?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
چنان گرفته خیالت همه وجودم را
سپرده ام دل ِ خود را به هرچه باداباد
غمت به حنجره نیلوفرانه پیچیده ست
که بغض را شکند ، داغ ِ دل شود فریاد
تو آن همیشه به کامی که رفتنت ناگاه
چه پرشتاب و چه بیرحم ، اتفاق افتاد
غزل نشسته به ماتم ، هجوم ِ سوگت را
نصیب ِ جان شده اندوه و خاطری ناشاد
غم ِ سیاه و نم ِ اشک ، می نویسندم
هر آرزو که از این زخم ِ تازه شد بر باد ...
مرغیم که خاک می کند بر سر ِ خود
آتش زده بر تعلق و باور ِ خود
تندیس هزاره های شادی بودیم
افسوس زدیم تیشه بر پیکر ِ خود
مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماهرویم در آغوش بود
چنان مست دیدار و حیران عشق
که دنیا و دینم فراموش بود
نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود
ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود
نمیدانم این شب که چون روز شد
کسی باز داند که با هوش بود
مؤذن غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود
بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود
به خوابش مگر دیدهای سعدیا
زبان در کش امروز کآن دوش بود
مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش بود
#حضرت سعدی
.
#دکتر_داود_فيرحی از معدود روحانیونی ست که با روش تحقیقی متکی بر استنادات #متقن و #متیقن، پروژه ی #دین_پژوهی و #دولت_پژوهشی را پیگیری کرده، پروسه و لوازم #تولید_قدرت برخاسته از مشروعیت دینی را در اولویت پژوهش های خویش قرار داده است.
دکتر فیرحی در این سخنرانی آکادمیک، با بهره گیری از یافته های #ابن_خلدون و نظریات ذیل مفهوم #دولت_ملت بما می گوید؛ چگونه برآیند نیروهای برآمده از #دیالکتیک جامعه و حکومت به واقعه عاشورا منجر شده است.
نیز پیشینه دو سنت علوی - اموی و خاستگاه آن که از دو دولت- شهر مکه و مدینه است را بما خاطرنشان کرده که برآمده از #دولت_شهرهای یونانی است که از قسطنطنیه آن روز به «شام» رسیده بود.
#گوش کردن این سخنرانی روشمند در راستای جایگزینی #شعور_دینی بجای
#شور_مناسکی بجد توصیه
می شود.
⬛️ ◼️◾️
" اینجا تمام ِ حنجره ها لاف می زنند
هرگز کسی ، هرآنچه که می گفت ، آن نبود "
باید سکوت ، نعره برآرد در این شبان
وقتی که داد ، در پی ِ ناراستان نبود
فریاد از این جهالت ِ بی انتها ، چو ما
دیوانه ، در تمامی هفت آسمان نبود
بر سینه می زنیم و ز دل ناله می کنیم
بر درد ِ او ، که آب نبودست و نان نبود !
"مشتی اسیر ، گریه بر آزاده ای کنند "
کز غیر ِ عشق ، در همه جانش نشان نبود
مجهول ِ این معادله ، معناست ای دریغ
آزادگی ، معرّف ِ این مردمان نبود
باید به حال ِ ملِت ِ بیچاره ای گریست
مثلش به قعر ِ جهل ، یکی در جهان نبود ...
دلم گرفته برایت…
یادم میآید اواخر دههٔ هفتاد یا اوایل هشتاد یک غروب در جلسهٔ عباس سجادی، سیمین_بهبهانی پشت تریبون بود و شعر میخواند. درِ کوچک سالن روبروی تریبون باز میشد، [اکنون آن مکان تخریب شده و بهجایش سالنی بزرگ ساختهاند] ناگاه چشم سیمین خانم به سمت در چرخید، شعرخوانیاش را قطع کرد و گفت:
غزل «منزوی»وار نیکو بود
غزلهای من منزویوار نیست
دیگر آقای منزوی که باشند چه جای شعر خواندن من؟»
سرها به سمت در چرخید و چشمها منزوی را تا پای تریبون دنبال کردند. عباس سجادی مجری بود، حتماً جزو خاطراتی است که هیچگاه از یادش نمیرود. مثل من که برایم این اندازه احترام سیمین خانم باورنکردنی بود.
سیمین خانمی که همین چندسال پیش وقتی در مراسمی خاطراتش از نخستین دیدار با هوشنگ ابتهاج را میگفت لحن آمیخته به شوخی و طنزش را همه دیدهاید. که میگوید «یک شب دیدم یک جوان زیبا، خوشسخن و بسیار خندهرو از میان جمعیت آمد و آنجا که من نشسته بودم آمد و گفت من میخواهم شعر بخوانم، گفتم شما تاج سر مایید[خنده سایه و حصار]…تازه ار رشت آمده بود و نمیدانست کجا باید برود…».
اما آن عصر، سیمین خانم بسیار جدی شعرش را ادامه نداد و اگر درست یادم باشد به استقبال منزوی چند قدم برداشت. خاطراتی تار از آن عصر زیبا به یادم مانده. همچنین بر خاطرات دیگرم نیز گردِ غبار ایام نشسته طوریکه اکنون دیگر نمیتوانم منزوی را آنطور که آن زمان میدیدم در ذهنم مجسم کنم. او برای من همیشه محترم است، همچنان که سایه محترم است و سیمین. شاید باور نکنید وقتی نوجوانی ۱۸-۱۹ ساله بودم و تلفنی با سیمین خانم حرف میزدم، چهقدر صبورانه پای تلفن شعرم را گوش میداد. علی آقا فرزندش تلفن را برمیداشت و سیمین خانم با صدای نازنینش از دور میپرسید کیه؟ یک روز هرچه راجع به غزل پرسیدم و با سخاوت پاسخ داد، روی کاغذ تند تند نوشتم. آن برگه را هنوز دارم.
آمدم یادی از روز کوچ ناهنگام منزوی کنم به تواضع سیمین خانم رسید.
میگفتم… غبار ایام و گذر سالها مرا از منزوی چنان دور کرده که اکنون او را همچون پیکرهای بلندبالا (که بلندبالا هم بود) در مهِ خاکستریرنگی میبینم که آرزو میکنم کاش میشد اتفاقاتی که او را از من مکدر کرد، مانند نواری پاک کنم و برگردانم به جایی که با او بر جدولهای پارک اندیشه نشسته بودیم و برایش خواندم:
روزی خدانکرده نباشی چه میکنیم
وقتی غزل یتیم شود، عشق دربدر
مهدی فرجی
https://t.me/+GiELeFq7o4c1Zjk0
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago