?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
?? اگر دکتر مصدق پیروز میشد چه میشد؟!
در این هفت دههای که از واقعهٔ ۲۸ مرداد میگذرد سؤال اصلی این بوده که این واقعه کودتا بود یا قیام ملی؟ اما من میخواهم در اینجا سؤال دیگری مطرح کنم: اگر دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ از صحنهٔ سیاست ایران حذف نمیشد و توفیق مییافت که به حکومت خود ادامه دهد چه بر سر ایران میآمد؟
دوستداران دکتر مصدق و کلاً دموکراسیخواهان معتقدند که یک نظام دموکراتیک ملی در ایران برقرار می شد و کشور در مسیر آزادی و رفاه قرار میگرفت. به نظرم این دیدگاه بیش از حد خوشبینانه است. برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران آن زمان بهنظرم ناممکن بود. دموکراسی پیششرطهایی دارد که در ایران هفتاد سال پیش فراهم نبود. خود دکتر مصدق هم بیش از آن که سیاستمداری دموکرات باشد سیاستمداری انگلیسستیز بود و محبوبیتش هم در واقع بیشتر به خاطر همین به اصطلاح استعمارستیزیاش بود تادموکراسیخواهیاش.
حالا فرض کنید مصدق موفق میشد شاه را کنار بزند و حاکم کشور شود. بیایید به صحنهٔ سیاسی کشور در آن زمان نگاه کنیم: حزب توده بیهیچ شک و تردیدی قدرتمندترین تشکل سیاسی در کشور است. این حزب با سازماندهی قوی در سراسر کشور نه تنها در بین مردم و کارگران بلکه در بین روشنفکران بیشترین طرفدار را دارد. هیچ عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نیست که حزب در آن نفوذ نکرده باشد. از همهٔ اینها مهمتر ، سازمان مخفی نظامی حزب در ارتش بسیار قدرتمند است؛ حداقل هفتصد افسر تودهای در این سازمان عضویت دارند. این در حالی است که نیروهای ملی متفرقند.
با توجه به همهٔ این واقعیتها، دکتر مصدق فقط در صورتی میتوانست به حکومت خود ادامه دهد که با حزب توده وارد یک حکومت ائتلافی شود و حتماً میدانید که حکومت ائتلافی اولین شگرد غصب قدرت توسط کمونیستهاست. به احتمال زیاد در ابتدا چند منصب وزارتی غیر مهم به حزب توده داده میشد اما پس از مدتی، به دلیل آشوبها و آشفتگیهایی که تودهایها در کشور به وجود میآوردند (شگرد دوم کمونیستهای آمادهٔ غصب قدرت) مناصب کلیدی کابینه به تودهایها داده میشد و نهایتاً خود دکتر مصدق هم کنار زده میشد و حکومت کمونیستی ایران برقرار میشد. ناگفته پیداست که سازمان مخفی نظامی حزب هم گسترش بیشتری مییافت و همزمان کلیت ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را هم مال خود میکرد و خلاصه نهایتاً ایران تبدیل میشد به یکی از اقمار اتحاد شوروی؛ و خب شما بهتر از من میدانید که این همسایهٔ شمالی ما همیشه به تمامیت ارضی ما بدترین آسیبها را زده است و چشم طمع به خاک ما داشته و باقی قضایا...
نتیجهگیری پایانی بر عهدهٔ خود شما.
✍بیژن اشتری
*?* سایه جلیلی سنگینی میکند
آخرین نظرسنجیِ یک مجموعهیِ شبهنظامی**؛ (۱۳ تیر ۱۴۰۳)
?نمونه: ۵۹۹۰۰ نفر
▪️مسعود پزشکیان: ۵۰.۶ ٪
▪️سعید جلیلی: ۴۷.۵ ٪
?جزئیات مشارکت؛
▪️حتما شرکت میکنم: ۴۳.۲ ٪
▪️شاید شرکت کنم: ۱۲.۵ ٪
▪️به احتمال کم: ۶.۴ ٪
▪️هنوز تصمیم نگرفتم: ۱۱ ٪
▪️به هیچ وجه: ۲۱.۵ ٪
▪️بی پاسخ: ۵.۴ ٪
?✍ البته بیشتر از نصف آرای ماخوذه صندوق ها تا عصر جمعه متعلق به جلیلی است و دولت میتواند راس ساعت۶ عصر شعب اخذ رای را ببندد تا نام جلیلی بعنوان رییس جمهور اعلام شود! مگر اینکه مخالفان جلیلی هم صبح جمعه رای خود را به صندوق ها بریزند
? لبخند شب ?
بچه ها اگر پزشکیان مثلا رای بیاره
و مثلا گشت ارشادو حذف کنن
ما خانوما چی بپوشیم؟؟
مردا که یک تیشرت شلوارک میپوشن و راحتن
ماها چه کنیم؟؟
چطور هر روز صبح موهامونو شینیون کنیم پت پتی نباشه؟
من که حجابمو رعایت میکنم
والا
پس خون شهدا چی میشه؟
? تأمل شب
هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست.
با این حال برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد.
نرمی بر سختی غلبه میکند و لطافت بر خشونت.
همه این را میدانند، اما کمتر کسی به آن عمل میکند.
انسان، نرم و لطیف زاده میشود و به هنگام مرگ، خشک و سخت میشود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون میآورند، نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ، خشک و شکننده.
پس هرکه سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده
و هرکه نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.
آرام زندگی کن.
هرگز با طبیعت یا همنوعان خود ستیزه مکن و گزند را با مهربانی تلافی کن.
✍ لائوتسه
ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ میکنند
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ میسازند.
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمیزنند، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ میروند.
ﺁدمها ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف میزنند، ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ میکنند، ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ میکنند !
به راستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...!
ژان پل سارتر
?? هزینه عبور از دروازه جهنم بهمن ۵۷
نسلهایی که در آستانه انقلاب ۵۷ نبودند یا آنقدر کمسن و سال بودند که ادراکی از آن زمانه نمیتوانستند داشت، طبعاً خبر ندارند که آن عمدتاً ژاژهای مخبط و افسونزده دلآشوبی که در سخنرانیهای انقلابی امثال خانم زهرا رهنورد شنیده میشد ، ویژگی مختص ایشان نبود، بلکه فضای فکری اینتلیجنسیای ایران (روشنفکری ایران) آن زمان بود! از علیشریعتی و حبیبالله پیمانها و دیگر انقلابیون اسلامی گرفته تا چپهایی از احمدشاملوها و رضا براهنیها و بیژن جزنیها.
گفتمان نهضتآزادی (بازرگان و سحابی پدر و پسر، طالقانی و اینقبیل) قدری کمتر مفتضح بود!
میشود گفت که در آن زمان آدم شاخصی نداشتیم - یا من نمیشناختم - که سخن "متین" بگوید! نشناختن من دلیل نبودن نیست اما قطعا دلیل نادر بودن هست، چون من با چشموگوش باز از دروازه جهنم بهمن ۵۷ گذشتم! پس انتظار دارم که جوانترها از من بپذیرند که اکثریت قاطع ما کمابیش برهمین سیاق، نفهم و کجاندیش و افسونزده و نقدناشده و جاهلانه میاندیشیدیم، تا کردیم آنچه را که کردیم و به پایش سوختیم و سوزاندیم.
اینها را نمیگویم تا بر لهیبِ تفولعنت نسلهای جوانتر بر نسل خود بنزین بریزم، که فحاشی به هیچکار نیاید، "فهمیدن" و آگاهی یافتن است که به همهکار میآید. این نسلها باید بفهمند که چطور "فکرهایی" ضایع و پرتوپلا و شتابزده و نسنجیده، میتواند بدل به "وسواسهایفکری" چندین نسل بشود تا چشمبسته و اندیشه قفلکرده و کلیدش به دریا انداخته در وادی جنون چنان تیز بتازند که جهانی را بسوزند و کشوری را ویرانه سازند و صدها هزاران انسان به مسلخ فرستند تا سرانجام غالبشان دو دهه بعدتر تازه به خود آیند که واویلا - بقول زندهیاد داریوش شایگان - چه گندی زدیم!!
چون نیک نظر کرد، پَر خویش در آن دید
گفتا زچه نالیم؟ که از ماست که بر ماست!
غلط میکند هرکس که میگوید این خاک را روس و انگلیس و آمریکا و غرب بر سر ما ریختند! نخیر، این خاک را ما خود بر سر خود کردیم!
و نکته، درست در همینجاست!
توطئهاندیشی "تریاککشی" ذهنهای مفلوک است که هیچ بهرهای از حقیقت به دست نمیدهد و تنها دل را خوش میکند که ما چه خوب بودیم اما آمدند و ما را بدبخت کردند!!
"آموختن" در عرصه فردی کار آسانی نیست، زحمت و تلاش و پیگیری و از خوشیها زدن میخواهد. "آموختن" در سپهر اجتماعی بسیار دشوارتر و هزینهبرتر است، لهشدن زیر فاجعهها و نابودی زندگیها و متحمل فلاکت شدنها دارد.
ما ایرانیان غلط نکردیم که بر حکومت پیشین معترض شدیم، اما بسیار غلط کردیم که رهایی را در اسلام خیال کردیم! شاهدش همین امروزمان است. این غلط هم کردیم که مارکسیسم را "رهایی" انگاشتیم. مارکسیسم "عارضه" بود، از اول هم ربطی به تاریخ و فرهنگ ما نداشت. اما اسلامگراییِ سیاسی "خودی" بود و بیرونشدن از این خبط بسیار پر هزینه بود، که البته با جان مال و نوامیس و آینده و امیدهای نومیدشدهمان، آن هزینه را پرداختیم تا امروز واپسین مراحل خروج از این افسون را داریم سپری میکنیم، به شتاب.
همیشه خوبست درنگی کنیم و به پشتسر و دور و اطراف هم نگاهی بیندازیم تا فراموش نکنیم که چه راه توانفرسایی را پیمودهایم.
امروز که اینچنینیم، در ذهن و ضمیر جهان عربِ دور و اطرافمان، و نیز در ترکهای آناتولی (اما نه قفقاز) پژواک بلند "الاسلام هوَ الحَلّ" در طنین است! بیچارهها...!
آنان که این بدبختی دورشان باد، امروز در صف انتظار مسلخ اسلامگرایی ایستادهاند! همان مسلخ که ما چهلوچهارسال پیش بهشتاش پنداشتیم به هزاران امید در آن درآمدیم اما سلاخیمان کردند، آن هم بیدریغ و بیافسوس! همانهایی که ما چه صمیمانه، چه مومنانه و چه پاکباز، و البته چه احمقانه به ایشان امید بستهبودیم که به راه سلامت و صلاح و عدل و احسانمان بَرند...!
تجارب تاریخی ملتها دستاوردهایی بسیار گرانقیمتاند، بسیار بسیار گزاف و گران! فایده ندارد به همسایگان عرب و ترکمان بگوییم از ما عبرت گیرید، نخواهند گرفت! تنها به شفقت توانیم "آرزو کرد" که دورشان باد این فلاکت و بدبختی! اما به "آرزو" چیزی ندهند، که آموختنِ تاریخی سوختن میخواهد و بس.
ما که آموختیم، سوختیم تا آموختیم...! خیالها و وسواسها آنگاه که ریشه در فرهنگ داشته باشد، جز به فاجعهها زایل نگردد...
✍علی صاحب الحواشی (با ویرایش)
?تیتر انتخابی است
? تأمل شب
برای چیزی بجنگ که بیارزه!
شهریار گفت: شنیدم که رایِ هند( صاحبمنصب وامیر هند) را ندیمی بود هنرپرور و دانشپرست…روزی در میانِ حکایات از نوادر و اعاجیب بر زبانِ او گذشت ( چیز عجیبی گفت)که من مرغی دیدهام آتشخوار که سنگ تافته و آهن گداخته فرو خوردی ( سنگ و آهن داغ میخورد). ندماءِ مجلس و جلساءِ حضرت( حاضران در مجلس) جمله برین حدیث انکار کردند( ادعایش را رد کردند)و همه به تکذیب او زبان بگشودند و هر چند به براهین عقل و دلایلِ علم جوازِ این معنی مینمود، سود نمیداشت( هرچه دلیل میآورد کسی باور نمیکرد)... با خود اندیشه کرد که حجابِ این شبهت از پیشِ دیدهٔ افهامِ این قوم جز بمشاهدهٔ حسّ بر نتوان گرفت،( به خودش گفت استدلال بیفایده است و تا آن مرغ را نیاورم باور نمیکنند).
همان زمان از مجلسِ شاه بیرون آمد و روی به بغداد نهاد و مدّتی دراز منازل و مراحل مینوشت و مخاوف و مهالک میسپرد تا آن جایگه رسید که شترمرغی چند بدست آورد( مدت زمان طولانی سختیها وخطرات مرگبار را به جان خرید و مرغ آتشخوار را پیدا کرد) … و سویِ کشور هندوستان …آمد تا در ضمانِ سلامت به نزدیک درگاه شاه آمد. شاه از آمدنِ او خبر یافت، فرمود تا حاضر آمد.
چون به خدمت پیوست، رسمِ دعا و ثنا را اقامت کرد.
امیر پرسید که چندین گاه سببِ غیبت چه بودست؟ گفت: فلان روز در حضرت حکایتی بگفتم ( فلان روز در حضور شما گفتم)که مرغی آتشخوار دیدهام، مصدّق نداشتند( باور نکردند)… نخواستم که من گزافگوی باشم( دوست نداشتم فکر کنید من چرتوپرت میگویم) …برخاستم و به بغداد رفتم …و با مقصود باز آمدم و اینک مرغی چند آتشخوار آوردم تا آنچ از من بخبر شنیدند، به عیان بینند( رفتم مرغ آتشخوار را آوردم تا ببینید راست گفتم)
امیر گفت: مرد که به پیرایه خرد و سرمایهٔ دانش آراسته بود، جز راست نگوید، لیکن سخنی که در اثباتِ آن عمرِ یکساله صرف باید کرد، ناگفته اولیتر( نگفتنش بهتر).
✍️مرزباننامه( باب پنجم)، سعدالدین وراوینی
ویدئو: امیدوارم چیزی که براش می جنگی ارزشش رو داشته باشه.
Telegram
attach 📎
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago