آوای لیلی احمدی ❤️?

Description
در من دختری، ساز امیدواری مینوازد ....???
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months, 1 week ago

10 months, 3 weeks ago
[‍](https://attach.fahares.com/cuipoOyDNT0yulld0inh0g==) دلم مانده در حسرت یک …

دلم مانده در حسرت یک سوار
گره در گره ،  خسته در انتظار

دو دیده به راهش شده مات مات
هماره  پی  ساعتِ ... تیک و تاک

دو دست من اورا طلب می کند
به پرچین ایوان  طرب  می کند

همه شب نگاهم همیشه  به ماه
پی روزنی  ...  از امید و پناه

به روز ،  سر پر از گیجی است
بسان پر بسته ی قمری است

میان تمام نبودن ...   گمم
تو را من به عالم تمنا کنم

تو از سبزه ها و طراوت پری
ز عطر خدا و سخاوت  پری

به این خسته تن روح تازه دمی
به مرغ دلم ... آب و دانه   دهی

بیا و مرا ...  تا افق ها ببر
به دیدار نور و شفق ها ببر

تویی روحِ ...  نیلوفرانه صبور
منم خسته و مانده ی بی عبور

به قلم و صدای #لیلی_احمدی❤️

خزان ۱۴۰۳??

10 months, 3 weeks ago
خیال خام پلنگ من به سوی …

خیال خام پلنگ من به سوی ماه، جهیدن بود
و ماه را زبلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق، ماه بلند، من ورای دست رسیدن بود
                                  □□□
گل شکفته خداحافظ، اگر چه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدیگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمر من شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه ا‌ش نشنیدن بود
                                 □□□
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پریدن بود

از مجموعه : #باعشق_درحوالی_فاجعه
.....................................................
#حسین_منزوی   

#لیلی_احمدی❤️?

10 months, 3 weeks ago
11 months ago
11 months ago

ای شعر !
ای الهه ی اندوهگین من ...
همسایه ی دل مرده ی دیوار به دیوار

شب است و باغچه ها تهی ز میخک
و ماه رها کرده آسمان را ...
امشب چراغ غم را
بر دوش بام بگذار...

ای تیغ سراپا عریان
رگهای مرا نوبر کن ...
شبی دراز
شبی خالی از سپیده ام ...

از مر مر  حسرت تراشیده اند مرا
گرفته بوی تورا
خلوت خزانی من

صدا بزن غربتم را
ز پشت دیوار غم

بیا که آینه روزگار زنگاریست
پرنده ها همه در باد تارو مار شدند

ای شعر !
تو
همان
بغض منی  ...

قلم لیلی احمدی❤️

خزان ۱۴۰۳??

آوا:آناهید??

سپاس از مهربانو آناهید عزیز و گرانقدر ??❤️

11 months ago
[‍](https://attach.fahares.com/cuipoOyDNT3KeMwUAtsAnQ==) روزهایی که دل به آن …

روزهایی که دل به آن بستی
تار و پودش به رنگ پاییز است
زنده بودن، دليل بودن نيست
گریه کن! زندگی غم‌انگیز است
.
گريه كن لای ضجه‌هايت با
چشم‌هایی که مملو از دردند
گريه كن تا شبی بميری از
بغض‌هایی که عاشقت کردند
.
گریه‌ام در برابر تقدیر
گریه‌ام فرصت تماشا نیست
گریه‌ام در مسیر نامعلوم
ردی از آنکه رفته پیدا نیست
.
نشئه از بغض‌های پی‌درپی
نشئه از اسب و اصل افتادم
زندگی با دو دست خالی را
قد یک عمر امتحان دادم
.
باختم آخرین قمارم را
زندگی دود و خاطراتم دود
این همه سال زنده ماندم با
استخوانی که لای زخمم بود
.
عصر پاییز، نم‌نم باران
آمد از حال و روز من پرسید
مثل کبریت در تنم افتاد
بند بند وجود من لرزید
.
زل زدم توی عمق چشمی که
خالی از حرف، خالی از من بود
خيره از چشم خيره‌اش خواندم
در نگاهش سلام رفتن بود
.
ایستادم، دوباره چشمانش
پر شد از بغض‌های تکراری
بغلم کرد و زیر گوشم گفت
زندگی را به من بدهکاری
.
سينه را وحشيانه می‌سوزاند
بغض‌هایی که شعله‌ور می‌شد
واژه‌ای در دهان نمی‌چرخید
حرف‌هایم نگفته‌تر می‌شد
.
توی تلخی آخرین بوسه
چشم‌هایش مرا نوازش کرد
روسری باز از سرش افتاد
دست‌هایم دوباره خواهش کرد
.
آسمان را به التماس انداخت
باد پیچید لای موهایش
ایستادم، نگاه آخر بود
گم شدم پشت آرزوهایش
.
گرچه لبخند می‌زدم اما
گریه از پشت خنده لو می‌رفت
آهی از عمق سینه‌ام می‌گفت:
«بی‌خداحافظی نرو!» می‌رفت
.
بستم این‌بار چشم‌هایم را
آخرين لحظه‌ی حیاتم بود
می‌شنیدم، قدم قدم می‌رفت...
آنچه می‌برد خاطراتم بود

#پویا_جمشیدی
#لیلی_احمدی❤️?

11 months, 1 week ago
[‍](https://attach.fahares.com/2Ylgwe5+bfcuURgl+UUvMQ==) تنت، جمهوری مطلق

تنت، جمهوری مطلق
لبت، اصل دموکراسی!
دروغ مرد شاعر را
تو باید خوب بشناسی!

جنوب داغ من، با تو
شمال خوب تو، با من!
دو تا سگ بسته ای، وحشی
به چشمانت بگو، لطفا!

سیاسی میشوم این بار
به استبداد، بدبینم!
بدون طرح توجیهی
تو را اینطور میبینم!

تب دیکتاتوری داری
خود پینوشه در شیلی!
دلیل اتفاقات
شروع جنگ تحمیلی!

مخالف بودنم، حتمی ست
به نوعی بنده، چپ کوکم!
من از این بندر آرام
به تهران تو مشکوکم!

تو حزب الله لبنانی
و چشمان تو بیروت است!
تمام پاچه گیری ها
به سگ های تو مربوط است!

به ثبت رسمی محضر
تو قطعا، معتبر هستی!
فلسطین تو خواهم شد
اگر، اشغالگر هستی!

تو مثل فتح خرمشهر
تو شوق بوسه ای پنهان!
تویی خوشحالی بعد از
شکست حصر آبادان!

هوای داغ بندرکش
تو با من توی لنگرگاه!
شروع فتنه ای تازه
از آغوش تو؛ بسم الله ...

#ناصر_نديمى

آوای لیلی احمدی ❤️?

11 months, 1 week ago
11 months, 1 week ago
[‍](https://attach.fahares.com/InPfiQI+Tg5g8MYwchuYEg==) [‍](https://attach.fahares.com//lkQE6JyAqQpeXf+ng2mUw==) [‍](https://attach.fahares.com//lkQE6JyAqTl2LDo1IxNMg==) **آری به پایان …

**آری به پایان میرسد این عمر هر چه هست
ای داد از احساس و دلهایی که بد شکست

با تو کنارت زندگی را هم چشیدم و ...
طعنه کنایه از همه عالم شنیدم و ..

گوشم نبود اصلا بدهکارِ اتل متل...
در من فقط تو بودی و شعر و شب و غزل

هر لحظه شعر تازه ای با واژه های بکر
شب تا سحر بیخوابی و دنیای درد و فکر

کم کم شدی جاری میانِ شعرهای من
باران شدی بر رویش و سرسبزیِ چمن

من ماندم اما تو به قصد رفتن آمدی
حرفی که آخر بر زبانت بود را ، زدی!

یادش بخیر آن حادثه آن لحظهٔ سپید
یادت بخیر  یارِ قدیمی ، دشمنِ جدید

من با تو ما شدم تو خود را پس گرفتی و ..
تقدیر تنهایی برای من نوشتی و ...

از ذوق روز اولت ،  دیگر خبر نشد
پایت شریک راه پر پیچ و خطر نشد

رفتار سرد تو مرا بد در خودم شکاند
زخمی عمیق و تازه روی قلب من نشاند

بلعیدم از ناچاریِ دل ،  رنجِ حاصلت
خاموش شد احساسم از سَردابه ی دلت

گفتی به من آرام ، حتما خوب می شویم
داریم به سنگِ دشمنی سرکوب می شویم

حساسیت هایم زیاد آری ، ولی چرا؟
هر روز با بهانه ای تازه شدی جدا ؟

گفتی بمان اما نگاهت دستِ رد به من
زد آتشی بی دود بر ، سلول های تن

حق باتو بود دیوانه ات بودم ولی چه سود
قلبی که می مُردم برایش مالِ من نبود

هر بار جانم را گرفتی و ، دوباره باز
می کردم التماسِ تو با گریه در نماز

خواب از دو چشمم رفت تا شعری برای تو..
تو غرق شعر و من فقط ، غرقِ صدای تو

اصلا مرا حس میکنی در لابلای شعر؟
دیگر نبر نام مرا ، در انتهای شعر !

با من کشیدی قد ،  کنار دارِ مثنوی
از جنسِ بغض و خنده با اشعار مُنزوی

باید که اشعارِ جدیدی رو کنم ، نخوان
حالا رها کردم تو را بی گفتگو ، نمان

دیگر غزل ها را به دست باد می دهم
دل را به زخمِ شانه های یاد می دهم

اصلا من و شعرم درک احساسمان چه شد
آن خاطرات و غیرت و وسواسمان چه شد

یعنی برایت این روانی تا همیشه مرد؟
یعنی که آمد؟قلبمان را این چنین فشرد!

نفرین نمی کنم تو را اما خدا کند ؛
آنکه تو را از من گرفت از تو جدا کند

یا کاش طوری عاشقش گردی و بینوا
او را کسی دیگر بگیرد از تو بی هوا

آن وقت میفهمی چه دردی داده ای مرا
هر ثانیه می میری از قلبی که شد دوتا

با هر نگاه سرد تو ، من لال می شدم
شاهد به مرگم بی پر و بی بال میشدم

دارم سکوتی جای یک فریاد می خرم
نعش دلم را روی بغضی تازه می برم

حتما نبودم آنچنان باید سزای تو
حتما نبودی لایقم ، بودم گدای تو

من میروم دیگر نباشم زیر دست و پا
با ماندنم دردی نشد از رنجِ تو دوا

اصلا بمان با هر که بودی و هر آنکه هست
عشقی که داری بیخ ریش سرخوشانِ پست

بردار و با خودت ببر هر آنچه دادی ام
در عشق متهّم به جرمِ بی سوادی ام

از روی سینه جمع کن ضربان مانده را
رگهای احساسم بریدی تا به انتها

در لا بلای هر نفس قلبم تو را شنید
بارِ غمت بر گُرده ی زخمی خود کشید

هرگز ندادی گوشِ دل ، بر نبض و خواهشش
با بی محلی ها شدی باعث به کاهشش

چیزی نمانده از نفس هایم به پای تو
چشم و نگاه و نبض آخِر هم فدای تو

هر طور شد واکردی از بارِ دلت مرا
تلخم ولی تو شاد باش از ختمِ ماجرا

یک مشت شعر نصفه نیمه مانده روی دست
نووش دلت باشد رفیقِ شعرِ غم پرست

در را که میروی ببند و گِل بزن به آن
تا روزنی نباشد از ، یک نور یا نشان

میترسم این دل جان بگیرد با نوازشی
باید بمیرد نیست دیگر ، تابِ سازشی

قدری بمان تا سیر دل بنوشمت ، وَ بعد...
شعری بخوان تا بیکران بگوشمت ، وَ بعد ..

با دست های خود ببند این چشم نیمه باز
با من نشد باشی پس از این با خودت بساز

آرام بگذارم در این ، گوری که کنده ای
دورم کن از هر طعنه و حرف کشنده ای

هر آنچه غم داری به من بسپار ، وَ برو
از روی من نامِ خودت بردار ، وَ برو

آویز کن تا خرخره از خنده کوله ات
شلیک کن بر بیکسی تنها گلوله ات

سنگت به سینه ام زدم آخر سرم شکست
شد سنگ قبر من به روی نعش دل نشست

دنیا نداشت آنقدْرها هم ، ارزش تلاش
دیگر برو از اشک خود برخاک من نپاش

قبل از وداعت "پونه"ای در خاک من بکار
من را به دستِ همدمِ تنهایی ام سپار !**#افسانه_احمدی_پونه

#صدا - لیلی احمدی❤️? ─┅─═ঊঈ?*?*?ঊঈ═─┅─**#شماره_ثبت۱۳۳۱۵۳@ahmadipone

11 months, 2 weeks ago
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months, 1 week ago