?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago
✅هر بدبختی، هر شکست، هر دلشکستگی، بذر سودی برابر یا بیشتر را به همراه دارد.
✅هر آن چه ذهن انسان بتواند باور کند، می تواند به دست بیاورد.
✅هیچ محدودیتی برای ذهن وجود ندارد به جز محدودیت هایی که خودمان به آن اذعان داریم. هم فقر و هم ثروت زاییده اندیشه است…
📚#بیندیشید_و_ثروتمند_شوید
🖋️#ناپلئون_هیل
📝#مهدی_نکوئی
📇#نشر_معیارعلم
زیر مجموعهی خودم هستم
مثل مجموعهای که سخت تهیست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهیست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بیحرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمیبیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمیبیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرندهها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهیست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم
این سوی دستهای تو من هستم
آن سوی گیسوان تو ویرانی زمین
اما جهان فریب بزرگیست
تنها همین دو ساحت مجهول نیست
تو از نگاه من، شکستهترین پلها، عبور خواهی کرد
و رو به سوی جهانی خواهیرفت
روشنتر از حضور آینه در مهتاب.
دیر آمدی
همیشه آنکه به من میرسد
دو بار دیرتر از سرنوشت میآید
دو مرگ بیشتر از خواب.
تو آفتاب تازهترین سرزمین گمشدهای
من ماه دیرسالترین رویاها
با آنکه روبهروی یکدگریم
از همیشه دورتریم.
بیشک تویی همانکه در تمام جهانش میجستم.
اما منم همان که تو میخواهی؟
زنجیرهای من، گرانتر از آناند که با نگاه تو بر خاک افتند.
همیشه آنکه به من میرسد
دوبار دیرتر از سرنوشت میآید.
ای دیر یافته!
با من که فرصت کوتاهی هستم
منشین به نوشخند
واکن به روی زخم صاعقه
هرجا که پنجرهای میبینی
شاید برای بردن نامات
در خانهای، شکفتهتر از بغض سرد من
گرم و تپنده، حنجرهای باشد.
صدای من ملولترین جانوران جهان میشد
اگر تو را برای شنیدن میخواست.
از این صدا که منم
تا سکوت سایهوار تو
فرسنگها ستاره گرم تماشاست.
اگر تو آن پرنده نباشی
که جستوجوی آشیانه به پروازش وامیدارد؟
همیشه آنکه به من میرسد
دوبار دیرتر از سرنوشت به دنیا میآید.
کاش به همان اندازه که در تنهاییام آرام هستم، میتوانستم در کنار مرد هم آرام باشم، آن وقت میتوانستم زن آسودهخاطری باشم، احتمالا این خیلی خوب است که بتوانم بدون اینکه چیزی را پنهان کنم، بدون اینکه تلاش کنم تا طرف مقابل را شیفته خودم کنم، همین طور که هستم باقی بمانم، اما این کار بسیار دشواری است. من هنوز بر این باورم که ارطغرل تنها مردی است که در کنارش احساس آرامش میکنم، شاید به همین دلیل است که گاهی که به یاد ازدواج میافتم، بلافاصله به ارطغرل فکر میکنم، اگر قرار باشد ازدواج کنم، با او ازدواج میکنم. چیزی در هالوک وجود دارد که من را آزار میدهد، جنبه ای که از بسیاری جهات من را آزار میدهد این است که به من شباهت دارد. در درون او هم نقاط تاریک وجود دارد، در پشت ذهن او یک قسمت مخفی وجود دارد که هرگز به من یا هیچکس دیگر نشان نمیدهد.
وقتی با هالوک ملاقات میکنم، همیشه این احساس را دارم که ما انگار چیزی را از هم پنهان میکنیم. از این گذشته، هالوک من را میترساند، هر چند که او معمولا فهمیدهتر، مهربانتر، حساستر و سرگرم کنندهتر از ارطغرل است، چیز ترسناکی در هالوک وجود دارد که به من هشدار می دهد که زیاد به او نزدیک نشوم. هالوک بسیار مستعد فرار است، هر لحظه ممکن است فرار کند و من را تنها بگذارد، گاهی هم فکر میکنم او دیوانهوار عاشق من است، گاهی هم فکر میکنم که او اصلا علاقهای به من ندارد، بین همه ی مردهایی که تا به حال دیده ام بیشتر از همه از هالوک خوشم آمده است. من به اندازه او با کسی احساس نزدیکی نکردهام، اما هیچ کس به اندازه او من را اذیت نکرده است.
?#تاریخ_خاص_تنهایی
?️#احمد_التان
?#علیرضا_سیفالدینی
?#نشر_نو
♈️#ادبنامه_بنفش
**برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی
گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمیروی
سوزَنریزِ بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمیروی
تو ... تو با من چه کردهای که از یادم نمیروی؟!
دیر آمدی ... دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بودهای، دُرُست!
مراقب خواناترین ترانه از هقهقِ گریه بودهای، دُرُست!
رازدارِ آوازِ اهل باران بودهای، دُرُست!
خواهرِ غمگینترین خاطراتِ دریا بودهای، دُرُست!
اما از من و این اندوهِ پُرسینه بیخبر، چرا؟
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار این شیشه کشیدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسین و پروانه پائیدم و تو نیامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی همیشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ سالیان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
دیدار دوبارهی ما مُیَسّر است ... ریرا!
مرا نان و آبی، علاقهی عریانی،
ترانهی خُردی، توشهی قناعتی بس بود
تا برای همیشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.
?️#سید_علی_صالحی ?#تو_از_یادم_نمیروی ♈️**#ادبنامه_بنفش@violetgazette
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago