?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
صدای رعد و برق میاد و بعد بارون.
بارون تند و کند میشه.
فکر میکنم چقدر دلم هوای گیلان کرده.
کدوم قسمتش مهم نیست.
فقط گیلان باشه.
مهری که از گیلان در قلبم دارم، بهم گواهی میده یک جایی شاید در زندگی قبلی، روحم به این سرزمین گره خورده باشه.
شروع میکنم به نوشتن؛
نظر به اظهارات مشتکی عنه مبنی بر اداره مالی اموال پدر و آگاهی ایشان از نقل و انتقالات املاک ایشان در زمان حیاتشان...
بعد فریدون پوررضا که نور بباره به روحش، میخونه:
دو واره آسمان دیـــل پور ابو
سیه ابرانـــه جیر مهتاب کور ابـــو
ستاره دانه دانه آی رو بیگیفته
فریدون پوررضا
تیتراژ پس از باران
ازم پرسید پنجشنبه این هفته چیکارهای؟
گفتم مثل باقی پنجشنبهها و جمعهها؛ خونه.
استراحت میکنم، کارهای عقب افتاده رو سامون میدم، مدت زیادی تو رختخواب میمونم و سعی میکنم برای هفتهای که قراره بیاد انرژی جمع کنم.
خندید و گفت: این واقعا برنامه الانت نیستا. این برنامه حداقل برای ۵۰ سالگی به بعده...
میخندم. یعنی لبخند میزنم. زهرخنده اسمش را بگذارم بهتر است.
جواب میدم: هر کسی تو این وضعیت انقدر انرژی داره رو تحسین میکنم.
من همین که تمرکزم رو بذارم برای رهایی از طوفانهای خبری که باهاش درگیریم و به کارم برسم، هنر کردم.
بعد به این اصطلاح «هنر کردن» فکر میکنم.
به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده. مثلا یکیش کتاب؛ هنر خوب زیستن...
به نسخههایی که در کتاب پیچیده شده فکر میکنم که هیچکدامش به درد جوانِ کله سیاهی که جایی در غرب آسیا و میانهی خاورمیانه زندگی میکند و صبح و شبش را با اخبار دلار، عدم امنیت، جنگ، نا به سامانی و عدم ثبات میگذراند، نمیخورد.
ما یک نسخه از یک فیلم بسیار تخیلی را زندگی میکنیم. هر کداممان به طور جداگانه، قهرمانهایی هستیم شکست خورده از روزگار اما همچنان ایستاده، همچنان مبارز و همچنان امیدوار.
دانشمندان در بررسی دی ان ای ما مردمان ساکن در میانهی بحران، کمکاری کردهاند.
جایی باید بررسی شود که ژن ما از چه ترکیباتی ساخته شده که تا این میزان، سمج در سمتِ زندگی و امید به زیستن، مقاومت میکنیم.
آری. من جوانی از قلب کشوری هستم که جان سختی و مقاومت در خونش جریان دارد و تا میتواند طرفِ زندگی میماند و با یاد عزیزانِ هجرت کرده، امید به صبح آزادی دارد ?
✨
https://t.me/maryamsadatmousavilawyer
این دو روز بابت سه تا از پروندههای جاری بسیار تحت فشار و استرس بودم.
امروز از ساعت ۳ تا همین چند دقیقه پیش، استرسی رو تجربه کردم که باعث شد برای اولین بار این سوال در ذهنم نقش ببنده که: این چه شغل بود انتخاب کردی دختر خوب؟
به همسنهام که نگاه میکنم، کمتر دختر یا حتی پسری رو میبینم که این حجم از استرس و فکر و خیال رو داشته باشه.
این شغل همزمان به خیلی مهارتها احتیاج داره؛ قدرت تصمیمگیری در لحظه، حافظه خیلی خوب، فن بیان، قدرت کلام نافذ، دانش زبان بدن، توانایی مذاکره در بالاترین سطوح، قدرت استدلال منطقی و تفکر نقادانه و...
و همه اینها رو علاوه کنید به اینکه ما وکلا ناچاریم استرس موکل رو به دوش بکشیم.
یعنی نه تنها خودمون برای پرونده استرس داریم بلکه استرسهای موکل رو هم باید مدیریت کنیم.
اینکه تابآوری در این شغل خیلی مهمه. ریکاوری و ذهن آگاهی خیلی مهمه.
به من؛ یوگا، شعر خوانی، موسیقیهای مورد علاقهم، پادکست های مختلف و کتابها، مخصوصا داستانها تا حد زیادی کمکم میکنه که توان مقابله با این حجم از استرس و فشار روانی رو داشته باشم.
⚖️
https://t.me/maryamsadatmousavilawyer
در خصوص دعاوی اعتراض به رأی هیأت موضوع قانون تعیین تکلیف وضعیت ثبتی اراضی و ساختمانهای فاقد سند رسمی؛
خواسته صحیح: اعتراض به رأی و تقاضای ابطال اونه
هرچند عدهای خواستههای دیگر از جمله اثبات مالکیت و الزام به صدور سند مالکیت رو هم درج میکنند که به نظر دادگاه امکان ورود به خواستههای مذکور رو نداره. چراکه موضوع اصلی در این نوع دعاوی بررسی نظر هیأت هست.
https://t.me/maryamsadatmousavilawyer
تلفنم رو جواب میدم: بله؟ صدای اون طرف گوشی یک خانم هیجان زدهی پر سر و صداست.
الو، مریم، خودتی؟ وای دختر. چقدر خوشحالم صدات رو میشنوم. از این و اون فهمیدم وکیل شدی. رفتم گشتم شمارهت رو پیدا کردم. خوبی دختر؟ چه خبرا؟ برام تعریف کن ببینم...
من این طرف خط، مبهوت و متعجبم و فکر میکنم، زنِ آن طرف تلفن چنان با صمیمیت خود را معرفی کرده که اگر بپرسم، شما! اشتباهی بدون بخشش و بازگشت مرتکب میشوم.
سکوت را خودش میشکند. خوشبختانه معرفی میکند. من ....م.
چشمانم را ریز و ابروانم را درهم کشیدم تا این فیگور صورت به کمک عقلم بیاید و به یاد آورم دختری که با او حرف میزنم کیست.
آخ خدای من. دوست صمیمی سال پیش دبستانی!
چطور او را فراموش کرده بودم؟
من و ... دو قطب مخالف بودیم. من کوتاه (شما بخوانید کوتاهترین بچهی مدرسه) و سفید و ساکت. او بلند قامت و سبزه و شلوغ. خیلی شلوغ.
بیست سال از آخرین روزی که او را دیده بودم میگذشت. پایان سال تحصیلی پیش دبستانی، در اوج صمیمیت من و ... از دیارمان اسباب کشی کردند و رفتند.
صدایی از آن طرف گوشی افکارم را بهم ریخت. کسی صدا میزد؛ مامان من نمیتونم پیداش کنم. دختر سبزهی آن طرف گوشی جواب داد بذار الان میام. مادر شده بود.
مادر یک دختر و دو پسر.
کمی فکر کردم. ما سنمان به آنجایی رسیده که میتوانیم مادر سه آدم کوتاه و بلند باشیم؟
به سفر زندگی خودم و دختر سبزه فکر کردم. به تفاوت راهی که در پیش گرفته بودیم. به اینکه وقتی هجده سالمان شده، من اولین تجربه از در اجتماع بودن را با دانشکده حقوق شروع کردهم و او در حال کشف بدنش با مادر شدن بوده.
به اینکه در بیست و دو سالگی او به فکر انتخاب نام اولین پسرش بوده و من درحال انتخاب رشته برای مقطع کارشناسی ارشد.
به اینکه وقتی او در بیست و چهار سالگی پسرش را از شیر میگرفت، من در یک قدمی وکیل شدن، صبح و شب خود را خرج کتابها و جزوهها و تستها میکردم.
حالا هر دو بیست و هشت سالهایم.
هر دو تن زنی جوان را داریم. اما تفاوت او و من در تجربه ذهنی و فیزیکی است.
دختر سبزه سالهاست بدنش را واکاوی میکند. معجزه رشد انسانی دیگر را در دلش تجربه کرده. از شیره وجودش به سه آدم کوچک، خورانده و من با ذهنم دنیا را بررسی کردهم. درس خواندم و امید داشتم به اینکه جهان قدری جای بهتری شود.
حالا بعد از بیست سال از آخرین دیدارمان، به وعدهی آن دیگری عمل کردهایم؛
«دفعه بعدی که دیدمت، قول بده کفشهایی که گفتی رو بپوشی.»
او کفش مادر شدن را پوشیده بود
و من کفش وکیل دادگستری بودن را.
اما چه کسی میگوید ما فقط میتوانیم یک کفش برای تمام عمرمان به پا کنیم؟
دوره همراهی کارآموزان 1400- حقوق تجارت کاربردی (وکیل امین نجفی)
☎️ تماس تلفنی با لاوینو :
۰۲۱-۸۸۶۷۵۰۵۰
و پیام در واتساپ با لمس لینک زیر :
http://Wa.me/989051084167
به ما بپیوندید...?
⚖گروه حقوقی لاوینو @lawweknow_ch
فایل صوتی باشگاه حل پرونده
مورخ ۷ آبان ماه ۱۴۰۳
با حضور :
گروه کارشناسان فرنو
موضوع این هفته:
تاثیر ابطال اسناد در دادگاه بر معاملات عادی بعدی
معیار بطلان معامله به جهت مستحق للغیر درآمدن مبیع
و مطالبه خسارات و غرامات مطابق رای وحد رویه ۸۱۱
به گزارش روابط عمومی فرنو (لاوینوی سابق) دوازدهمین جلسه باشگاه حل پرونده با فرمت جدید روز دوشنبه مورخ ۷ آبان ماه ۱۴۰۳ در محل دفتر مرکزی گروه حقوقی آموزشی فرنو با حضور همکاران وکیل برگزار شد.
در این جلسه حضار ضمن بررسی یک پرونده به بیان نقطه نظرات و راهبردهای عملیاتی پرداخته و پرسش و پاسخ های حقوقی میان همکاران نیز برگزار شد.
به ما بپیوندید...?
⚖️گروه حقوقی آموزشی فرنو
@farno_ch
فایل صوتی باشگاه حل پرونده
مورخ ۳۰ مهر ماه ماه ۱۴۰۳
با حضور :
جناب وکیل محمد شمس
موضوع این هفته:
بررسی جرائم منافی عفت
با واکاوی چند پرونده جریانی با موضوعات: تجاوز به عنف، آدم ربایی و توقیف غیرقانونی.
به گزارش روابط عمومی فرنو (لاوینوی سابق) دوازدهمین جلسه باشگاه حل پرونده با فرمت جدید روز دوشنبه مورخ ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۳ در محل دفتر مرکزی گروه حقوقی آموزشی فرنو با حضور همکاران وکیل برگزار شد.
در این جلسه حضار ضمن بررسی یک پرونده به بیان نقطه نظرات و راهبردهای عملیاتی پرداخته و پرسش و پاسخ های حقوقی میان همکاران نیز برگزار شد.
به ما بپیوندید...?
⚖️گروه حقوقی آموزشی فرنو
@farno_ch
بیست و هفت سال و هجده روزهام. چند روز دیگر شمع بیست و هفت سالگی زندگیام را فوت و به بیست و هشت، سلام میکنم (البته به شرط حیاتی که هر لحظه به اذن حضرت حق جاریست).
روزهای بسیاری در زندگی دوست دارم بروم جایی که هیچکس مرا نشناسد و من هم هیچ درکی از مردمان از انگشت دو دست کمتر آن دیار نداشته باشم. میخوام بدانم، مریم را چگونه باز تعریف خواهم کرد. دیگران چگونه مرا کشف میکنند. من چقدر تلاش میکنم آن تعداد کم آدمی را، در زندگیام، راه دهم.
راه دادن به آدمها به زندگی، موضوع عجیبیست. همه ما یک روز برای هم غریبه بودیم و بعد با یک اتفاق، آشنا شدیم، جهان آن دیگری را کشف کردیم، سعی کردیم هم را بلد شویم، مهر هم را در قلب یکدیگر حفظ کنیم و یک جایی برای هر انسانی پایان داستان در زندگی آن دیگریست.
من دوست داشتم و دارم که در قصه زندگی آدمهای زیادی، حضور داشته باشم اما بیشتر دلم میخواهد، شریک قصه آدمها باشم. آدمهای اندکی. از انگشتان دو دست کمتر. آدمهایی که با احتیاط انتخابشان کنم. با احتیاط بیشتری، مهرشان را در قلبم، پرورش دهم. دوست دارم شریک غم و رفیق شادی آن اندک منتخب عزیز باشم.
بیست هفت سالهام و فکر میکنم حالا به قدری بالغ شدهام که انسان متعهدتری برای زمین و اهلش باشم.
امیدوارم قصه زندگیام سرشار از همدلی، امنیت و مهر آدمها باشد ✨??
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago