قصه‌کده | کانال کودک و نوجوان

Description
کانال کودک، نوجوان، بزرگتر‌ها ?
می‌خوانیم، می‌نویسم، کاردستی می‌سازیم، نقاشی می‌‌کشیم و...
پیامِ ما شادی‌ست ?

گردانندگان: «مهری.ع» و «نگار انوار»

https://www.instagram.com/qesekade
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

9 months, 2 weeks ago

سلام ?
بعضی از دوستان پرسیدند آیا برای موضوعات پیشین هم می‌تونیم بنویسیم؟
بله.
موضوعاتی که تا اینجا داده شده و به‌نوبت سنجاق شده تاریخ انقضا ندارند. هر زمان که دوست داشتید بنویسید و برای ما بفرستید?

9 months, 3 weeks ago

? روز کوتاه آمد تا شبِ یلدا بلند شود.

✍️طیبه نصرالهی‌ورزنه
#کاریکلماتور

9 months, 3 weeks ago

لباس هندوانه‌ای
نویسنده: مهری. ع
خوانش: نگار انوار
@ghessekade

9 months, 3 weeks ago

پسر غضنفر تازه رفته بوده کلاس دوم. معلمش می‌گه: «دو دو تا؟» پسر می‌گه: «چهار تا» معلم می‌گه: ‹آفرین. بیا اینم ۴ تا گردو جایزه‌ت. حالا بگو ببینم دو سه تا؟» پسره می‌گه: «یه گونی.»

#لطیفه
(منبع: کتاب ۳۸۸ لطیفه، گردآوری‌کننده: شهرام فیروزی)

شما هم برایمان لطیفه بگویید. ?
@ghessekade

9 months, 3 weeks ago

جای لقمه و آجیل
نویسنده: طیبه نصرالهی ورزنه
ویراستار: مهری‌.ع
خوانش: خاله‌سپیده
@ghessekade

9 months, 3 weeks ago

جای لقمه و آجیل

صبح بعد از بیدار شدن از خواب و خوردن چند لقمه صبحانه و پوشیدن لباس به سمت مدرسه حرکت کردم. مادرم کمی آجیل در ظرفی ریخت و داد به من تا وقتی گرسنه شدم آن را بخورم.
در راه دوستم، مریم، را دیدم و همراه هم به مدرسه رفتیم.

زنگ تفریح شد. دوستم مریم گفت: «خوراکی چی داری؟» گفتم: «یه‌کمی آجیل دارم.» او گفت: «می‌خواهی من به تو لقمه‌ی نون و پنیر بدم، تو آجیلت‌و به من بدی؟»
از آنجایی که گرسنه بودم و برایم فرقی نمی‌کرد چه‌چیز بخورم، قبول کردم و آجیل‌ها را به او دادم.

دیگر عادت کرده بود، هر روز آجیل‌های من را می‌گرفت و لقمه‌ی نان و پنیر خودش را به‌ من می‌داد. مادرم فکر می‌کرد من آجیل‌ها را می‌خورم. خوشحال می‌شد و هر روز آجیل بیشتری به من می‌داد.

تا اینکه یک روز مادرم فراموش کرد به من آجیل بدهد. مریم وقتی دید من آجیل ندارم، لقمه‌اش را خودش خورد و به من چیزی نداد و من فقط او را نگاه کردم. تا ظهر صدای قار و قور شکمم هم من را آزار می‌داد هم مریم را.

✍️طیبه نصرالهی‌ورزنه
ویراستار: مهری. ع

@ghessekade

10 months ago

متن‌های زیرخاکی:

این نوشتۀ زیرخاکی گویا نامۀ یک بچه است به مادرش که ما آن را از داخل یک چاله‌ی یخی در کوه‌های اطراف قفقاز پیدا کردیم. بچه گویا نامه را در عین خوردنِ ماست نوشته و برای همین متن نامه در بعضی‌جاها به‌خاطر لکه‌های ماست ناخواناست.

متن نامه:
ای مادر عزیزتر از جانم. من همی خسته گشته‌ام از خوردنِ ماست به انواع و اقسام شکل‌ها. ماست و خیار. ماست و نعناع. ماست و پونه. ماست چکیده. ماست نچکیده. آب‌دوغ‌خیار و...

گاهی می‌اندیشم که اگر ماست نبود زندگی چگونه می‌گشت، اما بعد به یاد می‌آوردم که تو گاهی پاپا را ماست خطاب می‌کنی. می‌فهمم زندگیِ بدون ماست مثلِ زندگیِ بدونِ پاپاست. همچین به یاد می‌آوردم که از ماست که بر ماست و فکر می‌کنم اگر از ماست که بر ماست، چرا از ماست که بر ماست نباشد؟

ای مادر عزیز لطفاً از تو سپاسگذارم که (اینجای متن به علت چکیدن ماست خوانا نیست) رفتی.

مادر عزیزم. تو خلاق‌ترین مادر دنیایی. تو این قدرت را داری که قورمه‌سبزیِ هفت شبِ قبل را به شویدپلو تبدیل کنی و به خوردِ ما بدهی. اما لطفاً به فکر معده و اعما احشای ما نیز بیندیش.
از دست و زبان چه کسی جز تو برآید که خورشت قیمه را تبدیل به سوپ کند؟ ممنونم، اما آن سوپ دیشب واقعاً روده‌هایم را گره زد، جوری که ده بار گلاب به رویتان رفتم دستشویی.

مادرجان! ممنونم که (لکۀ ماست) اما (لکۀ ماست) پس برای همین کمی روغن به آن غذاها (لکۀ ماست.)
پسرت. دوستت دارم هزار هزار قدِ ماست‌های دنیا.

#متن‌های_زیرخاکی

نویسنده: مهری. ع

@ghessekade

10 months ago

سلااام.
هفته‌ی خوبی داشته باشین.

        
   \ ?) //
     |       |
      \    /
      /"^`\
      | | | |
      | | | |
??

10 months ago

سلام. بچه‌ها!

پانزده آذر، روز جهانی داوطلب است.
داوطلب یعنی اینکه ما به دل‌خواه خودمان تصمیم بگیریم کاری انجام بدهیم. مثلاً تصمیم بگیریم به خانه‌ی سالمندان سر بزنیم و به آن‌ها کمک کنیم.
یا مثلاً به مؤسسه‌ی بچه‌های سرطانی سر بزنیم و برایشان شعر بخوانیم تا خوشحال شوند.

بچه‌ها! برای داوطلب شدن کارهای مختلفی می‌شود انجام داد. من دوست دارم داوطلبانه کیسه زباله‌ای بردارم و وقتی می‌رم توی طبیعت قوطی‌ها و بطری‌های را جمع کنم.

وقتی کاری را به دلخواه انجام می‌دهیم، کلی کیف می‌کنیم. کلی برایمان خاطره می‌شود. کلی چیز جدید یاد می‌گیریم. تازه دیگران هم خوشحال می‌شوند.

کوچکترها و بزرگ‌ترها!  شما دوست دارید برای انجام چه کاری داوطلب شوید؟
اووم! برای ما بنویسید.

نویسنده: مهری. ع

@ghessekade

10 months, 1 week ago

?انگورها هنوز از راه نرسیده بودند که آبغوره گرفتند.
✍️طیبه نصرالهی‌ورزنه
#کاریکلماتور

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago