بر پلیدی‌ها
که ما عمری‌ست در گردابِ آن
غرق‌ایم
غرق‌ایم
غرق‌ایم

مشیری

تمامِ این پاییز را
مشغولِ گردآوری کلمه خواهم بود
که وقتی زمستان رسید
طولانی‌ترین قصیده‌ی عاشقانه را
برایت بنویسم...

شیرکو بی‌کس

می‌ترسم. از چه؟ زیستنی بی‌آن‌که زندگی کنی. چه اتفاقی افتاده؟ وزش بادی در پرده.

خاطرات روزانه‌ی سیلویا پلات/ مهسا ملک‌مرزبان.

«پاییز پشت پنجره 
استوار ایستاده است 
مرا نظاره می‌کند 
که چرا من 
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام 
من که قلبِ فرسوده دارم.»

احمدرضا احمدی

از خاک کبوتر آسمان می‌روید.
#مهسا_امینی

«آغاز عاشق شدن همیشه به همین صورت است، حتا با همین نشانه‌هاست که می‌توان به وجود عشق تازه‌پاگرفته پی برد: از بی‌انصافی‌یی که با خود می‌آورد، یا از یاد بردن ناگهانی همه‌چیز و همه‌کس.»

• کریستین بوین / برگردانِ پرویز شهدی

خیالِ روی کسی در سر است هر کس را
مرا خیالِ کسی که‌ز خیالْ بیرون است
سعدی

«می‌دانستم زهر است، و چشیدم.»

مقالات شمس

ماییم و صد قصه‌ی نخوانده.