https://telegram.me/yaraanshah00

☆ حق اول و آخر یار

شیخ امیر مرمو :
هر کَس و راستی راگه ش بَرد او سَر
کِردهَ ش وَ پاکی مَلو او نَظر

چه زیبا و ارزشمند است گوهر کلام در دل بیتی از کلام بسان گوهری خود نمایی میکند که قدرت جهان بینی و خودشناسی را همه یکجا در بطنش گنجانیده شده و این تفکر یاری می باشد

واژه ی ( هر کَس )

به قدرت و عظمت کلام دقت کنیم برای هدف تعالی و عظمت روح گستره ای به این زیبایی بیان شده که ختم به گروه خاص و یا نفرات بخصوص نیست بلکه در مقام و منزلت و آگاهی و بیداری بیان شده حال از هر قشر و جامعه ای میتواند باشدکه یاری با این عَمل و واقعیت پیش رو در میدان یاری را بدست می گیرد و ثمر و بهره اش را قطعا برداشت خواهد کرد

@yaraanshah00

**تاثیر صور فلکی و اجرام آسمانی در سرنوشت انسان؛ درست یا نادرست؟

مولانا چه می گوید؟ پاسخ در کلام های مقدس یارسان چیست؟**

قدما به ویژه باورمندان به جبر بر این باور بودند که ستاره ها و سیارات سرنوشت انسان را رقم می زنند.

معمولا اگر کسی با وقایع خوشایندی رو به رو می شد آن را به سیاره مشتری(سعد اکبر) یا زهره(سعد اصغر) نسبت میداد و اگر کسی با وقایع ناخوشایندی مواجه می شد آن را به کیوان(زحل) نسبت می داد که با سیاره مریخ جفت نحس فلک به شمار می آمدند.

مولانا اگر چه در آثارش به جبر  پرداخته؛ اما آنچه مولانا می گوید با جبر عوام و حتی خواص هم عصر خودش متفاوت است.

"از تحت تن برون رو بر تخت جان نشین
از آسمان گذر کن و کیوان خویش جوی"

آن گونه جبر مجذوبانه که مولانا از آن سخن می گوید هرگز حادثه ای را به کیوان و مشتری نسبت نمی دهد بلکه بر این باور است که یک عشق جبارانه در نهاد انسان او را به ماوراء کیوان و مشتری می برد و این خود انسان است که بر  زحل و مشتری اشراف می یابد و خوب و بد پیشامدها را رقم می زند؛ زیرا
وقتی از تن، از ذهن و از ایگو عبور می کنیم  خدا می شویم

اکنون به بررسی این موضوع در آیین یاری می پردازیم و از میان دفاتر کلام مقدس توجه شما را به چند خشت محدود از گفتگوی "پیر بنیامین" و حضرت سلطان جلب می کنم:
"پیر بنیامین"(در موضع پرسشگر)می فرماید:
  هم هجده هزار ای سر و او سر
سراسر دوران کیوان و کی ور
و دس تو ون سلطان  صفدر
اما هی عاریز  سلطان یاران
چه سما بنن اختر شماران
هزاران  هزار  برج و ستاران
شعله یکیشان  چه کیوان او بان
شیوه شان  چیشن  پریم  کر بیان
و......
این پرسش همچنان ادامه دارد و پاسخ حضرت سلطان :👇
دنیام زیادن 
دنیام پی یاران بی حد زیادن
چن دنیام سازان  پاسای بنیادن
ورو  و مانگم هن  هزاران اختر
هر کس پی دنیاش مکرو سفر
و......
هیچ کس نزانو  نیارو  خور
هر ویم مزانو راگه ی هر دو سر
و......

در ادامه این گفتگو پیر بنیامین  می پرسد:
کهکشان  چیشن؟ (کهکشان چیست)
کهکشان کو ون کهکشان چیشن؟ (کهکشان کجاست و چیست؟)
نم کوچ و رو رو چه کاری پیشن؟(از این گردش و رفت و آمد چه هدفی دارد)
و پاسخ زیبا و سحر آمیز حضرت سلطان :👇

کهکشان حالن (کهکشان عشق است)
کهکشان، نه قلب یارسان حالن(کهکشان در قلب یارسان عشق است)
هر یاری حالش بو کهکشان مالن (هر یاری عاشق باشد در بطن کهکشان خانه دارد. کنایتا یعنی حاکم و غالب بر کهکشان می شود) تنها ساکن و حاکم بلامنازع افلاک و کهکشان ها خاوندکار است؛ اما با عبور از خود و تجربه عشق او نوعی سنخیت بین ما با او ایجاد می شود و به قول مولانا شبیه ترین چیز به خداوند عشق است و عشق یعنی خدا. پس
وقتی از تن، از ذهن و از ایگو عبور می کنیم، خدا می شویم

https://t.me/+IiY71zrzj7sxNDdk

شادی هی شادی یارسان
مبارک شب ،
مبارک شب....
مرحوم سید خلیل عالی نژاد

💥💥💥
https://t.me/seadmirahmad

**در دل شب، سیروان آرام بود، اما دل‌ها بی‌قرار. سلطان اسحاق، تنها و بی‌هیاهو، کنار رود نشسته بود. ماه به آب نگاه می‌کرد و آب به چهره سلطان. هر موج، گویی رازی ازلی را زمزمه می‌کرد.

ناگاه، از میان تاریکی، پیرمردی ظاهر شد. رداهایش از کهنگی خاکستری بودند و چشمانش گویی عمری به دنبال چیزی گشته بودند که هنوز نیافته‌اند. بدون کلامی نشست، رود را نگریست و آهی کشید.

سلطان، بی‌آنکه سر بلند کند، گفت:
"آه تو بوی سفر می‌دهد، پیرمرد. به دنبال چه می‌گردی؟"

پیرمرد لبخندی زد، تلخ و شیرین:
"به دنبال جایی که رود متوقف شود."

سلطان سر بلند کرد، نگاهش درخشان‌تر از ماه بود:
"رود هرگز متوقف نمی‌شود، مگر در آغوش دریا. آیا تو نیز دریا را می‌جویی؟"

پیرمرد اشک ریخت. اشک‌هایش در رود افتادند و موجی آرام پدید آوردند. سلطان با آرامش گفت:

"رود روان است سوی مقصد خویش
سر به دریا دهد ز رازِ دل خویش
هر که جوید در او سکون و قرار
جز ره عشق او ندارد دیار"

ناگهان، صدایی برخاست. نه از زمین بود و نه از آسمان، بلکه از دل پیرمرد:
"من، سال‌ها رود بودم و از خود گریختم. اکنون، فهمیدم که دریا همین‌جاست، در قلب این رود."

سلطان لبخند زد و گفت:

"هر که در رودِ دل به موجی گذشت
ساحل آرامشش به دریا نشست"

رداهای پیرمرد به روشنایی درآمدند، گویی غبار سال‌ها از دوشش رخت بسته باشد. سیروان آرام‌تر شد و ماه، با رضایت، به خواب رفت.**

✍️سید طهمورث میره بیگی

#پی_نوشت
((داستان خیالیست و روایتی این چنین وجود ندارد))

@soltansahak

مقدمه دوره باباناوس
((قسمت اول ))
توسط مدرس کلامهای یاری
سیدمحمدمرادی

@vardk

سوال:گوگل یا هوش مصنوعی رو کی ساخته؟

جواب: انسان

سوال: و در چه صورتی این هوش مصنوعی به سوالات تو و نیازهای تو پاسخ میده؟

جواب : در صورتی که به طور دقیق خواسته و نیازتو بهش بدی و بتونی با برنامه هاش کار کنی یعنی علم استفاده ازش رو یادبگیری

سوال : آیا هوش های مصنوعی بین آدمها فرق میزارن؟
یا مثلا شما تو گوگل سرچ کنی به شما جواب میده به من نمیده؟
جواب: خیر هیچ فرقی بین آدمها نیست

سوال : کی جوابهای بهتری رو میگیره؟
جواب: اونکه اطلاعات دقیق تری بهش میده

نتیجه: خداوند رو خالق هوش مصنوعی کائنات درنظر بگیر
و تو کاربر این کائنات هستی
اگر به قوانین آگاه بشی و شک نداشته باشی که برای خداوند یعنی خالق این هوش مصنوعی عظیم(کائنات) فرقی بین انسانها نیست، حتما به هرآنچه در ذهنت میگذره میرسی

✍️سید طهمورث میره بیگی

@soltansahak

یاعلی مدد ضمن تشکر از زحمات جنابعالی و یاران عزیز کلامخوان و کلام دان و کردار قبول و دست مریزاد و همچنین یاد و بیان کلام حضرت شیخ امیر که می فرمایند : صحبت محبتن بهشتم یارن ؛؛ و یا ایضا" می فرمایند : صحبتی و جم کلام حساون ؛؛ و سپاس قدر دانی از یاران عزیز برای بیان کلام که به فرمایش حضرت شیخ امیر عین محبت است  به استحضار می رساند حضرت شاه ویسقلی در منزل سید قنبر شاهویی( پیر دسته ور) که به امر ذات شاه حیاس ملقب به پیر دسته ور می گردد ( توضیح ؛:  پیر دسته ور هم لقب پیربنیامین در پردیور و هم لقب سید قتبر شاهویی می باشد و این همان راز و سر ایین سلطانی می باشد که ذات پیر بنیامین در جامه سیادت و در یورت و جامه سید قنبر شاهویی ظهور فرموده است و پا به عرصه هستی گذاشته است و به اصطلاح دینی ظهور فرموده است ) ● توضیح اینکه می توان حضرت شاه ویسقلی را یکی از فرزندان سید قنبر شاهویی و از مادر بنام خاتون زربانو ( خاتون پریخان والی ) دانست که بعد ها حضرت محمد بیگ از وجود مبارک ایشان ( شاه ویسقلی ) تولد یافته و ظهور نموده  حال سلاله وجودی خاندان حضرت آتش بیگ هم به سید قنبر شاهویی بر می گردد●این شرح را به این خاطر به عرض رساندم که اصطلاح کد خدا قنبر برای سید قنبر شاهویی درزیانی اشتباه است● ایشان سید قنبر شاهویی در سلسله سیادت یارستان ظهور فرموده اند و پیر تخت در خاندان جل و جلااله حضرت شاه حیاس می باشد و سادات دسته وری ( پیر دسته وری ) در خاندان حضرت شاحیاس هم از سلاله آن حضرت می باشند ● سید قنبر شاهویی در زمان حیات و ظهورش از سلاله سادات یارستان بوده و مکان و ماوایش درزیان شاهو در منطقه مریوان می باشد پس می توان بیان داشت که درزیان شاهو قدیم الایام یارستان نشین بوده است ضمنا ظهور ذات شاه حیاس به بیش از چهارصد سال می رسد ( و حتی حدود پانصد صد سال ) و حتی اگر بررسی تحقیقی کلام شود معاصر با آسید یعقوب گوران از سلاله حضرت سید خاموش و آسید رضابگ اول از نوادگان حضرت شاه ابراهیم بده بستان کلام داشته اند• ضمنا" یاران عزیز اگر کلام دوره شاه حیاس را مطالعه بفرمایند سید قنبر شاهویی خود را چنین معرفی می فرمایند • سید قنبر شاهویی ( پیر دسته ور مرمو ) : بکران آمین ؛ یاران همسران بکران آمین  ؛؛ آ  من سید قنبر شاهویی نشین ؛؛ نامم دسته ور ذاتم بنیامین ؛؛؛ آ مام  و خدمت پادشاه و اخلاص ؛؛ دیدم شکاوا شناسام ایاز ؛؛ زانام شاه حیاس ذات سلطانن  ؛؛ و مه تا ماهی ونش عیانن ؛؛ هرکس شک بارو او گرفتارن ؛؛ شرمنده و رو رش و قاپی یارن ؛؛ ▪︎ و ایضا" ذات شاه حیاس خطاب به سید قنبر شاهویی چنین می فرمایند : او دسته وری ؛؛ چه ایمه پیغامی او دسته وری ؛؛ تو بنیامینی چه گرد ورتری ؛؛ بشناسه جامه ی یورت حیدری ؛؛ • و پیر دسته ور چنین در جواب ذات شاه حیاس می فرمایند : گردی موجودات ؛؛ چا وقته نوی گردی موجودات ؛؛ از آخی جبرئیل بیانی دایما چه لات ؛؛ چنی تو سن سن و من من ازم وات ؛؛ بحر بی پایان بحر بی پایان  ؛؛ سوچیام نه روی بحر بی پایان ؛؛ خجل بیم وینه ی گم کرده راهان ؛؛ ذات تو راگه ونم نمانان ؛؛ آمانی نه هوش آمانی نه هوش ؛؛ بعد از چند مدت آمانی نه هوش ؛؛ نه روی بحر سخت دایم نه خروش ؛؛ صدای خالقم امانی نه گوش ؛؛ خاوندکاری خاوندکاری ؛؛ شناسام ذات خاوندکاری؛؛ موجودات کل چه بر تا باری ؛؛ حیاس خدانا چه گرد اسراری ؛؛ ▪︎ و ایضا" ذات شاه حیاس خطاب به پیر دسته ور می فرمایند : پیره ی دسته ور ؛؛ ها تو مزانی پیره ی دسته ور ؛؛ وقتای که نوی نه لوح  نه ماه نه اخضر ؛؛ ذات ونم یاوا از کردم گذر ؛؛ • و سید قنبر شاهویی ( پیر دسته ور ) در جواب فرمایش ذات شاه حیاس چنین می فرمایند : دستما چه وری دستما چه وری ؛؛ دستاور کل میردیونانی  دستما چه وری ؛؛ عشق خداییم کناوی او سری ؛؛ حیدر حیاسن حیاس حیدری و ...... • و همچنین یاران ذات شاه حیاس را با نام پیر دسته ور قسم میدهند تا ظهور بفرماید و آ شکار شود،  بابا شاهمراد خطاب به ذات شاه حیاس چنین می فرمایند: به عشق دسته ور ویت آشکار کر ؛؛ هر چه حیاسیت تا و پردیور • پس در می یابیم سید قنبر شاهویی ( پیر دسته ور  ) از سلاله سادات یارستان می باشد و کدخدا  نمی باشد و کد خدا نمی تواند سید سرجم و پیر باشد و اگر در هر زمان کد خدایی پیر و سید شده باشد در آینده هم می شود کدخدا سید سرجم و پیر شود و این کار یعنی بدعت و نوآوری در آیین یارستان بدعت و نواوری باطل است و قابل قبول نمی باشد• پس خواهشمند است مرقومه فوق را در کانال قرار دهید تا یارانی که در طول زمان لفظ کدخدا قنبر را جایگزین سید قنبر نموده اند و یا شنیده اند آ گاه به کلام شوند و، گفتن لفظ کدخدا قنبر به سید قنبر شاهویی ( پیر دسته ور ) نشان از عدم آ گاهی عدم شناخت از کلام می باشد و به فرمایش  حضرت  شیخ امیر که میفرمایند : نه شناخت منن و یارانه وه ؛؛ هر یقه ی حاشا مدرانه وه ؛؛ مراتب جهت استحضار بحضور ازسال می گردد

اول و آخریار

شاه تیمور مرمو :
جهانگیر منم
تیمورم فریاد جهانگیرمنم
عالم رها کر وزنجیر منم
غرشت ناله سینهٔ شیرمنم

ستوین ارکان رای یاری منم
شیر بان زرده دیاری منم
بانگ بلیلی دور یار منم
جا هانای دادرس وهر کارمنم

غریب غربت خراسان منم
جا هانای دادرس بی کسان منم
شای بوزه سوار بغداد شارمنم
بله ذات پاک یادگار منم

عالی قلندر تن بی سرمنم
هفتادو دو دین رواج کرمنم
خاموش نازار او نظرمنم
بله ذات پاک ازل زر منم

رهنمای راهان راگهٔ راس منم
ذره و زور ذات شاه حیاس منم
گردش دوران هنای هن منم
قوت بازوی تهمتن منم

جام جهانبخش جهان بین منم
روشنی ارکان سرزمین منم
نه روی رود نیل زورشان منم
سلطان صد دینار پیش بخشان منم

هژاره نه گرداب خلاص کر منم
یورت دره شیش خراب کر منم
ملک مغرب چند قوا منم
شهباز سفید نه هوا منم
ذات سنگین سام داودی منم
چنی کوه طور یهودی منم

https://t.me/vardk

توضیحات سیدخلیل عالی نژاد ؛

شاه ابراهیم جانشین سلطان است ?

سلطان مرمو:
آنان خارنی جوزشان نین
نَی ناچه ونویچهء ایمی خوردار نین
کردارانشان بُین وخام بش
کردار ایمی پختن وآتش
فرقمان فره ن،پیر رستم سو
ایمی چه دیشتنی، آنان هن چه کوه
ایمی چه دیشتنا وا ارگه مان نیان
آنان چه کشا هنی سرگردان
ای راه وراگه هاومارم کردن
پری میردان ویار هم شردن
پیر رستم خار نورو ناچه ونویچه مان
جه دور جمدا گذر نکران
نوینان وه چم نذر ونیازمان
گَمه نکران ،نکران باز خوازمان
بی شرطان نیان وارک وجامان
تا سر نسپاران نمی شان آمان
هرکه چه خاران آوردشان ایمان
وشرط بنیام آما وه ارکان
آ وقت واقرار پیر شرطه وه
آما روشان شورد چه آ گردوه
داوان یار داود گردشان ودس
چی شرط واقرار دی نلوای وه پس
وقتی راگهء یار قبول بُی پیشان
پنه شان حالی بُی ای ماوا وجیشان
باز خواز نکران ویشان وه ویشان
پیر موسی دفتر یاری دو نیشان
پیر موسی چه طومار ناوشان نویسا
دس جم وه دودس وه فشار بوسا
آ وخته وه جُرگهء یاری حساون
چوین روژه داران تشنه پی آون
چه دور جم خانه بیان بنیشان
پی آنان باچدی راگهء درویشان
بیان بوینان درویش وخویشان
میردان آزمایی هن نه دلیشان
آ وقت وه اقرار بنیام خرقه بپوشان
ها ایدن واتم آداب وریشان
اول آخر یار
میفرماید: چنین گروهی از مردم خار یا بیگانه وبی جوز هستند،واز چگونگی مراسم جم ونذر ونیاز ما خبر ندارند،نذر وکردارشان بصورت خام انجام میگیرد ،در حالیکه کردار ونذری ما باید با أتش ومهر پخته شود وبین یاران تقسیم گردد،
ای پیر رستم بین ما وآن خاران تفاوت زیادی وجود دارد، چون ما راه دینمان ساد ه وهموار است ولی در مقام مقایسه راه آنها نا هموار وکوهستانی است، ما اساس وبنای دینمان را در صافی وسادگی وبی غل وغش گذاشته ایم ولی آنها در پیچیدگی کوهستان مانند راهشان سر گردان وحیران هستند،
من این آیین دلنشین را به زیبایی وسادگی برای یاران ایجاد کردم و آنرا به مردان وکسانی که شرط پیر را قبول دارند هدیه کردم،
پس ای پیر رستم، این مخالفان حق خوردن نذر وتیری مارا ندارند ونباید بخورند وحتی از اطراف وحوالی مراسم معنوی ما گذر کنند،
مواظب باشید این افراد مراسم قربانی ودعای جم ما را نبینند تا فرصت تمسخر وبازخواست چگونگی این امر به دستشان نیفتد
وآنانیکه شرط آیینی مارا حتی در گروه یارسان به جا نیاورده اند ،تا سر ندهند در جم راه وپناه ندهید.....
اول وآخریار

@vardk