موقعیت هایی که فقط کتابخونا درکش میکنن ؛

-وقتی خودت داری میخونی ولی مغزت نه

-وقتی کتابی رو تموم کردی و اون کتابم تورو !

-وقتی جذاب ترین شخصیت داستان یهو خائن از آب در میاد

-وقتی دلت کتاب جدید میخواد ولی همینطوریشم ده ها کتاب نخونده داری

-وقتی یه کتاب با داستان فوق‌العاده جذاب رو تموم میکنی و به خودت میای و میبینی باید یه داستان جدید رو شروع کنی

-وقتی محتوی صفحه ای که داری میخونی به قدری خوبه که نمیتونی از هایلایت کردن تمام خطوط یا عکس انداختن از صفحه بگذری

-وقتی یکی از شخصیت های اصلی میمیره

-وقتی داستان درست جای حساس تموم میشه و باید منتظر جلد بعدی بمونی !

-وقتی خط داستانی کتاب از اون چیزی که فکر میکردی هم جالب انگیز تره !

-وقتی به پولی که این‌ماه خرج کتاب خریدن کردی فکر میکنی و میفهمی که اوه ! ورشکست شدی !

-وقتی نویسنده ی مورد علاقه ت درحال نوشتن کتاب بعدیشه و تو استرس اینو داری که « اگه قبل از انتشار و خوندن کتابش بمیرم چی ؟»

-وقتی اصلاً مهم نیست که قراره کتابی که میخری رو بخونی یا نه همین که تو قفسه کتابات باشه خیالت راحته و خوشحالی !

- وقتی حاضری بمیری ولی کتاباتو به کسی قرض ندی چون اونا تکه ای از وجودت هستن

-وقتی عطر کتابارو از هر عطر دیگه ای تو دنیا بیشتر دوست داری

و …

金狴ぎ
KINTSUGI-کینتسوگی
━━━━━━━━━
به هنر ژاپنی تعمیر سفال شکسته با طلا گفته میشه که به ما یاد میده از عیوب و اشتباهاتمون در زندگی استقبال کنیم،زیرا که ما می تونیم شفابخش باشیم ، قوی تر بشیم و زندگی خودمون رو زیباتر کنیم.

#Japan

I’m paradoxical ;*
I like to be happy ,
but I think about sad things all the time .
I don’t really like myself ,
But I like the person I’ve become .
I say I don’t care ,
but I just care too much
deep into my bones .
I crave attention ,
yet I reject everything that comes my way .
I healed people ,
but I broke my own heart,
trying to fix them .
I love to listen ,
but I never tell them
what’s inside me .
A living contradiction .*
That’s what I am !
Happiness is different for each human
in each moment of their lives .
depression is invisible
It has no color , no smell , no texture .
This allows it to seep
into the day to day easily
I think people believe ,
that once someone is happy ,
they stay happy .
And right now ,
I’m both happy and depressed .
In recent weeks
I almost couldn’t tell
that the world was burning .

من بارها شکسته شدم و سپس دوباره کنار هم قرار گرفتم. —کیم‌نامجون

می‌دانی چرا این کتاب ها آن‌قدر اهمیت دارند؟ زیرا، جان دارند. به عقیده من، جان یعنی کیفیت، یعنی جنس، یعنی بافت. این کتاب‌ها را می‌توان زیر میکروسکوپ برد و دید که تار و پود دارند. از زیر شیشه‌ی میکروسکوپ می‌توانی زندگی را ببینی که با سرعتی بی پایان از گذشته تا به امروز در جریان است.
-پروفوسور فابربه موناگ در ۴۵۱ درجه فارنهایت

همه‌ی ما در زندگی فقط منتظریم. وقتی با مشکلاتی مواجه می‌شویم، فکر نمی‌کنیم این‌ها بخشی از زندگی است. فکر می‌کنیم باید صبر کنیم تا تمام شود و روزی زندگی واقعی‌تان شروع شود. حتی به خودمان ترحم هم می‌کنیم و همین‌طور منتظر می‌مانیم. بعد، موقع مرگ‌مان که می‌رسد اعتراض می‌کنیم که ما اصلاً زندگی نکرده‌ایم. فکر کردن به این چیزها حالم را خیلی بد می‌کند. ما فقط یک‌بار زندگی می‌کنیم، و این یک‌بار هم مدام منتظریم تمام شود. همه‌ی عمر با این امید واهی سر می‌کنیم که روزی زندگی حقیقی شروع خواهد شد. این است روش زندگی کردن‌مان :)

فقط لازمه که ادامه بدی ، فقط ادامه بده ، زیاد بهش ، به اون کاری که داری انجام میدی ، فکر نکن . اونوقت یه روز متوجه میشی که به طرز قابل توجه ای رشد کردی .این یه حقیقته - مین یونگی

thanks to the dinosaurs that died to make the fossil fuel that was used for the petrol in the car that took Yoongi’s mother to the hospital to give birth to this man-