?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago
?خودکشی سیاسی و عقیم بودن رویکردهای اخلافی-روانشناسانه
?کیانوش سنجری، همچون محمد مرادی دست به خودکشی سیاسی زد
?«به خودکشی فکر می کنید به شماره .... زنگ بزنید»، این جمله خلاصه دخالتی است که تقلیل «خودکشی» بعنوان امری اجتماعی (که از زمانی که امیل دورکم در ۱۸۹۷ منتشر کرد، امر شناخته شدهای است) به امری صرفا روانشناختی تولید کرده است.
در عصر کنونی تلاش مضاعفی در کار است که «خودکشی» از امر اجتماعی به امری روانشناسانه یا روانپزشکانه تقلیل داده شود. در این تغییر رادیکال گفتمانی، خودکشی به وضعیت روانی فرد تقلیل داده شده است و بعد اجتماعی-سیاسی آن کنار گذاشته میشود و بر همین اساسا دستورالعملهایی مبتنی بر چنین رویکردی برای مواجه با «خودکشی» تولید شده است. اما خودکشی همچنان که دورکم نشان داده است Monomanie (وسواس جنونآمیز» یا «جنون خودکشی») نیست. حتی دورکم میگوید (۱۲۷ سال پیش) که امروزه این دیدگاه که خودکشی اقدامی است که فرد از سر وسواس جنونآمیز آن را مرتکب میشود، عموما کنار گذاشته شده است.
میشلا کانیواچینی، در تز دکتریش با عنوان «خودکشی همچون زبان بیان سرکوب» در سال ۲۰۱۲ همین رویکرد روانشناختی و روانکاوانه و روانپزشکانه را زیر سوال برده است و مینویسد که علیرغم تلاش برای داشتن رویکرد بیوپیسیوکوسوسیال، تحلیل گفتمان و عملکرد تیمهای مداخلهکننده نشان میدهد که بعد اجتماعی به شکل جدی نادیده گرفته شده است و مداخلهگران (پزشکان، پرستاران، روانشناسان، روانکاوان و ...) را به پیش گرفتن رویکرد دارومحورانه وضعیتی که اساسا طبیعتی اجتماعی دارد، سوق داده است. او در تزش خودکشی را همچون بیان شرایط سرکوب مرتبط با شرایط اجتماعی و اقتصادی تحلیل میکند و بعد طبقاتی خودکشی را به دقت میکاود.
کیانوش سنجری، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق با انتشار توئیتهایی که حاوی مطالبات سیاسی مشخص بود، دست به خودکشی سیاسی زد. اقدام او را اخلاقمداران میتوانند محکوم کنند، روانشناسان میتوانند به دنبال اختلالی در شخصیتش بگردند، اما این تلاشها هیچ چیز از واقعیت عمل سیاسی او کم نمیکند.
خودکشی سیامک سنجری مانند خودکشی محمد مرادی، خودکشی سیاسی است، چرا که او پیش از اقدام با انتشار توئیتهایی رسما مطالبهای سیاسی را بهعنوان دلیل اقدام خود مطرح کرده است. درخواست برای آزادی چهار زندانی سیاسی، اعتراض به دیکتاتوری خامنهای و شرکایش، «تلنگری» به جامعه، حق آزادی بیان و اعتراض و آرزو برای بیداری ایرانیان و چیرگی به بردگی، مجموعهای از مطالبات سیاسیایی بود که او قبل از خودکشی سیاسی با عموم مطرح کرده بود.
هیچ یک از این مطالبات سیاسی، نه از سوی حاکمیت، نه از سوی سیاسیون نزدیک به دولت، نه از سوی رهبران به اصطلاح اپوزیسیون و نه از سوی جامعه، از هیچ سویی پاسخی دریافت نکرد. تمام پاسخها تلاشهایی بود (که البته ما از کم و کیف آن بیخبریم) برای منصرف کردن او، تلاشهایی که نتوانستند او را متقاعد کنند.
خودکشی سیاسی، امر تاریخی است، بسیاری از معترضان سیاسی در جهان از سایگون در ویتنام تا پراگ و تونس و لیون فرانسه، دست به خودکشی سیاسی زدند، در برخی موارد این اقدام به اعتراضات بزرگ سیاسی و تغییر رژیم انجامید و در برخی چنین نتایج نداشت که دلایل اجتماعی خودش را دارد اما همه اینها خودکشیهای سیاسیاند با مطالبات مشخص برای تغییر در زندگی سیاسی.
حاکمیتها أساسا خودکشی سیاسی را بر نمیتابند و تلاشمیکنند فردی که دست به خودکشی سیاسی میزند را باجملات عامیانه ای چون دیوانه، بیمار روانی یا دارای اختلال بی اعتبار کنند. این رویکرد فقط به ایران هم خلاصه نمیشود در فرانسه نیز سالها پیش که دانشجویی خودش را در برابر بخش کمکهای دانشجویی آتش زد، مقامات دولتی انکار میکردند که خودکشی او یک اکت سیاسی و اعتراضی است. با این حال تعجب از جامعهشناسان است که چرا در قامت موعظهگران ظاهر میشوند و به جای تحلیل اکت از منظر جامعهشناسانه، زبان امر و نهی را بر میگزینند.
?کلینیک ترک بیحجابی و زرنگهای بودجه به جیبزن
?در خبرها آمده است که یک ستاد اسلامی (ستاد امر به معروف) تصمیم به بازگشایی «کلینیک ترک بیحجابی» با هدف «درمان علمی و روانششناختی بیحجابی» گرفته است.
سوال ما این است که چرا درمان علمی؟؟ چرا درمان مذهبی نه؟؟ مگر مذهب ناتوان از درمان است که به سراغ علم رفتهاید؟ از سوی دیگر تا جایی که میدانیم علمی اختراع نشده است که بگوید حجاب بر سر زنان بگذارید، حالشان بهتر میشود.
اگر ادعای شما درست است که حجاب اجبار مذهبی است پس حتما مذهب شما راهحلی برای متقاعد (میدانیم که این کلمه درست نیست چرا که اگر مذهبی حجاب را اجباری اعلام کرده باشد نیازمند متقاعد کردن نیست، نیازمند اعمال کردن است) کردن زنان دارد و اگر ندارد، آنوقت باید برگردید به همان شیوه گشتارشاد و زدن و بستن و دستگیر کردن.
اما دو نکته در این خبر از نظر ما مهم است :
اول: رئیس اداره زنان ستاد امر به معروف گفته است که برخی از خانوادهها مراجعه کرهاند و گفتهاند که بر اثر فشارهای محیطی و سایر عوامل دخترانشان مجبور به انتخاب پوشش خارج از حدود حجاب شرعی شدهاند و اینها با این کلینیک و راه حل «علمی» میخواهند فشار به این دختران را کم کنند تا آنها بتوانند حجابشان را حفظ کنند. به سخن دیگر ماجرای مخالفت با حجاب اجباری در خانه مذهبیترینها را زده است و اینها میخواهند کلاسهای ایدئولوژیک حفظ حجاب راهبیاندازند که اینها را متقاعد کنند که حجاب شان را کنار نگذارند.
دوم: این ستاد امر به معروف بهتر از هر کسی میداند که هیچ راهحل مذهبی یا علمی برای حجاب اجباری وجود ندارد،اما مسیر جذب بودجههای میلیاردی از راه همین مزخرفات شبه علمی-مذهبی برای حفظ حجاب میگذرد. اینها گرگهایی بودجه دیدهاند (مثل پژوهشگران وصل به حاکمیت بودجه دیده) که راه به جیب زدن بودجههای میلیاردی را یافتهاند. همه میدانند که این کلینک نمیتواند نقش انگ اجتماعی یا مجنون را به زنان آزاد از حجاب بزند، خودشان هم بهتر از ما میدانند که حجاب اجباری محکوم به مرگ است و اقدام به مجبور کردن زنان به حجاب حاوی هیچ نوع مشروعیتی نیست، اما ماجرا پول است، به جیب زدن بودجههای بی در و پیکر است، بودجههایی که با آنها کلینک ترک بیحجابی میزنند و حال و حولشان را در سواحل اروپایی با جامهای شراب و خنده به مبارزه با بدحجابی به پایان میبرند.
?ادوارد سعید:سارتر و فوکو از اسرائیل حمایت میکردند و دلوز از فلسطین
?بخش دوم
?وقتی فهمیدم که سارتر علیرغم مدت اقامتش در آلمان و نوشتههایش درباره هایدگر، فاکنر و دوس پاسوس، نه آلمانی میداند و نه انگلیسی، کمی سورپرایز و ناامید شدم. هلن ون بولوو در دو روز سمینار در کنار او در گوشش ترجمه بحثها را زمزمه میکرد. همه بحثها به انگلیسی بود. درباره اینکه سارتر واقعا بخش اصلی بحثها را میفهمید یا نه، چیزی نمیتوانم بگویم اما دیدن او که در جریان روز اول سمینار کاملا ساکت بود، بشدت آزاردهنده بود . وقتی موضوعات سمینار را بدون مشورت با ما اعلام کردند به سادگی مسئله فلسطین غایب بود. من بوضوح شاهد بودم که سوژه اصلی سمینار دلگرمی دادن به اسرائیل یا آنچنان که امروز میگویند نرمالیزاسیون اسرائیل بود و نه فلسطینیها یا عربها.
خسته از بحثهای پر زرق و برق و بیفایده، بدون رعایت آداب معمول، روند جاری بحثها را به هم زدم و اصرار کردم که سارتر باید صحبت کند، خواستهای که باعث حیرت اطرافیانش شد. جلسه تعلیق شد. بعد اعلام شد که سارتر فردا سخن میگوید. روز بعد سارتر چیزی که به ما ارائه کرد یک متن دوصفحهای بود در تمجید از شجاعت سادات با توسل به بدترین کلیشهها. هیچ اشارهای به استعمار شهرکنشینان اسرائیلی نکرد که از بسیاری از جهان با رویههای فرانسه در الجزایر قابل مقایسه باشد. مشخص بود که این متن را پیر ویکتور (بنی لوی) نوشته است. کاملا حیرتزده بود از اینکه میدیدم این قهرمان روشنفکری در سالهای اخر عمرش در مورد فلسطین تسلیم چنین مرشد مرتجعی (بنی لوی) شده است. سارتر در واقع در اصول فلسفی-صهیونیستی خود ثابت قدم ماند. ترس از یهودستیز خطاب شدن، احساس گناه در ارتباط با هولوکاست، امتناع از اینکه به خود اجازه دهید درک عمیقی از فلسطینیها به عنوان قربانیانی که علیه بیعدالتی اسرائیل میجنگند، داشته باشید، یا دلایل دیگری؟ من هرگز نخواهم دانست. تنها چیزی که میدانم این است که او در سنین پیری کمی با آنچه که قبلا بود، متفاوت بود.
یک سال بعد از ملاقات کوتاه و ناامید کنندمان در پاریس، سارتر درگذشت. کاملا به یاد دارم با چه اندوهی در فقدانش گریستم.
?ادوارد سعید:سارتر و فوکو از اسرائیل حمایت میکردند و دلوز از فلسطین
?بخش اول:
?ادوارد سعید مینویسد که در ابتدای ژانویه ۱۹۷۹ در نیویورک تلگرامی از ژان پل سارتر و سیمون دوبوار و به دعوت مجله عصر مدرن، دریافت میکند که او را برای سمیناری درباره صلح در خاورمیانه در ۱۳ و ۱۴ مارس همان سال به پاریس دعوت میکنند. سعید خوشحال از اینکه بزرگترین روشنفکر عصر او را به سمیناری دریافت کرده، مشتاق به پاریس میرود. او مینویسد وقتی به هتلم در «کارتیه لتن» رسیدم با پیامی با این مضمون مواجه شدم: «به دلایل امنیتی، جلسه در خانه میشل فوکو برگزار میشود.»
فردا با آدرسی که در دست داشتم به خانه میشل فوکو رفتم، آپارتمان خیلی بزرگی که پر از مدعوین بود اما از سارتر خبری نبود. هیچ کس توضیحی درباره «دلایل امنیتی» مرموزی که محل برگزاری جلسه را تغییر داده بود، نداد. سیمون دوبوار با دستمال مشهوری که به سر میبست، آنجا بود و درباره سفرش به تهران صحبت میکرد و از اینکه معترضان قصد داشتند علیه چادر تظاهرات کنند. همه چیز با حماقت متکبرانهاش به نظرم زننده آمد و با وجود علاقهام به اینکه بدانم او چه چیزی برای گفتن دارد، دیدم که او به خصوص در آن لحظه، مغرور و غیرقابل دسترس برای هر گونه بحثی بود. در هر حال او یک ساعت بعد کمی قبل از رسیدن سارتر، جلسه را ترک کرد و دیگر هرگز بازنگشت.
میشل فوکو در جلسه حاضر بود اما همان اول به من فهماند که او هیچ چیزی برای گفتن درباره موضوع سمینار ندارد و باید زود جلسه را ترک کند و مانند عادت هر روزهاش، غرق پژوهشش در کتابخانه ملی شود. خیلی خوشحال شدم که کتابم Beginnings: Intention and Method را در کتابخانه فوکو ، جایی که انبوهی از کتابها، کاغذها، مجلات بطور منظم چیده شده بودند، دیدم. ما خیلی دوستانه با هم گفتگو کردیم و تنها یک دهه بعد بود که من فهمیدم چرا میشل فوکو علاقهای به حرف زدن درباره سیاست خاور نزدیک با من نداشت. دیدیه اریبون و همچنین دیوید مسی، در بیوگرافی فوکو مینویسند که او در ۱۹۶۷ در تونس درس میداد و به یکباره این کشور را کمی بعد از جنگ ژوئن (جنگ شش روزه) ترک کرد. به روایت فوکو، او به اراده خودش و به دلیل اعتراضات ضد اسرائیلی و یهودستیزانه در شهرهای بزرگ کشورهای عربی، تونس را ترک کرد. اما یکی از همکاران تونسیاش در دهه ۸۰ به من گفت که فوکو به دلایل دیگری {اتهام پدوفیلی} از تونس اخراج شد. من هنوز نمیدانم کدام روایت درست است.
در دهه ۸۰ میلادی، ژیل دلوز به من گفت که فوکو و او که قبلا رابطه نزدیکی داشتند، به دلیل اختلافشان درباره فلسطین با هم قطع رابطهکردند، فوکو از اسرائیل دفاع میکرد و دلوز از فلسطینیها. عجیب نبود که او علاقهای به گفتگو با من یا با هر کسی،درباره خاورنزدیک نداشت.
آپارتمان فوکو، با اینکه بزرگ و آشکارا بسیار راحت بود، کاملاً سفید و بیروح بود، بازتاب دقیقی از فیلسوفی منزوی و اندیشمندی سختگیر که به نظر میرسید در آن تنها زندگی میکند.
وقتی مرد بزرگ (سارتر) سرانجام با تاخیری طولانی ظاهر شد، از دیدن اینکه چقدر پیر و نحیف به نظر میرسید، شگفتزده شدم.
ادامه.....?
@GoftandNO
?بازگشت ترامپ؛ بازگشت فشار حداکثری و پیشنهاد مذاکره
?بازگشت ترامپ، با فرض اینکه او پیگیر سیاستهای دور گذشته ریاستجمهوریاش با ایران خواهد بود، به معنای بازگشت فشار حداکثری (تحریمهای شدیدتر، حملات نظامی به اهداف محدود و مشخص) با هدف کشاندن تهران به پای میز مذاکره و در صورت عدم توفیق، ضعیف کردن حاکمان تهران از نظر اقتصادی است.
اگر ترامپ خود را ضد جنگ و حامی مذاکره معرفی میکند، به یک معنا او همچنان فشار حداکثری را نیز دنبال خواهد کرد چرا که او فکر میکند تنها با فشار حداکثری است که میتواند جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره بنشاند و اگر تهران هم همچنان لجبازی کرد، وضعیت اقتصادیاش آنقدر بد خواهد شد که نتواند از بحرانهای داخلی خارج شود و نفوذ منطقهایش هم با نداشتن دلار، کاهش خواهد یافت.
هیچ کدام از فرضهایی که ترامپ و ترامپیستها در سر دارند صد در صد به واقعیت نپیوست. فشار حداکثری دور گذشته ترامپ به مذاکره و حل مسائل مورد اختلاف آمریکا و ایران نیانجامید. با اینکه فشار اقتصادی شدیدی اعمال شد اما این فشار اقتصادی به فروپاشی دولت یا انقلاب سیاسی هم نیانجامید و کمکهای تهران به متحدان منطقهایش چندان کاهشی نشان نداد.
به همین خاطر اگر ترامپ صرفا در پی تکرار آنچه که انجام داد، باشد، مشخص نیست که جز فشار اقتصادی طاقت فرسا به مردم طبقه پایین، حاصل چندانی داشته باشد.
فشار حداکثری اگر به سبک ترامپ اعمال شود، همانطور که در دور قبلی ریاستجمهوریاش شاهد بودیم، باید منتظر وضعیت اقتصادی وخیمتری در ایران بود، سیاستهای ترامپ همچون گذشته، تهران را پیش از هر چیز به سمت افزایش قیمت ارز خواهد برد. یکی از معدود راههایی که مانع فروپاشی اقتصادی دولت میشود، بنابراین روند افزایشی قیمت ارز و به تبع آن افزایش تورم عمومی را میتوان انتظار داشت. درست است که دولت پزشکیان امروز اعلام کرد که فرقی نمیکند چه کسی در آمریکا رئیسجمهور شود، اما همه کسانی که دوره اول ترامپ را دیدند که دلار ۴ هزار تومانی به ۳۰ هزار تومان رسید و ایران بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ بشکه نفت در روز میتوانست بفروشد با دولت بایدن که تهران بیش از ۲ میلیون بشکه نفت میفروخت، خیلی فرق دارد.
سیاست عمومی تهران نیز در این وضعیت به نظر میرسد باز خواهد گشت به سیاستی که در دوره دوم حسن روحانی اتخاذ شد که به معنای عدم ابتکار خاصی در سیاست تهران خواهد برد. با این حال دولت پزشکیان و کارگزاران حامی او برای اصلاحات اقتصادی نئولیبرال دندان تیز کرده بودند، مانند افزایش قیمت بنزین، و به نظر نمیرسد که این سیاست کنار گذاشته شود. بنابراین اگر فشار اقتصادی از بیرون و اصلاحات نئولیبرال از داخل اعمال شود ما با شورشهای سیاسی مواجه خواهیم شد که چهره سرکوبگر دولت پزشکیان را پیش از آنکه ماه عسل «عدالت و وفاق ملی» تمام شود، آشکار خواهد کرد.
@GoftandNO
?دختر علوم تحقیقات، دروغگویی پزشکیان و تحقیر سیستماتیک زنان
?تحقیر سیستماتیک زنان دستکاری انتخاباتی نیست که با فریب «برای ایران» و «وفاق ملی» برای مدتی سرشان را گرم کنید تا یادشان برود که مطالبه جدی سیاسی چیست. تحقیر سیستماتیک علیه زنان، چیزی است که دقیقه به دقیقه زیستن اجتماعی آنها را نشانه گرفته است، هستی و غرورشان را هدف گرفته است. دختر علوم تحقیقات امروز دروغگویی و بی شرمی سیستماتیک دولتی را تحمل نکرده است، دولتی که قرار بود به این کثافت کاری حجاب اجباری پایان دهد. این دختر تحقیر مدام روزمره را تحمل نکرده است و به همه آنها که مداوم به زنان میگویند: «میخواهید لخت شوید»، شوریده است.
دختر علوم تحقیقات اکنون در چنگ کثیفترین موجودات افتاده است، کتکش زدند و بازداشتش کردند و بنا بر روایتی به بیمارستان روانی منتقل کردهآند تا بگوید روانی بوده است یا آنچنان که جناب اکبر گنجی به ما ساعتی پیش هشدار داده است، به قدرتی خارجی وصلش کنند. گنجی نوشته است : «نتانیاهو سالها پیش در یک برنامه تلویزیونی گفت که راه تغییر در ایران تغییر باورها و ارزش های آن است. مطمئن باشید که این کار را سال هاست که آغاز کرده اند و «تلویزیون اسرائیل-عربستان» یکی از ابزارهای آنان است. اما تردید نداشته باشید که نتانیاهو و موساد فاحشه هایشان را به ایران هم اعزام کرده اند.»
@GoftandNO
?باب وودورد ، برنده دوباره پولیتزر و کتاب جدیدش با عنوان «جنگ»
?ادریس احمد، روزنامهنگار در توییتر درباره این کتاب نوشته:
«کتاب "جنگ" نوشته باب وودوارد را تازه تمام کردم.چند نکته قابل توجه: بایدن و هریس از نتانیاهو بیزارند و به صورت خصوصی سعی کردند او را از حمله به غزه منصرف کنند،اما نتانیاهو از طرف اردنیها، اماراتیها، سعودیها و مصریها تشویق به"نابودی حماس" شد. نتانیاهو مدام توصیههای دولت بایدن را نادیده میگرفت،اما به جای مقابله با او یا قطع حمایت، دولت بایدن بهطور علنی از او حمایت قاطع کرد تا مبادا به خاطر عدم ایستادگی کامل در کنار اسرائیل مورد انتقاد قرار بگیرد..
چند ماه پس از آغاز حملات به غزه، در حالی که آفریقای جنوبی اتهام نسلکشی علیه اسرائیل را مطرح میکرد،عربستان سعودی همچنان به دنبال عادیسازی روابط با اسرائیل بود. اما تا ژانویه، نهایتاً افکارعمومی در عربستان، محمد بن سلمان را از این کار منصرف کرد. و البته، همانطور که همه میدانیم، زمانی که اردن و عربستان سعودی سرانجام بهطور نظامی مداخله کردند، هدفشان حفاظت از اسرائیل در برابر موشکهای ایران بود.»
@GoftandNO
#غزه
#نسلکشیاسرائیل
#کتاب
?بخش دوم :
جناب میری هم از جامعه شناسی، تنها ذکر مفاهیم مطرح در مبانی جامعهشناسی (سال اول علوم اجتماعی دانشگاههای ایران) را گویا به خاطر دارد چرا که این مفاهیم را بطور مرتب تکرار میکند. در حالی که ما دو ساعت ویدیو را برای مبانی جامعهشناسی باز نمیکنیم. با این حال اما مشکل جدی در تحلیل میری از آنجا آغاز میشود که ایران را مفهومی فرهنگی تلقی میکند که دارای تکثر است و اینجا اساسا به نوعی به فردی ایرانشهری تبدیل میشود و قوچانی هم این لحظه را بخوبی قاپید و گفت که اشتراک ما همین جاست. در حالی که مشکل اساسا همین جاست. مشکل میری، نیاز به ساختن چیزی مثبت از ایران است، به سخن دیگر بجای تحلیل جامعهشناختی از آنچه ایرانشهری بر سر مردم آورده، فیلش یاد هندوستان میکند و رویای ایران متکثر و اتحادیه اروپایی جای تحلیل را نزد او میگیرد.
میری میگوید زبان فارسی همه اقوام را به هم پیوند میدهد که خیلی گزاره عجیبی است. زبان فارسی اگر در زمانه ما، همه اقوام را پیوند میدهد به دلیل وجود دولتی است که زبان فارسی را زبان حاکم کرده است و مردم چارهای ندارند که از طریق این زبان درس بخوانند و کار کنند و برخی از روابط را داشته باشند نه اینکه زبان فارسی خود بخود و ذاتا پیوند دهنده بوده. قدرت را از زبان ملی در هر جا بگیرید دیگر پیوند دهنده مردمان با زبانهای متنوع نیست.
قسمت مضحک ماجرا هم در بحث میری، تلاش برای مقایسه مفهوم ایران با مفهوم اروپاست که من خاموشی میگزینم اینجا و هیچی نمیگم. می گوید وقتی اسم کشور، پرشین بوده، کارکرد اتحادیه اروپا را داشته اما وقتی شد «ایران» کوچیک شده و دیگر کارکرد اتحادیه اروپا را نداره.
خروج کامل از بحث جامعهشناسی اتنیکها یا ملیتها نزد میری آنجاست که میگوید اتنیک و قوم چیست که میگویید بگویی «قوم و خویش» چرا که ما قوم و خویشیم. در پایان بحث ما دو نفر را شاهدیم که به نظر با هم متفاوتند در تحلیل قومیتها اما بشدت شبیه و در پایان مشخص نمیشود نقد میری به ایرانشهری از نظر جامعهشناسی سلطه در ایران امروز چیست.
قوچانی جایی هم در تحلیل جنبش «زن، زندگی، آزادی» از «جریانان مارکسیستی-تروریستی» سخن میگوید که خوب واضح است چپ ستیزی کارگزارانیها و مجلات رنگارنگ حکومتی اظهر من الشمس است اما میری حتی اهمیتی هم قائل نمیشود که تذکری بدهد چرا که غرق در رویایی ایران متکثر است که قوچانی و خودش در حال باد کردنش بودند یا حتی تعریضی به این گزاره قوچانی که «حاشیهنشین» های ایرانی، یعنی همان اقوام، «پاسدارمرزهای فرهنگی و تاریخی و سیاسی ایران بودند» که گفتمان حکومتی است و مستقیم به بحث قومیت ارجاع دارد، اینجا هم میری هیچ واکنشی ندارد. ولی هر دو موافقند که «پزشکیان، بلوغ جمهوری اسلامی» و وقتی به اینجا میرسیم میفهمیم که اساسا این گفتگو برای چه هدفی بوده است.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago