?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago
❤️
وقتی انسانی از درد
دیوانه میشود
دیگران دردش را نه؛
فقط دیوانگیهایش را میبینند.
باید کار درست را
به دلیل درست بودنش
انجام بدهید ؛
نه برای اینکه
راهی است به بهشت...!
? برتراند راسل
?ملانصرالدین را گفتند:
فلان کس فتوای جهاد داده
نمیآیی؟؟
ملا گفت: اگر خودش جهاد کرد،
من هم میآیم!
او میخواهد من بمیرم
تا زمینم را صاحب شود ...!
چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
اگر مستضعفی ديدی ،
ولي از نان امروزت
به او چيزی نبخشيدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر چادر به سر داری ،
ولي از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر قاری قرآنی ،
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسي ،
ولي از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر هر ساله در حجّي ،
ولي از حال همنوعت
سوالي هم نپرسيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر مرگِ کسی ديدي ،
ولي قدرِ سَري سوزن
ز جاي خود نجنبيدي ،
به انسان بودنت شک کن .
سرگذشت_یک_زندگی?♥️
نفرین_عروس_خاله
قسمت۳
آقا سیروس با عاطفه دخترخاله م خوشبخت بود.
یه پسر ۸ ساله و یه دختر ۶ ساله داشتن که دم به دقیقه به دست و پام می پیچیدن و هی زندایی زندایی میگفتن.
زندایی اینو ببین زندایی کی میخوای نی نی بیاری ؟
دلم داشت آتیش میگرفت آخه کسی که باید منتظر اومدن بچه م باشه عین خیالشم نیست.
یکبار دلیل گریه های شبانه منو نپرسید.
به خودم اومدم دیدم آقا سیروس زل زده تو چشمام سرمو پایین انداختم گفتم ببخشید یه لحظه تو فکر رفتم.
بله بفرمایید.
آقا سیروس که انگاری داشت محتوای مکالمه رو از پدرام و خاله پنهان میکرد. لب باز کرد: سیمین خانوم راستش
چند وقتی هست میبینم حالتون خوب نیست.
بالاخره شما یهو از بین اونهمه جمعیت اومدی یه شهر غریب ...
حرفش تموم نشده بود که اشک از گوشه چشمام جاری شد با سر انگشتام پاکش کردم.
گفت من نمیخواستم شمارو ناراحت کنم اما دارم رفتار مادرجان رو با شما میبینم، از عاطفه که پرسیدم طفره رفت و جواب درست و حسابی نداد.
اگر میذاشتم ادامه بده مطمئنا رفتار خاله هم بدتر از این می شد.
_من: ممنونم از نگرانی تون، ولی من حالم خوبه،اگر اجازه بدید برم.
تو اون مدت سرم همش پایین بود اصلا متوجه بقیه نبودم.
یه لحظه نگاهم به نگاه خاله گره خورد انگار داشت تو دلش منو هزار تیکه میکرد !
آقا سیروس یهو از جیبش یه عکس درآورد و نشونم داد ...
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago