ایران؟
?یادتان است حمله به #سفارت_عربستان را؟ «جبههی سفارتنوردان» در همان ایام اما، یکصدا از آن اتفاق شوم، حمایت کرده و با دریدگی و نابخردی سیاسی، به تهدید نظامی/ ایدئولوژیک علیه این کشور همسایه پرداخته تا دولت #روحانی را در مضیقه و تنگنای مضاعف قرار دهند.
?دولت #رییسی که در ۱۴۰۰ بر سر کار آمد، با هزار تمنا، موافقت سعودی برای بازگشایی سفارت و احیای نیمبند روابط را گرفت و همین، بدل شد به #فتحالفتوح و دستاوردی نو اما ساختگی از #قطار_پیشرفت! و سپس طبق روال همیشگی، فحاشی به دولت #روحانی را کلید زدند که «شماها عُرضهی دیپلماتیک و رفع موانع حل اختلاف با عربستان را نداشتید»
?شگفتانگیز بود که «خودشان» روابط با سعودی را نابود و «خودشان»، دولت روحانی را به بیعرضگی برای احیای روابط متهم کردند! و در ادامه، رفعِ بحرانِ خودساخته با این کشور را اعجازِ دیپلماتیک «خودشان» خواندند!
?حالا همان قصهی لوثشده، به شکل دیگر و در وجهی کلانتر، در حال تکرار است. افسار دلار و اقتصاد را با تحریمپرستی و نعمت دانستن آن در طی دو دههی اخیر، رها کرده و حالا از #پزشکیان، طلبکارند که چرا اوضاع اقتصاد، چنین است!
?و اینک نیز، آتش گرفتهاند از تلاش پزشکیان برای آغاز مذاکرات، به حاشیه راندن #گشت_ارشاد و مصوبهی #حجاب، و به جریان انداختن گامبهگامِ #رفعفیلتر!
?براساس همان رویهی بحرانسازی + حل بحران برای تولید دستاورد، «خودشان» فیلتر کردهاند و «خودشان»، دولت را مسخره میکنند که چرا فقط #واتسپ و #گوگلپلی را رفع فیلتر کردی؟!
?سناریونویسان و بازیگران این نمایشِ سخیف، حتی ادا و اطوار و بازیگریهایشان هم آنچنان لو رفته که خیلی نخنما و تابلو، تلاش میکنند افکارعمومی را از مطالبهی حجاب و فیلترینگ منحرف کرده و با پنهانسازیِ ذاتِ تحجرآمیز و ایرانستیز خود، چهرهای نو از خود در افکارعمومی بتراشند.
?عجیب آنکه حافظهی افکارعمومی را به قدری ضعیف میدانند که تغییر راهبردی خود برای فریب مردم را، ساده میپندارند! حال آنکه ممکن نیست، ملت، آن ایام پر اضطراب در دولت ۱۳ را فراموش کنند؛ که سفرهی مردم -ولو در ظاهر- کوچکترین اهمیتی برایشان نداشت و همهچیز، فدای تشدید گشت ارشاد و فیلترینگ و سرکوب منتقدان میشد.
?پس بهتر است که کمتر، گزارشهای پروژهبگیران مجازی و دروغ #اسب_زینشده_مفلوج را باور کنند؛ که حالا دیگر، چون «روز» برای افکارعمومی، روشن است که اینان، خود بانی و عامل عاقبت دلار، تحریمتراشی و تصمیمسازی پرهزینهی «مقاومت در برابر تحریم» و مخالفت با هرگونه #مذاکره از سوی لیدر آنان ( #سعید_جلیلی) هستند.
♦️پ.ن: برخی کاربران، این تصاویر ساخته شده با هوش مصنوعی را واکنش جلیلی و اردوکشی همراهانش به رفع فیلتر واتسپ، دانستهاند.
سیاست هوشمندانه ی چرچیل
در جنگ جهانى دوم وقتى که قواى متحدين (آلمان و ايتاليا و ژاپن ) فرانسه را که جزء قواى متفقين (انگليس و فرانسه و آمريکا و شوروى ) بود، شکست دادند و در جولاى سال ۱۹۴۰ ميلادى انگلستان در ميدان نبرد جهانى با دشمن پيروزمند، تنها ماند، در پاريس کنفرانس سرى بين سه نفر از سران جنگ جهانى (يعنى بين چرچيل رهبر انگلستان، و هيتلر رهبر آلمان، و موسولينى رهبر ايتاليا در قصر ((فونتن بلو)) به وجود آمد، در اين کنفرانس، هيتلر به چرچيل گفت: حال که سرنوشت جنگ، معلوم است و بزرگترين نيروى اروپا و متفق انگليس يعنى فرانسه شکست خورده است، براى جلوگيرى از کشتار بيشتر بهتر است، انگلستان قرداد شکست و تسليم را امضاء کند، تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان باز گردد.
چرچيل در پاسخ گفت: بسيار متاءسفم که من نمى توانم چنين قراردادى را امضاء کنم، زيرا هنوز انگلستان شکست نخورده است و شما را پيروز نمى شناسم، هيتلر و موسولينى از اين گفتار ناراحت شده و با او به تندى برخورد کردند.
چرچيل با خونسردى گفت: «عصبانى نشويد، انگليس به شرط بندى خيلى اعتقاد دارد، آيا حاضريد براى حل قضيه با هم شرط ببنديم ، در اين شرط هر که برنده شد بايد بپذيرد». سران فاشيست و نازيست (هيتلر و موسولينى) با خوشروئى اين پيشنهاد را قبول کردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ کاخ نشسته بودند، چرچيل گفت: آن ماهى بزرگ را در استخر مى بينيد، هر کس آن ماهى را تصاحب کند، برنده جنگ است، هيتلر فورا (پارابلوم) خود را از کمر کشيد و به اين سو و آن سوى استخر پريد و شروع به تيراندازيهاى پياپى به ماهى کرد ولى، سرانجام بى نتيجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست، و به موسولينى گفت: حالا نوبت تو است.
موسولينى لخت شده به استخر پريد و ساعتى تلاش کرد او نيز بى نتيجه، خسته و وامانده بيرون آمد و بر صندلى خود نشست.
وقتى که نوبت به چرچيل رسيد، صندلى راحت خود را کنار استخر گذاشت و ليوانى بدست گرفت، در حالى که با تبسم سيگار برگ خود را دود مى کرد شروع به خالى کردن آب استخر با ليوان نمود، رهبران آلمان و ايتاليا با تعجب گفتند: چه مى کنى؟ او در جواب گفت: «من عجله براى شکست دشمن ندارم با حوصله اين روش مطمئن خود را ادامه مى دهم، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنکه صدمه اى به ماهى بخورد، صيد از من خواهد بود»
? شهرداری
دو همسایه با هم نزاع کرده و نزد داروغه آمدند.
داروغه سبب نزاع را از آن دو سؤال کرد و هر کدام از آنها ادعا می کرد که لاشه سگ مرده ای که در کوچه افتاده، به خانه طرف نزدیک تر است و باید آن را از کوچه بردارد.
اتفاقا بهلول هم در آن محضر بود.
داروغه از بهلول سؤال کرد در این باب عقیده شما چیست؟
بهلول گفت کوچه مال عموم است و به هیچ کدام از این دو نفر مربوط نیست و این کار به عهده داروغه شهر است که باید دستور دهد تا لا شه سگ را از میان کوچه فوری بردارند.
بهترین مدرک تحصیلی جهان چیست ؟!
دکتر ویکتور فرانکل ؛ تنها کسی بود که موفق شد از زندان آشويتس در لهستان معروف به قتلگاه آدم سوزی فرار کند ، او در نامهای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه مینویسد:
چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند، من اتاقهای گازی را ديدم كه توسط بهترين مهندسين طراحی میشدند. من پزشكان ماهری را ديدم كه کودکـانی معصوم و بی گناه را به راحتی مسموم میكردند.
من پرستارانی کاربلد را دیدم که انسانها را با تزریق یک آمپول به قتل میرسانند.
من فارغ التحصیلان دانشگاهی را دیدم که میتوانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند.
و مجموع این دلایل مرا به آموزش مَشکوک کرد.
از شما تقاضا میکنم که تلاش کنید قبل از تربیت دانشآموزانتان به عنوان یک دکتر یا یک مهندس از آنها یک انسان بسازید ، تا روزی تبدیل به جانوران روانی دانشمند نشوند.
پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نيست و هرکسی میتواند با چند سال تلاش به آن برسد . اما به دانشآموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترين ثروت هر کدام از آنها "انسانیت" است كه با هيچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقايسه نيست...
? اتوبوس
وارد اتوبوس شدم، جایی برای نشستن نبود.
همان جا روبروی در، دستم را به میله گرفتم.
پیرمردی با کُتی کهنه، پشت به من، دستش به ردیف آخر صندلی های آقایون گره کرده که می شود گفت تقریبا در قسمت خانم ها است.
خانم دیگری وارد اتوبوس شد.
کنار دست من ایستاد.
چپ چپ نگاهی به پیردمرد انداخت، شروع کرد به غر زدن.
ـ برای چی اومده تو قسمت زنونه! مگه مردونه جا نداره؟ این همه صندلی خالی!
ـ خانم جان این طوری نگو، حتما نمی تونسته بره!
ـ دستش کجه، نمی تونه بشینه یا پاش خم نمیشه؟
ـ خب پیرمرده! شاید پاش درد می کنه نمی تونه بره بشینه!
ـ آدم چشم داره می بینه! نیگاه کن پاش تکون می خوره، این روزها حیا کجا رفته؟!
سکوت کردم، گفتم اگر همین طور ادامه دهم بازی را به بازار می کشاند.
فقط خدا خدا می کردم پیرمرد صحبت ها را نشنیده باشد.
بی خیال شدم، صورتم را طرف پنجره کردم تا بارش برف ها را تماشا کنم.
به ایستگاه نزدیک می شدیم، پیرمرد می خواست پیاده شود.
دستش را داخل جیبش برد.
پنجاه تومنی پاره ای را جلوی صورتم گرفت.
گفت دخترم، این چند تومنیه؟
بغض گلویم را گرفت، پیرمرد نابینا بود.
خانم بغل دست من خجالت زده سرش را پایین انداخت و سرخ شد.
*⭕️ توییت حمید رسایی و پاسخ سخنگوی جبهه اصلاحات به وی*
آقای پزشکیان! یادتان هست در آمریکا گفتید اسرائیل اسلحهاش را زمین بگذارد ما هم اسلحه را زمین میگذاریم!
سوریه تسلیم شد و اسلحه را زمین گذاشت!
چه شد؟
اسرائیل بعد از سقوط دولت سوریه در حال شخم زدن زیرساختهای سوریه است!
عبرت
جواد امام سخنگوی جبهه اصلاحات ??
اسلحه ، موشک ، بمب افکن و بمب اتم هم داشته باشی ولیکن مردم را نداشته باشی عاقبت کار سقوط است !
دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago