#درد؛

#دردم؛ درد امتی است که از هر سو ظلم و ستم بهش حجوم آورده.
آه و فغانش تا هفت آسمان بالا رفته ولی اهل زمین گوش هایشان رااز شنیدن ندای این مظلومان کر کردن!
افسوس که من نتوانستم به این ناله ها لبیک گویم.
فسوس که نتوانستم اشک را از چشم یتیمی پاک کنم و مرحمی باشم بر زخم های خواهران مظلوم خودم.
بر هر حالت خودم افسوس میخورم?
امروز همه خود را از کمک به مسلمین عاجز میدانیم وقتی نامه خواهران از زندان ها برای ما ارسال می شود، ولی هیچ جوابی از هیچ برادری نمی‌شنویم که مانند معتصم بالله بگوید لبیک ختااا
امروز هر برادری که نامه خواهرانش را می خواند بر حال خودش افسوس میخورد از ضعف خودش می‌نالد !
واقعا برایم جای سوال است؟
روزگاری بود هیچ گونه اسباب راحتی وجود نداشت مردم به سختی سفر می‌کردند و چنین برنامه ی هم نبود که در یک ثانیه و لحظه صدای تا هفت کشور آن طرف تر برساند در آن زمان نامه نگاری می‌کردند شاید ماه ها طول می‌کشید تا نامه به شخص دریافت کننده برسد!
بله آن روزگاری بود که از اسباب و حالات امروزی برخوردار نبود.
در همین زمان بود که دختری عرب نژاد که داستانش مشهور است از جنگل های سند فریاد بر آورد ای برادران ای مجاهدان اسلام خواهر تان شما را از جنگل های ایالات سند صدا میزند.
در جنگلی بود که نه قلمی بود نه جوهری که با آن نامه خود را به سوی برادرانش روانه کند تکه ای از لباسش را پاره کرد و خون پاکش را جوهر قرار داد و نامه ای را نوشت که هر قلب مرده ای را زنده و هر سنگی را آب می کرد.!
با چنان دردی آن نامه را نگاشته بود که هر قلبی را درد مند میکرد
این نامه زمانی به دست سپاه اسلام رسید که هریک از فرمانده هان به میدانی در حال پیکار بود در شهر و روستاهای مسلمین مجاهدی دیده نمی‌شد
که این ندا را لبیک گوید
وقتی این نامه در دربار حجاج خوانده شد او دستور داد تا این نامه از چشم و گوش مردم مخفی بماند.
در همین هنگام جوانی برومند بپاخاست و گفت من نمیتوانم در برابر نامه این خواهر سکوت کنم باید تمام مسلمین از این نامه اطلاع یابند اینگونه شد که این جوان برومند تمام جوانان را برای گرفتن انتقام خواهران و برادران مسلمانش آماده کرد و به سوی سند حرکت کرد و زنجیر اسارت را از دست اسیران شکست
این جوان کسی نبود جز محمد بن قاسم جوانی کم سن و سال؛!
پس ما و شما چه بهانه داریم در این عصر پر از هرگونه امکانات کمتر از یک ساعت نامه خواهران جگر سوز و دل خراش به ما می رسد بی حرمتی و جسارت یهود و صلیب به قدس به گوش ما می رسد چشم های ما آنها را مشاهده میکند
تنها دست و پای ما عاجز از کمک شان است.
چرا چون: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات: پس آمد بعد از ایشان جانشینانی ضایع کردن نماز را و پیروی کردند شهوت هارا
آری چنین است حال این امت که حتی بر خود تسلطی ندارند بر نفس هایشان ناتوان شدند پس چطور به ندای قدس و مظلومین این امت لبیک گویند!؟
مگر افراد اندکی که در دستی پرچم عقاب را گرفته و دستی دیگر شمشیر
مردانی که خود را ضعیف و عاجز میدانند نه در فضای مجازی جهادی دارند نه با شمشیر. نه با قلم پس همان بهتر که شما هم مانند زنان روسری بر سر کنید در خانه بنشینید غیر این کاری از دست تان بر نمیاد!
ولی ما یقین داریم اگر تمام جهان ما را فراموش کند رب کعبه ما را فراموش نمی‌کند همه این نامه های خواهران که بی جواب ماندن در کنار الله بی جواب نیستند.
نصر من الله و فتح قریب ان شاء الله❤️

التماس دعا...

✍فاتح

ادامه قسمت سیزدهم

قبه مسجد الصخره نصب شده بود پایین آوردند، و الله اسلام را یاری نموده و پیروز گردانید».
سلطان نورالدین زنگی به امید آزادی قدس با اهتمام فراوان برای بیت المقدس منبری گرانبها تهیه دیده و برای ساخت آن هزینه های سنگینی متحمل شده بود که اگر روزی بیت المقدس به مسلمانان بازگشت این منبر را آنجا نصب کند، سلطان صلاح الدین دستور داد که آن منبر را آوردند و آن را در مسجد الاقصی نصب نمود[ از کتاب استاد ندوی ].
دکتر محمد العریفی می گوید: ۸۲۸ سال قبل در چنین روزی همت صلاح الدین ایوبی پیروز شد او فاتحانه وارد قدس گردید..
پس از ۸۸ سال اشغال توسط صلیبی ها و منبع اذان در این شهر ...
آنچه امروز لازم است همه ی ما باید بدانیم این است که:
صلاح الدین تنها یک شخص نبود، بلکه یک اندیشه بود، یک باور نهادینه شده در جامعه و منهجی محمدی و عملی بود که قدس جز آن را نمی طلبید..
به همین علت آنها پیروز شدند..
اما استاد ابوالحسن نقل می کند که: ابن شداد می گوید: سلطان پرنس « ارناط » ( رینودی شایتون ) را احضار کرد و به او گفت اکنون انتقام محمدﷺ را می ستانم، و سپس او را به اسلام فرا خواند اما نپذیرفت» ( و در پی آن او را کشت ).
خواننده گرامی: امیر المومنین عمر فاروق رضی الله عنه با ۳۵ هزار مجاهد ، بیت المقدس را از رومیان آزاد ساخت،
و کمتر از ۳۰۰ سال پیش سلطان صلاح الدین ایوبی رحمه الله نیز تنها با ۲۵ هزار مجاهد بار دیگر بیت المقدس را از صلیبی ها پس گرفت...!
اما امروز امت میلیونی با توپ و طیاره های هنگفت حتی فکر پرتاب یک مرمی را هم طرف اشغال گران ندارند._ وا اسفا!!_
✹ (٩٠)ملیون مصری از مسلمانان_
✹ (۴۰) ملیون جزالری از مسلمانان.
✹ (۴۲) ملیون مغربی از مسلمانان.
✹ (۳۰) ملیون عراقی از مسلمانان.
✹ (۰۹) ملیون سودانی از مسلمانان.
✹ (۲۵) ملیون سعودی از مسلمانان.
✹ (۲۵) ملیون سوری از مسلمانان.
✹ (۲۳) ملیون یمنی از مسلمانان.
✹ (۱۰) ملیون تونسی از مسلمانان.
✹ (۹) ملیون أردنی از مسلمانان.
✹ (۷) ملیون إماراتی از مسلمانان.
✹ (۶) ملیون لیبی از مسلمانان.
✹ (۵) ملیون لبنانی از مسلمانان.
✹ (۳) ملیون کویتی از مسلمانان.
✹ (۳) ملیون بحرینی و قطری از مسلمانان.
✹ ملیون عمانی!!!!!!
توان ایستاد در مقابل (۸) ملیون إسرائیلی صهیونی را ندارند..

ادامه دارد باذن الله متعال

**زندگی نامه صلاح الدین ایوبی: قسمت سیزدهم.

صبح نبرد حطین:
وفتح بیت المقدس:
باطلوع خورشید روز شنبه ۲۴ ربیع الثانی سال ۵۸۳ هجری ( ۴ژولای۱۱۸۷ میلادی) صلیبی ها دانستند که نیروهای مسلمانان با استفاده از تاریکی شب آن ها را به محاصره خود درآورده اند.
نیروهای مسلمان حمله خود را به سوی ارتش صلیبی ها آغاز کردند. درگیری میان دو لشکر در دو مایلی حطین رخ داد. تیراندازان مسلمان ارتش صلیبی را تیر باران کردند. سپس دو لشکر با شمشیر و نیزه به نبرد پرداختند.
مسلمانان توانستند ارتش صلیبی را به دو قسمت تقسیم کرده و به شدت به آن ها ضربه وارد کنند. نبرد حطین ۷ ساعت به طول انجامید که به کشته و زخمی شدن هزاران صلیبی منجر گردید. پادشاه صلیبی بیت المقدس، « گای دو لوزینیان » و همچنین « رونالد دو شاتیلون » (ارناط) و تعداد زیادی از فرماندهان و بارون ها به اسارت مسلمانان در آمدند. تنها تعداد کمی از صلیبی ها توانستند به «صور» گرفته و در دژ آن پناه بگیرند.
نبرد حطین برای صلیبی ها شکستی فاجعه بار به شمار می رفت. بخش زیادی از لشکر صلیبی نابود شده بود و بیت المقدس دیگر سرزمین های اشغالی نیز بدون دفاع در برابر صلاح الدین و سپاه وی قرار داشت.
صلاح الدین اسرای لشکر دشمن را گرامی داشت و دستور داد به آنان آب خنک نوشانده شود. اما برخورد وی با رونالد دی شاتیلون به گونه ای دیگر بود. وی اجازه نداد به او آب داده شود و گفت: « این ملعون بی اجازه من آب نوشید و از جانب من امان ندارد » سپس جنایت های او را به او یاد آوری کرد و پس از عرضه کردن اسلام بر وی و عدم قبول او وی را گردن زد.
صلاح الدین سبب این رفتار را چنین توضیح داد: « من دو بار نذر کرده بودم که اگر دستم به او برسد او را بکشم: یک بار هنگامی که قصد حمله به مکه و مدینه را نمود و بار دوم هنگامی که پیمان را شکست و به قافله مسلمانان حمله برد و آن را غارت کرد».
ارناط در سال ۵۷۹ هجری (۱۱۸۳ میلادی ) به هدف حمله به مدینه و نبش قبر رسول اللهﷺ و حمله به مکه و تخریب کعبه، چند کشتی جنگی را از طریق دریای سرخ به سرزمین حجاز فرستاده بود. صلاح الدین ایوبی برادرش الملک العادل را به هدف جلوگیری و نابود سازی نیروی دریای ارناط به دریای سرخ فرستاد و او توانست نیروی دریایی ارناط را نابود کرده و نقشه خبیث او را خنثی سازد.
تاریخ نویسان گفته اند:
خبری صلاح الدین ایوبی رسید که فرمانده فرنگی ارناط حاکم کرک در فلسطین راه را بر حجاج بسته است و زنان و مردان و کودکان را کشته است و به آنها گفته است که به محمدتان بگوید از شما دفاع کند!
به خواسته الله یکی از افراد کاروان توانست فرار کند و موضوع را به گوش صلاح الدین ایوبی برساند.
بله عزیزان؛ فکر می کنید صلاح الدین ایوبی چه کرد؟ ( آیا مثل حکام امروز فقط تسلیت گفت؟ یا اینکه چند نفر را برای بررسی قضیه گماشت؟).
او دو روز را در خانه به نیایش با پروردگارش پرداخت و گفت الهی! مرا می بخشی اگر بجای محمد به دفاع از امتش بروم؟
پس از آن به میان لشکرش رفت و خطبه ای کوچک خواند و حرف های ارناط را به گوش آنان رساند و گفت هرکس دوست دارد با من بیاید تا از امت محمد دفاع کند، چون او خون زنان و کودکان و شیوخ را ریخته است من نفس خود را فدای محمد می کنم، هرکه می خواهد به من ملحق شود.
سربازانش یکصدا گفتند: همه ما فدای رسول اللهﷺ!
هنگامی که معرکه آغاز شد که حطین نام گرفت ، پیروزی از آن مسلمانان شد و ارناط اسیر گشت ، صلاح الدین به او گفت: تو چنین گفتی؟
گفت: آری من گفتم.
صلاح الدین ایوبی جواب داد: من بنده فقیری بدرگاه الله هستم که مرا مقابل خود می بینی و به نمایندگی از طرف محمد در دفاع از امتش آمدم و سر ارناط را قطع کرد.
استاد ندوی می نویسد: پس از نبرد حطین لحظه ی مبارکی که سلطان سال ها برای رسیدن به آن لحظه شماری می کرد و در حسرت آن می سوخت فرا رسید ، و آن فتح بیت المقدس بود، قاضی ابن شداد می گوید: « سلطان در باره قدس آن چنان غم و اندوه عظیمی در دل داشت که حتی کوه ها نیز تاب تحمل آن را نداشتند».
و نیز می نویسد: سلطان در تاریخ ۲۷ رجب همان سال (۸۳ ه‍ ) فاتحانه وارد بیت المقدس شد و بیت المقدس نخستین قبله مسلمانان، قبله ای که رسول اللهﷺ در شب اسراء در آنجا امام و پیش نماز پیامبران شد، پس از ۹۰ سال به دامان اسلام و مسلمین بازگشت ، و از حسن اتفاق سلطان دقیقا در همان تاریخی وارد بیت المقدس شد که پیامبر ﷺ به معراج مشرف شده بودند.
استاد ابوالحسن ندوی به نقل از ابن شداد در کتاب زندگی نامه سلطان می نویسد:**« فتح بیت المقدس فتح عظیمی بود و جمعیتی انبوه از علما و اهل حرفه در آن حضور داشتند، زیرا هنگامی که مردم از فتوحات سلطان در شام و قصد وی برای فتح بیت المقدس اطلاع یافتند ، همه علمای سرشناس از مصر و شام به او پیوستند، صداها به دعا و تهلیل و تکبیر بلند شد و آنجا خطبه خوانده شد و در روز نماز جمعه در بیت المقدس اقامه شد و صلیبی را که بر

?کجایی ای اسامه کجایی که ببینی خنزیر های رومی بچه هایشان را با ترس از نامت میخابانند کجایی که دوباره آسمان صلیبی ها را بلرزانی کجایی که امت به تو نیازمند است ?غیرتت نذاشت که خنزیر های رومی به سرزمین اسلام پا گذارند بلند شدی و انگشت شهادت را بالا بردی تمام عقیده های پوچ را رد کردی و با تمام دنیا اعلام جنگ نمودی ?وقتی که توانش را داشتی که در این دنیا به خوشگذرانی مشغول شویی تو راه جهاد را انتخاب کردی الله شهادت را قبول کند ای قاعد اسلام و با بهشتش تو را شاد نماید .
?شاد

-
«اللُهمّ ارضَ عنّي؛ فإن رَضِيت هَان كُل شَيء».

پروردگارا از من راضی باش، زیرا اگر تو از من راضی باشی همه چیز آسان میشود.♥️

اللهمَّ إنَّا نسألك الصَّلاة في رحابِ المسجد الأقصى ?

*?حمله شهرک‌نشینان اشغالگر صهیونیست به کودکان فلسطینی که در زمینی در محله شیخ جراح در قدس اشغالی در حال بازی بودند.
?افسوس بر حال مسلمانان که از دین خود غافل هستند.
حال اشغال گران قدس تا این اندازه جسارت میکند بر مسلمانان فلسطینی ظلم روا می‌دارند.
عرب ها که خود را مسلمان میداند با این حال هیچ کاری برای اسلام و مسلمین نمیکند بلکه مسلمانان واقعی را داعش و خوارج می‌نامند.
اگر ما داعش هستیم پس بگوید کی مجاهد واقعی و بر منهج صحیح قرار دارد.
شما همه که خود را مسلمان می نامید با یهود و نصارا و تمام سران کفر پیمان دوستی بسته آید بجز دولت اسلامی همه شما خود را مسلمان می نامید ولی در یاری رساند به کفار بر علیه ما هیچ گونه کوتاهی نمی‌کنید.
الله شما را به همراه برادران خوک تان سرنگون کند و شرتان را از سر امت اسلامی دور کند.
بجای که مرحمی باشید بر زخم امت ستم دیده خود را غم خوار میدانید ولی بر عکس بر زخم این امت مظلوم نمک میپاشید.
اگر از جهاد میترسید.!
پس خود را کنار بکشید و مار تو آستین مسلمانان نباشید.
?*❤️‍??**

**زندگی نامه صلاح الدین ایوبی: قسمت هشتم.

شروع حکومت صلاح الدین بر مصر:
وشکست کار عبیدی ها ( فاطمی ها ):**

با مرگ عاضد، آخرین خلیفه فاطمی ، خلافت عبیدیان ( فاطمیان ) در مصر به پایان رسید و صلاح الدین به عنوان نماینده نورالدین حاکم مصر گردید.
شکی نیست که امت مسلمه در آن زمان از ظلم وجبر فاطمی ها به ستوه آمده بودند، و در شکست آنان صلاح الدین دخیل بود که بعدا بحث خواهم نمود.
هنگامیکه صلاح الدین حاکم مصر گردید پس اقتصاد مصر را باز سازی کرد و با دور ساختن عناصر وابسته به نظام سابق ارتش را دوباره تشکیل داد. او نصیحت پدرش را مبنی بر عدم رویاروی با اختلاف با نورالدین محمود عملی ساخت و تا وفات نورالدین عملا زیر بیعت او قرار داشت.
خواننده گرامی!: با بروز اختلاف بر سر قدرت ، ضعف در کالبد دولت فاطمیون رسوخ کرد و با پایان یافتن دولت فاطمی دولت ایوبی ها توسط سلطان صلاح الدین ایوبی تاسیس شد.
اواخر حکومت فاطمی، اوضاع اقتصادی مردم سخت شده و مبلغ دویست هزار دینار در سال مالیاتی بود که بر عهده مردم بود. اما صلاح الدین به یکباره مردم را از پرداخت مالیات معاف کرد.
صلیبیون شهر بیت المقدس را از دست فاطمیان خارج ساختند و بر اعتبار سیاسی و نظامی آن دولت ضربه ای شدید وارد ساختند در آستانه جنگها ی صلیبی، دولت فاطمیان بسیار ضعیف شده بود زیرا از درون دچار انشعاب گشته و اسماعیلیان ایران هم از آن جدا شده بودند و شکی نیست که آنها را الله حمایت نمی‌کرد، چون دولت ظالم و خونخوار و کافر بودند.
در حالی که دولت آل زنگی با همراهی نمودن با فاطمیان ، ضربات سختی بر صلیبیون وارد می کرد، دولت فاطمیان همچنان سراشیبی ضعف و زوال بوده در نتیجه باوجود آن که صلیبیون از سمت شمال ( دولت آل زنگی در شام ) در فشار بودند، از سمت جنوب ( دولت فاطمیان از مصر) اقدام قابل توجهی علیه آنان بخصوص برای باز پس گیری بیت المقدس صورت نمی گرفت. برای رفع این قضیه، یکی از سرداران ال زنگی به نام صلاح الدین ایوبی به مصر اعزام شد تا نیروی نظامی فاطمیان را سر و سامان داده آماده حمله سازد.
صلاح الدین در مصر آشفتگی و ناتوانی دولت فاطمیان را مشاهده کرد، بنابر این در صدد بر آمد با سرنگون ساختن آن ، دولت جدیدی به وجود آورد. او در سال ۵۶۷ ه‍ . فاطمیان را بر کنار و دولت ایوبیان را تأسیس کرد.
از بین بردن حکومت شیعه باطنی عبیدیان برای او مشکلاتی را نیز در پی داشت.
از جمله سه ترور نافرجام از سوی باطنیان که سلطان صلاح الدین در یکی از آن ها زخمی گردید.
ناگفته نباید گذاشت که فاطمیون در چندین جا صلاح الدین را فریب دادند که اینک برخی از آنان را تقدیم تان میدارم.

ادامه دارد بااذن الله تعالی.

زندگی نامه صلاح الدین ایوبی: قسمت هفتم.

به وزارت رسیدن صلاح الدین:

برخی از ما برین باورند که هر کسی در دولت کار کند. او تابع همان دولت می باشد، لیکن به نظر من داشتن این مکفوره اشتباه است، زیرا اگر کسی بخواهد یک دولت مستبد وظالمی را سر نگون سازد باید در آن دولت زیست کند و بعدا از داخل نظام بر خود نظام ضربه وارد کند. ودلیلی نیز بر این ادعای خود دارم که الله
موسی را به سوی حکومت فرعون فرا خواند و گفت: « اذهب إلی فرعون إنه طغی » [ طه:۲۴].
از جمله کسانی که در وزارت ها بوده اند ولیکن زیب و زینت و مافیهای آن وزارت، ایشان را فریب نداد، سلطان صلاح الدین وشهید عبد الله عزام بودند. شهید عبدالله عزام هم بخش بزرگی از وزارت اوقاف کشور اردن را به عهده داشت، اما حب جهاد او را به سرزمین افغانستان کشانید و به ملاقات رب خود پیوست.
هنگامی که اسد الدین وفات کرد، صلاح الدین به مقام وزارت در حکومت فاطمیان رسید. در آغاز به سبب نا آرامی های ناشی از تغییر تعداد بسیاری از خلفای فاطمی در مدت کوتاه، زمام امور به طور کامل در دست صلاح الدین قرار نداشت، اما با تدابیر وی پس از مدتی اوضاع مصر آرام شد.
او سپس خانواده و پدرش « نجم الدین ایوب» را به مصر آورد تا داستانش شبیه به داستان یوسف صدیق علیه السلام گردد. صلاح الدین با عزل قاضیان اسماعیلی مذهب و الغای جمله « حی علی خیر العمل » در اذان و اصلاحات دیگر مذهب اهل سنت را بار دیگر در مصر به قدرت بازگرداند. او دستور داد به جای خلیفه فاطمی به نام خلیفه عباسی المستضیء خطبه بخوانند. بیماری « العاضد الدین الله» آخرین خلیفه فاطمی او را در این مهم یاری داد.
برخی از مورخین نوشته اند: اردوی تحت امر صلاح الدین، متشکل از ترکیان قبچاق مملوکی، ترکان آناتولی و سربازان عراقی و سوری و همچنین پنجاه هزار سرباز مصری و سودانی بود. در ابتدا کمانداران ارمنی موجود در قشون صلاح الدین علیه وی دست به نافرمانی زدند بخشی از سربازان بومی مصر نیز وارد این عصیان شدند. این بزرگترین تو طئه ای بود که تاکنون علیه صلاح الدین شکل گرفت حال آنکه مردم مصر وی را عمیقاً دوست داشتند و آمدن وی را به این سرزمین، نوید بخش عدالت و ثبات ورفاه می‌دانستند. در واقع روحیه پرمسامحه و عدالت گرای وی سبب شده بود تا مردم منتظر چنین رهبری باشند.
صلاح الدین که نخست قادر به بیرون راندن صلیبی ها از مصر شد کوشید تا برای نجات قدس و فلسطین ، ارتش خود را به یک نیروی منظم چند ملیتی و البته متحد تبدیل کند. وی موفق شد تا نخست تمامی توطئه های چیده شده بر علیه خود را یک به یک خنثی کند. این امر قدرت وی را روز به روز افزون کرد.

ادامه دارد باذن الله متعال

ما اهل زندانیم
یوسف پیشوای ماست

تهیه و تدوین
ترجمه و زیر نویس#رسانه_اعلام_توحید#اسیرات_زندان_رصاصه