مشق | مریم نانکلی

Description
هنرجوی نویسندگی

https://maryamnankali.com/ :وبگاه من
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago

8 months, 3 weeks ago

جنگ درونی و بیرونی یک فاتح دارد

می‌گوید: «وقتی تلاشت را نبینند حالم را می‌فهمی».

می‌دانم گاهی قدر زحمتت را نمی‌دانند ولی من در چنین مواقعی هم خودم را مقصر می‌دانم. بیش از همیشه اگر بودنم را به تأیید دیگری گره بزنم.

آزادانه زیستن چنین نیست. حتا برای درس خاندن در این نظام آموزشی هم کسی را مقصر نمی‌دانم؛ از روزی که فهمیدم کجای کارم و وضعیت را تغییر ندادم خطا کردم. از روزی که تصمیم گرفتم با حواس جمع حواس‌پرت شوم. از روزی که طعم بِه‌نویسی با آزادنویسی روزانه را چشیدم ولی هر روز انجامش ندادم. وقتی بدون کلمه‌برداری کتاب خاندم. وقتی گذاشتم انگشتانم مغلوب اضطراب شوند. از روزی که ناجی نیافتم و منتظر غرق شدن ماندم.

وقتی تجربه کردیم و فهمیدیم و شرایطمان را تغییر ندادیم مقصر اصلی می‌شویم.

تقصیرکار دانستن خودْ آدم را به مرز دیوانگی می‌کشاند. هر لحظه می‌خاهی گریبان دیگران را بگیری و برهی از خودستیزی؛ ولی من همیشه بهترین راهکارها را در مرور فراموش‌کاری‌هایم می‌یابم. میان سهل‌انگاری‌هایم. رو‌به‌روی آینه. و تاوان سنگینی می‌دهم از جدال با خود. ولی با کشف هر یک از نقص‌هایم راه پسروی را می‌بندم.

به راستی که ما تمامن مقصر شرایطمان نیستیم؛ ولی راه نجات جز در برطرف کردن کاستی‌هایمان نیست. تنها با دست و پنجه نرم کردن درونی در برابر مقصران بیرونی توانمند می‌شویم.

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

8 months, 3 weeks ago

بتاب به ناآشنایی‌ام

در تاریکی خیره به نورم و دست‌های قلم‌دَوان تو.
ذوق‌زده.
بی‌حوصله.
جسور در ناامنی.
مطمئن در لنگ در هوایی.
غم‌زده چشمم پر از اشک شوق.
پاهای پرتوانم کلافه از خیابان.
صبور.
کارد به استخان رسیده.
دستم گریزان از قلم.
سرم پرکلمه.
امیددهنده در شب ناامیدی.
سر در گم زیر آسمان.
نفس‌تنگ زیر سقف.
و قلبم خسته‌ از پرتپشی.
چراغ‌ها روشن می‌شوند.
نگاهت را به چشمانم می‌بخشند.
خودت بگو چه می‌کردم بی‌آغوش وطن‌وارت در شب غربت‌زدگی در تن خودم؟

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

8 months, 3 weeks ago

درباره‌ی «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»

در چهارده سالگی یکی از نخستین داستان‌های بزرگسالی که پس از داستان‌های نوجوانان خاندم «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» بود که سبب شد زن‌های اطرافم را با نگاهی تازه بنگرم و بفهمم درون یک زن معلمولی چه تلاطمی برپاست.
این کتاب با نثر معیار و ایده‌ی کم‌تر نوشته‌شده‌‌اش در این سطح از ادبیات با وجود همه‌ی کاستی‌های زبانی و شیوه‌های داستان‌پردازی‌اش، مخاطب ناآشنا با زنانگی عمیق رمان‌های مهم‌تر را کنجکاو و با خود همراه می‌کند.
شخصیت اصلی این داستان زنی معمولی است که نویسنده با وجود راوی اول شخص تلاشی برای نشان دادن ویژگی‌های منحصر به فرد و عمق احساس او نکرده. این داستان پاسخ به سؤالی همیشگی است: «اول شخص نوشتن ضعف داستان‌نویسه؟»
بله. اگر چنین نوشته شود. وقتی «من» تنها ابزار ایجاد صمیمیت با مخاطب باشد و به اندازه‌ی یک سوم شخص ناآگاه خودش را بیان کند.
این خودسانسوری در زیباترین صحنه‌ی داستان، جایی که زن از حضور مرد آشفته است و توصیف هوای طوفانی با این آشفتگی هم‌پوشانی دارد سبب می‌شود مخاطب همچنان درک روشنی از احساس زن نیابد.
ضعف داستان از بیرون قابل تشخیص نیست؛ این که فکر کنیم همه‌ی داستان‌ها با راوی اول شخص ضعیف‌اند. چه بسا اول شخص نوشتن یکی از دشوارترین انواع راوی برای نشان دادن ژرفنای شخصیت‌های داستانی است.

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

8 months, 4 weeks ago

داستان سرگرم‌کننده چیست؟

سرگرم‌کنندگی یکی از ویژگی‌های مهم داستان است و نخستین پتکی که وقتی از خاندن شاهکارهای ادبیات به ستوه می‌آییم به سرشان می‌کوبیم. «داستان نیست چون سرگرم‌کننده نیست».

داستان‌های فاخر به راستی سرگرم‌کننده‌اند؛ ولی چنان که در آغاز راه موضوع و فرم و نثرشان برایمان ثقیل است با آن‌ها به مرحله‌ی سرخوشی نمی‌رسیم.

مثل «شب یک شب دو». همه در آغاز نالانیم از خاندنش؛ اما پس از آشنایی بیش‌تر با آثار مهم ادبیات برای لذت بردن از نثر و قصه و یافتن شوق نوشتن نخستین انتخابمان می‌شود.

بهمن فرسی نه تنها همه‌ی سازنده‌های داستانی قوی را به کار گرفته و رمانی پرکشش با فرمی نو آفریده بلکه با نثرنویسی پویا و خلاقانه‌اش همواره مخاطب را شیفته‌‌وار همراه خود می‌کند.

مثلن بارها در جمله نویسی از فرم ضربه (جک) استفاده می‌کند؛ یعنی اول جمله‌یی خنثا می‌نویسد و در جمله‌ی بعدی دلیل نوشتنش را آشکار می‌کند.

نمونه:
«شاید آذین برای نوروز بیاید تهران، ولی آمدن تو معلوم نیست،
ـ دیدی چه بد شد، اگر آمدن تو معلوم بود، من حتمن برای استقبال از آذین به فرودگاه می‌آمدم.*»

نویسنده‌ با هوش و طنازی با این فرم جمله‌نویسی افزون بر ساختن لحن و شخصیت‌پردازی به طراوت نثرش می‌افزاید.

مخاطب جدی ادبیات علاوه بر لذت بردن از موضوع، منطق و ارتباط وقایع چنین داستانی با شخصیت‌هایش حظ بسیاری نیز از نثرنویسی و ویژگی‌های سبکی نویسنده‌ها می‌برد.

✍? مریم نانکلی

  • «شب یک شب دو». بهمن فرسی. ص ۳۲.

➡️ @maryamnankali1

8 months, 4 weeks ago

خلاصه خاندن، خیر | خلاصه نوشتن، آری

مخاطب ادبیات هرگز به خاندن خلاصه‌ی داستان‌ها بسنده نمی‌کند؛ چون می‌داند هنر داستان‌نویسی علاوه بر ایجاد رابطه‌ی علت و معلولی میان وقایع با چگونگی روایتشان معنا می‌یابد.

فایده‌ی اصلی خلاصه‌نویسی داستان برای خود خلاصه‌نویس است. خلاصه‌نویسی بعد از خاندن داستان مهم‌ترین تمرین کلاس داستان‌نویسی است؛ زیرا سبب اندیشیدن به ساختار داستان، وقایع و شخصیت‌ها می‌شود. همان چیزی که هنرجوی داستان‌نویسی نیازش دارد.

وقتی مدام داستان بخانید و بکوشید ارتباط وقایع با شخصیت‌ها را روشن و سرراست بنویسید، هر روز بیش‌تر در تشخیص داستان خوب و بد متبحر می‌شوید و خودتان هم داستان‌های خوب و منطقی خاهید نوشت.

پس اگر می‌خاهید داستان‌نویسی را جدی بیاموزید یا داستان‌خان حرفه‌یی شوید خلاصه‌نویسی را به فعالیت‌هایتان اضافه کنید.

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

9 months ago

ترس | دوای تلخ تحول

امروز با «شب یک شب دو» آغازید و یاد اولین بار خاندنش افتادی.

چنین روزی بود. زمستان. دی. تاریک. تن لزج‌ از استیصالت را زیر شال بلند و چکمه‌ی بلند و پالتوی بلند پوشانده بودی.

در کارتن کتاب‌های دستفروشی که کم‌کم بساط می‌کرد چشمانی آشنا دیدی. چشمان زنی بر جلد همان کتابی که چند روز قبلش استاد نویسندگی گفته بود در یک سال شانزده بار آن را خانده.

پوشه‌ی مدارک تحصیلی‌‌ات را زیر بغل زدی و صفحه‌ی اولش را خاندی.

به دفتر وکیل رسیدی.
«چه قدر دیر اومدین. دکتر رفتن بیرون. نیم ساعت دیگه بر می‌گردن. می‌تونین منتظرشون بمونین».
«می‌رم و برمی‌گردم».

رفتی کافه‌کتاب. کسی آن‌جا نبود جز دو نفر که ویترین کتاب‌ها را می‌چیدند و درباره‌ی مهاجرت تحصیلی حرف می‌زدند. خاستی سفره‌ی دلت را برایشان باز کنی که تصویر معشوقِ نامه‌نویسِ «شب یک شب دو» یادت آمد. فصل اولش را خاندی و کلمه‌ از مغزت به سرانگشتانت رسید.

شروع به نوشتن مشق کلاس نویسندگی کردی. متنی استعاری درباره‌ی رابطه با علایقت. بیش از یک ساعت در کافه ماندی.

«بازم که دیر اومدین. مهمونشون بیست دقیقه دیگه می‌ره».
«یه روز دیگه میام».

دیوانه‌یی؟
قرار می‌گذاری و تا آن سر شهر می‌روی که به خاطر رمان خاندن و مشق نوشتن و قهوه خوردن کنسلش کنی؟ قراری که نتیجه‌ی ساعت‌های دشوار تصمیم‌گیری بود؟

نه.
باور کن تصمیم‌گیری این همه سخت نبود. خودت سختش کرده بودی که می‌کوشیدی خلاف اندیشه‌ات بیندیشی.
در آن صبح طعم زندگی رؤیاگونت را چشیدی و جان رمق‌کشیده‌ات رمید از جدال درونی.

روز نترسیدن نیامد. مشق اولت را با دست‌های مستأصل در کافه نوشتی و آن را با صدای لرزان در کلاس خاندی. و حالا ببین که دیگر دیر نمی‌رسی. می‌دوی و استخان‌های مطمئنت را می‌کوبی بر خیابان انقلاب و همه‌ی دگرگونی‌های نیک‌ را از زیستن ترس‌هایت می‌خاهی.

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

9 months ago

ایستایی نویسنده

نویسنده‌ی کپک‌زده اگر همه‌ی کتاب‌هایش را هم خمیر کند نمی‌تواند بوی نا را از قلمش بزداید.

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

#آفوریسم

9 months ago

نمی‌گذارم از یاد خودت بروی

شعر کم‌تر شنیده‌شده‌ی نامجو را با ریتم آهنگش می‌خاند و می‌خاهد نام اثر را حدس بزنم. زیر سه ثانیه می‌گویم و حیرت می‌کند.
چند وقت است نامجو گوش نکرده‌ام؟ آلبوم آخرش را ماه‌هاست دانلود کرده‌ام و هنوز سراغش نرفته‌ام. چه قدر بهم انگیزه‌ و جسارت خلاقیت می‌دهد. چرا همچنان ازش بهره نمی‌برم؟

«بیا درباره‌ی داستان‌نویسی حرف بزن».

چه قدر شناخت داستان برایم مهم است. چه قدر برایش می‌کوشیدم. مدتی است از برنامه‌ی روزانه‌ام حذفش کرده‌ام. حالا بیش‌تر درباره‌اش می‌خانم وگرنه دانشم ته می‌کشد.

«پاره‌های شاعرانه‌ات را دوست دارم».

شعر؟ چند وقت است شعر جدید نگفته‌ام؟ چند وقت است شعر تازه نخانده‌ام؟ نکند شعر گم شود میان کارهایم؟

«مقاله‌ت تو گوگل رتبه آورده».

چه شیرین. نمی‌دانی چه قدر خاندم و نوشتم و خط زدم برای شکل‌گیری‌اش. پس چرا هر بار نوشتن مقاله‌ی جدید را برای خودم دشوارتر می‌کنم؟ چرا می‌هراسم از بد نوشتن؟

گاهی ذهنمان از همه چیز پر است جز خودمان. می‌فراموشیم کیستیم. وقتی در خاطر خودت نباشی هیچ راهکاری برای بالا بردن بهره‌وری به کارت نمی‌آید.

در این میان محبتی بالاتر از یادآوری توانایی آدم‌ها به هم می‌شناسید؟

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

9 months ago

اساس موفقیت هنرمند

«اطرافیان حمایتم نمی‌کنند و در نوشتن دلسرد می‌شوم».

باور نمی‌کنم برای نوشتن منتظر حمایت اطرافیانی. دشواری کار هنری همین است. قرار نیست از سر بگذرانیش تا تازه نوشتن را بیاغازی. دوام آوردن نادیده گرفته شدن و درک نشدن خودِ کار است.

برای موفقیت راهی نداری جز جدی گرفتن خود. هر چه بیش‌تر حرفه‌ات را جدی بگیری دیگران هم ناگزیر از جدی گرفتنت می‌شوند.

چیست این جدی گرفتن خود؟
همه چیز کار هنری. در فقدانش کار شکل نمی‌گیرد. و نه جدی گرفتن معمولی به سیاق شغل‌های معمولی. جدی گرفتن دیوانه‌وار.

من برای هم‌سنجی خود با هنرمندان موفق تنها کوشش‌گری و توانشان در حفظ تداوم را می‌سنجم و نه تعداد اطرافیان باشعور یا حتا استعدادشان را.

✍? مریم نانکلی

➡️ @maryamnankali1

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago