کانون شعر و ادب🏴

Description
کانون شعر و ادب «نیمکت» دانشگاه علوم پزشکی زنجان
_برگزیده‌ی ادبیات ایران و جهان

برگزاری نشست‌های ادبی
برگزاری کارگاه‌ها و مسابقات ادبی
شعر
داستان
ترانه
نمایشنامه
نثر
معرفی‌کتاب
و...
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

10 months, 2 weeks ago

باز سوّم آذر، سرو من! تو را کشتند
ایستادی و بازَت آن نِشسته‌ها، کشتند

صد کلاغ و یک شاهین، یک پلنگ و صد روباه
این چنین تو را، ای صبح! صد شبِ سیا کشتند

مثل کُشتنی در آب ای نهنگِ دریادل!
کوسه‌ها تو را آن شب بی‌سر‌و‌صدا کشتند

نه همین تو را یک بار در میان آن جنگل
عشق را هزاران بار، در هزار جا کشتند

برگ‌ها زبان گشتند بر درخت و موییدند:
"آہ! روح جنگل را، پیش چشم ما کشتند"

زنده است و زاینده نسل عشق‌تان، هرچند
عاشقان بسیاری از صفِ شما کشتند

زنده بود و از دنیا، قدر یک قفس جا داشت
آسمان از او پُر شد، چون پرنده را کشتند

#حسین_منزوی
#سوم_آذر

11 months ago

ز موعظتْ تگِ تیرِ لغت به شست نکن
سخنْ حرامِ یکی پیرِ بت پرست نکن
عتاب می کندم عقل: کی ز عشقْ ملول!ا
بلندِ حرمتِ خود در میانه پست نکن!ا
امیرِ ملکِ تغزل عمودِ خیمه ی ماست
عمودِ خیمه ی ما مایلِ شکست نکن
چو دود از سرِ این عودِ نیم سوز نخیز
چو اخگر از دلِ آتش گرفته جست نکن
هوای اوست که هست و صدای اوست که نیست
به دردِ نیست بپرداز و فکرِ هست نکن
سَحَر ز پرده در آید به شرطِ هشیاری
صبور باش! همین یک شب است! مست نکن!ا
دلم گرفته که بنویسمش: فلان! چونی؟!ا
تو را چه واهمه؟ بنویس! دست دست نکن!ا
.
.
.
#خمریات #امیرحسین_الهیاری

1 year ago

دوم مهرماه، زادروز #منوچهر_آتشی
بشنوید شعر و صدای او را. شعر مشهور "ظهور" از کتاب "آواز خاک".

@kanooneadab_zums?

1 year ago

《وسوسه》

ای دخترانِ دِیر!
خورشید، با نیازِ تنِ بی‌غشِ شما
اینک، از آب‌های مشرق
با ایلِ ماهیانِ مهاجر
پیغام داده است...

این موج‌های خسته‌ی حیران
بیهوده سینه‌مالان،
بر آستانِ دِیر نمی‌کوبند
آن ناخدای گم‌شده
-کز دودمانِ کِشتی‌شکستگانِ کهن مانده‌ست-
با قایقی به توفان پیچیده
با اشتیاقِ بسترِ گرمی
-از هُرمِ مهربانِ تنِ گُل‌سرشت‌تان
این لحظه، کامِ وحشیِ گرداب را
از یاد برده است

ای دخترانِ حسرت!
آنک!
گل‌های سرخِ باغچه‌ی معبد
با حسرتی به سوی شما آه می‌کشند
"ای دست‌های پرمهر!
آن لحظه‌ی مقدّر را نزدیک‌تر کنید
ما را به گاهِ چیدن
شَهدِ فشارِ پنجه‌ی سیراب‌تان دهید
ما قلب‌های گرمِ پلنگانِ قلّه‌پوی
ما زخم‌های سرخِ سینه‌ی ملوانان هستیم"

ای حوریان مغموم!
کآوازتان ترانه‌ی شیرینِ دوستی
و چشم‌هایتان
آبشخورِ پرنده‌ی بی‌آشیانِ ایمان است
از خواب‌های خالیِ بی‌رؤیا
از خواب‌های بی‌مرد، آزرده نیستید؟

یک لحظه بادها را
در خوابگاهِ مضطربِ خویش ره دهید
تا بوی سینه‌های سنگینِ جاشُوان
و اشتیاقِ وحشیِ بازوها
رؤیای گنگ‌تان را آشفتگی دهد

ای آهوان زندانی!
ای دختران عشق!
او را که در غرابتِ تنهایی
او را که در دعای پَسینگاهی می‌جویید
در جَذْبه‌ی گناه، نمایان‌تر است

تا شب پُر از تنیدنِ پرشورِ سینه‌ها
تا شب پر از تلاطمِ اندام‌ها
و انفجارِ داغِ نفَس‌ها شود
آنک شکوهِ غرفه‌ی پر چلچراغِ شب!
آنک کلید نقره‌ی مهتاب

《شعر: #منوچهر_آتشی
از کتاب: دیدار در فلق

@kanooneadab_zums?

1 year, 1 month ago

از محمدعلی بهمنی
۲۷فروردین ۱۳۲۱
۹شهریور ۱۴۰۳

#محمدعلی_بهمنی ترانه‌سرا و غزلسرای شهیر معاصر امروز بعد از یک دوره بیماری در ۸۲ سالگی چشم از جهان فروبست.

او در دوره‌های مختلف شعری‌اش همکاری با خوانندگان بسیاری را تجربه کرد، از کار با خوانندگان مشهور پیش از انقلابی چون حمیرا و رامش تا همکاری با نهادهای ادبی پس از انقلاب و خوانندگان دهه‌های اخیر.
یکی از مشهورترین آثار او که با صدای #حبیب محبیان مانایی یافته را در ادامه می‌خوانید:

در این زمانهٔ بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظهٔ خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتد
به پای هرزه علف‌های باغ کال پرست
رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال ِ دار ، برای من کمال پرست
هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری‌ست
به چشم تنگی نامردم زوال پرست

اما بازخوانی روایت بهمنی از ماجرای اشتباه خواندن ترانه‌اش توسط حبیب را هم بخوانید:

بهمنی در مصاحبه‌ای در این خصوص گفته بود: من با این بزرگوار پیش از انقلاب آشنایی داشتم اما از زمانی که از ایران رفت هیچ ارتباطی با او نداشتم تا اینکه تصمیم گرفت آلبوم کویر باور را منتشر کند.همانطور که اشاره کردید من یک ترانه را در اختیار او قرار دادم و حبیب یک بیت را در ترانه “خرچنگهای مردابی” اشتباه خواند و هم وزن و هم معنا را خراب کرده بود. از این موضوع ناراحت شدم می خواستم با او تماس بگیرم و بگویم این اشتباه را اصلاح کند ولی در آن زمان به او دسترسی نداشتم و آهنگ هم در همه جا پخش و فراگیر شد و با همان اجرا به گوش مردم رسید.واقعا دل من چرکین بود .
زمانی که حبیب به ایران برگشت و در جشن “موسیقی ما”دعوت شد در این جشن برای دقایقی با او همکلام شدم و به او گفتم: «مهربان شعر را چرا این طور خواندی؟» گفت: «مگر غلط است؟» گفتم: «عزیزم اذیتمان نکن. این چیز واضحی است.» ظاهرا او پس از گذشت این همه سال نمی دانست که بیت مورد نظر دراین اثر را اشتباه خوانده است.
مصرع دوم بیت “رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست” در واقع “کمالِ دار برای منِ کمال پرست” است اما حبیب “کمالِ دار” را “کمال‌دار” خوانده بود و یک را هم اضافه کرده بوده این کار خیلی ناراحت کننده بود .در واقع او این بیت را به این صورت اجرا کرده بود : “کمال‌دار را برای منِ کمال‌پرست”در حالی که همانطور که اشاره کردم با اضافه کردن یک کلمه هم وزن را خراب کرده بود و هم با مکث روی کلمه “کمال”در ابتدای مصرع ، معنی را تغییر داده بود.

@kanooneadab_zums

1 year, 4 months ago

روشن چراغ صاعقه‌ات باد همچنان
ای آنکه هیچ رحم نکردی به خرمنم

#حسین_منزوی

@kanooneadab_zums?

1 year, 4 months ago

سلام .
امشب منتظرتون هستیم ??

1 year, 4 months ago

آه...، اینگونه گر بوزد باد تا پگاه
وینگونه گر ببارد باران
فردا از شکوفه های سپید
بِه
بر روی شاخه ها خبری هست؟
آری...، هست
نه...، نیست
آینه تاریک می شود
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند...

#نصرت_رحمانی
@kanooneadab_zums☔️

1 year, 5 months ago

دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می‌برم به تو
عطر و گل و ترانه و سرمستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می‌خرم ز تو

بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با ناز می‌گشود دو چشمان بسته را
می‌شست کاکلی به لب آب نقره فام
آن بال‌های نازک زیبای خسته را

خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود و موج بنرمی از او رمید

خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم

خورشید تشنه کام در آنسوی آسمان
گوئی میان مجمری از خون نشسته بود
می‌رفت روز و خیره در اندیشه ئی غریب
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود...

#فروغ

@kanooneadab_zums?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago