دریچه های شعور

Description
و در تنفس تنهایی
دریچه های شعور مرا بهم بزنید


^کپی با ذکر منبع^
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago

5 months, 1 week ago
5 months, 1 week ago
5 months, 2 weeks ago

واقعا علت چیست که ایرانیها همواره در دوسوی رادیکال طیف قرار دارند۔ در حوزه ی سیاست خارجی این قطبی شدن از همان اول انقلاب آغازشد۔ یک طیف از زاویه ی دشمن نگری همه جانبه با جنگ و رویارویی با دنیا به خود هویت می بخشد و هر نوع مذاکره و توافق را نفی و رد می کند۔ طیف مقابل نیز با رویکرد خوشبینانه و بعضا ساده لوحانه و وثوق الدوله ای، غرب را کدخدا می داند و معتقد است باید با آن ساخت و به هر قیمتی مذاکره کرد۔
حقیقتا آیا منطق میانه ای وجودندارد که تعامل و مذاکره را با قاطعیت و استواری در به رسمیت شناختن منافع ملی ایران دنبال کند؟
اینطور که تیم فعلی له له مذاکره می زنند مسلما طرف مقابل باز هم مثل برجام دست ما را در پوست گردو خواهدگذاشت۔ چرا ایران باید از یک تیم دیپلمات پر قدرت در پیگیری منافع ملی محروم باشد؟! این تیم سرگردان و ضعیف که ماحصل مذاکراتش برجام بود مسلما باز هم راه به جایی نخواهدبرد۔برجامی که یکطرفه بسته شد و یک طرفه لغو شد۔ ما همه ی تعهدات را یکجا و سریع به انجام رساندیم و طرف مقابل که تضمینی نداده بود تقریبا هیچکاری نکرد و بعد هم از آن خارج شد۔
به نظرم این سطح از ضعف و استیصال ودرماندگی طرفهای ایرانی در مذاکرات، به عدم یکپارچگی و اتفاق نظر داخلی در پیگیری منافع ملی برمی گردد۔ تا زمانیکه طیف مقابل در رویکرد تخاصم و نفی مذاکره و گفتمان هپروت انقلابی به سر برد طیف مذاکره خواه هم به شکل رادیکالی هویت خود را  به مذاکره به هر قیمتی پیوند می زند۔ مذاکره ی قدرتمندانه نیازمند اجماع داخلی است۔ تیم ایرانی که مقابل ترامپ می نشیند باید صدای واحد همه ی جریانات سیاسی داخلی باشد نه یک جریان که از هرسو هم مورد انتقاد است۔ مسلما چنین جریانی ضعیف و نالایق و جبون ظاهر خواهد شد و همچون دفعات قبل ما باز، هم پیاز را خواهیم خورد هم شلاق را۔

📌پی نوشت:موضع ضعیف دولت پزشکیان و مشت خالی نشان دادن به ترامپ را در کاهش خودخاسته ی  روابط با چین و حرکت به سوی پذیرش fatf  بدون برداشتن هیچ گامی ازطرف مقابل میبینید۔ در مقابل ترامپ فرمان فشار حداکثری امضا میکند و همزمان هم با ادبیات بچه گولزنک، سعی بر باقی نگه داشتن خیال خام مذاکره در ذهن مقامات ایرانی دارد.😶

@darichehaa

8 months, 2 weeks ago

گاهی اوقات واقعیت اتفاقی که رخ داده با آنچه جامعه مایل است از آن اتفاق، تصویر و مسئله سازی نماید تفاوت زیادی دارد. در قضیه دختر دانشگاه علوم و تحقیقات، آنچه براساس شواهد بیشتر به واقعیت می خورد جنون دیده شدن و نمایش منیکی است که ممکن است به هر دلیل پزشکی یا روانشناختی رخ داده باشد۔ هیچ خبری از درگیری و حتا تذکر به فرد مزبور هم در فیلمها دیده نمی شود ۔اما بواسطه ی فشار و عذابی که جامعه از تحمیل حجاب اجباری از سوی حکومت بر پیکره ی خود حس می کند تمایل عمومی بر آن است که چنین اتفاقی را در صورتبندی سیاسی تفسیر و مسئله سازی نماید. گروهی این اتفاق را بازی پرستوی حکومت برای تشدید فشارهای اجتماعی بر زنان و عده ای که چپ ترند آنرا عصیان تن مطرود بر حصارهای آهنین حکومت دینی تحلیل می کنند. در حالیکه اگر در یک وضعیت سیاسی و اجتماعی نرمال به سر میبردیم این اتفاق را نوعی کنش روانی یک زن آسیب دیده یا بیمار و بدور از حاشیه سازیها و جیغ و های و هوی های سیاسی بی ثمر می دیدیم. مسلما وقتی حکومت خود را مسئول نوع پوشش شهروندان بداند باید پاسخگوی لخت شدن یک زن در خیابان هم باشد در حالیکه اگر پوشش مانند همه جای دنیا مسئله ای عرفی و اجتماعی محسوب میشد خود جامعه مسائل مربوط به آنرا حل و فصل و رفع می نمود و شهروندان بجای سیاسی کردن این امر و متهم کردن حکومت ، خود به حل مسئله می پرداختند و این جنجالهای دست به دست شدن فیلم و خطر آبروی افراد هم مطرح نمی شد.

@darichehaa

8 months, 2 weeks ago
دریچه های شعور
8 months, 3 weeks ago

?درباره فیلم دانه انجیر معابد

?نوشته زیر صرفا تحلیل نمادین فیلم از منظر جامعه و سیاست است۔ داوری کیفی و هنری این اثر می تواند موضوع نوشتاری دیگر باشد۔
?خطر لو رفتن داستان دارد

فیلم دانه انجیر معابد ساخته محمد رسول اف فیلمی درباره رابطه حکومت و جامعه مبتنی بر حوادث اجتماعی پس از کشته شدن مهسا امینی است۔
پدر در این فیلم نماد حکومتی است که قرار است امنیت و رفاه برای خانواده(جامعه) فراهم آورد. جامعه ای از زنان که تحت قیمومیت یک مرد(ایمان) قرار دارند. هر یک از این زنان نماینده نسلی ازین جامعه اند۔  مادر نسلx، دختر بزرگترنسلy و دختر کوچکتر (نسل z) که "وزه" می نامندش. به لحاظ ظاهری نسل ایکس و وای با موهای صاف کوتاه شباهت بیشتری به هم دارند ولی نسل زد با موهای موجدار بلند تفاوت خود را با نسل قبل خود کاملا نشان می دهد. مادر خانواده که نماینده نسل قبلتر جامعه است، کاملا به پدر (حکومت ایمانی) اعتماد دارد و به او اقتدا می کند و خواستار اطاعت فرزندان (نسلهای جدیدتر) به پدر بوده و حافظ سنت و ایمان در خانواده محسوب می شود . مرد این خانواده ایمان است  و قرار است  با اسلحه ای که به او داده شده امنیت خانواده را حفظ کند.این خانواده روابط سالم و خوبی داشتند تا آنجا که قرار شد پدر ترفیع گرفته و اسلحه ای برای حفظ امنیت او و خانواده اش به او داده شد۔ و همین اسلحه به چالش امنیت او و خانواده اش تبدیل می شود. اسلحه ای که با گم شدن آن امنیت "ایمان" دچار چالش می شود و با زن و دختران خود چونان دشمنانش به ستیز و جنگ برمیخیزد.در واقع اسلحه نماد امنیتی است که حکومت آنرا به عنوان امنیت جامعه ولی در حقیقت برای امنیت خود می خواسته است. در صحنه ابتدایی فیلم بعد از توصیفی که از دانه انجیر معابد به مثابه ی فضله های بیگانه ای که جان درخت را میگیرند، دانه های فشنگ نمایش داده می شود که بواسطه ی اسلحه در بیگانگی از جامعه، جان آنرا خواهند گرفت. در ادامه ی فیلم میبینیم با گم شدن اسلحه، پدر و همه ی مردانی که منافع خود را به آن اسلحه گره زده اند چونان غریبگان، زن و بچه ها را به استنطاق و بازجویی می برند تا عامل به چالش کشیدن امنیت خود را بیابند؛غافل از آنکه دختر کوچکتر و نسل زدی که کسی حسابش نمیکرده است سلاح امنیت جامعه را در دست دارد. او به مقابله با پدری برمیخیزد که روزی نامش در دل و جان آواز پرطنینی داشت اما اینک همان پدر  با خشونت و امنیتی کردن زندگی، فاصله ی زیادی با خانواده اش ایجاد نموده و با آن غریبه شده است. فاصله ای که حتی نسل قبلتر مومن(مادر) را نیز رویاروی حکومت(پدر) فرار می دهد۔  پدر به تنها چیزی که می اندیشد امنیت گم شده اش(اسلحه) است.امنیتی که با تشدید خشونتها بیش از پیش از دست می رود تا جاییکه به حذف و نابودی و در خاک افتادنش بدست نسل زد می انجامد۔
@darichehaa

11 months ago

پزشکیان و الگوی کوانتومی تحلیل سیاست در ایران

در دوران جدید با تغییراتی که در پارادایم جامعه شناسی معاصررخ داده است،الگوهای جدید تحلیل، همچون نظریه کوانتوم جهت بررسی سیاست و اجتماع طرح گردیده، که از آن به سیاست کوانتومی تعبیر می شود۔
سیاست کوانتومی ، حاصل تحلیل مباحث اجتماعی مبتنی بر پارامترهای کوانتومی است که ظرفیت توضیح منطق کنشگری های جدید را دارد۔ ابتدا باید منظور خود از کوانتوم و پارامترهای کوانتومی را بیان کنیم۔
مکانیک کوانتوم شاخه ای بنیادین از فیزیک نظری است که در مقابل فیزیک نیوتنی مطرح گردیده است۔نظریه کوانتومی از چند اصل مهم برخوردار است که شامل عدم قطعیت مطلق، ابهام، بی قانونی ،آشوب و پیچیدگی است. در وضعيت کوانتومی؛ الکترون، ذره ای محسوب می شود که فاقد  وضع  و جای مشخصی است  و  امکان  آن  را  دارد  که  در  موقعیت های مختلف ظهور و بروز یابد. نگرش نیوتنی مبتنی بر استقرا، مشاهده، آزمون و تجربه و پیش بینی بود۔ براین اساس در نگرش نیوتنی پدیده ها و شناخت انها،ثابت،خطی و غیراشوبناک تلقی میشدند۔ فیزیک کوانتوم در نقد این نگرش، عملا بر آشوب و غیرخطی بودن پدیده ها و شناخت انها تاکید داشت۔ از جمله ویژگیهای فیزیک کوانتوم می توان به درهم تنيدگی شبکه ای، سياليت، قطعيت گریزی، فرایندی دیدن علل، موضوع زمان،فضا و ارتباطات پيچيده شبکه ای اشاره کرد۔ در این  بين  مکانيک کوانتومی همچون فيزیک نيوتنی به فيزیک منحصر نماند و از نفوذ فراگيری در اندیشه های معرفتی و  اجتماعی و خصوصا در عالم سیاست برخوردار شد.شناخت فیزیک کوانتوم می تواند چارچوب تحلیلی جدیدی برای علوم سیاسی نوین فراهم اورد و دو عنصر مهم زمان و فضارا در تحلیل پدیده ها و کنش بازیگران سیاسی مورد نظر قرار دهد۔
براین اساس،برخلاف دیدگاه کلاسیک که پدیده ها و کنشها را منجمد و ثابت فرض می کندو از انها توصیف خطی و منفرد ارائه می دهد،در تحلیل کوانتومی، پدیده ها و وقایع در فضایی شبکه ای با ارتباطات متکثر و روابط و برهم کنش های متنوع فهم و درک می شوندو همین مسئله تحلیل سیاست را از توصیفی ساده و خطی به تبیینی پیچیده و منشوری و چند وجهی بدل می سازد۔
دلالتهای تبیین چنین الگویی بر سیاست ایران را در چند سال اخیر به خوبی می توان نشان داد چنانچه، سیاست در ایران بیش از هر زمان دیگری متاثر از فضای اجتماعی و رسانه های غیررسمی است۔ تا جاییکه شبکه های مجازی به عنوان یکی از مهمترین بسترهای حرکت آفرین در جنبشهای اجتماعی عمل کردند و حتی عناصر حکومتی نیز برای مدیریت بحران و کنترل و سرکوب جنبش، ناکزیر به حضور و فعالیت در همین شبکه های مجازی گردیدند۔

در عین حال حکومت خود به صورتبندی جدیدی از سیاست و تقسیم قدرت رسیده است۔ مثال بارز این صورتبندی جدید پزشکیان است۔ شخصی که نمیتوان او را در هیچ یک از جناحهها و گروهها و جریانات سیاسی مرسوم و مشخص در ایران طبقه بندی کرد۔ او با پشتوانه ی جناح اصلاح طلب وارد میدان شد ولی ادبیات و پوشش ظاهری اصولگرایی داشت۔ به رویه های سرکوبگرانه حکومت انتقاد و به دنبال اصلاح آن بود ولی خود را مقید به فرامین ولی فقیه میدانست۔ پزشکیان نمونه برجسته ی وجه منشوری و پیچیده ی سیاست در ایران است۔ و او با ذکاوت و فهم این وضعیت پیچیده، به جای بازی ساده و خطی جناحی، خود را به این پیچیدگی فضا و زمان سپرده است ۔ترکیب کابینه ی او نیز دقیقا همین را نشان می دهد۔ اگر پزشکیان را با همان معیارهای پیش بینی پذیر و قطعیت نگرانه ی سیاسی و جناحی تحلیل کنیم مسلما منتقد او خواهیم بود که چرا بازی قدرتی که به ظاهر جناح اصلاح طلب برنده ی آن بود را با بقیه قسمت کردی۔ پزشکیان را اما باید مبتنی بر سیاست کوانتومی تحلیل کرد و فهم او از پیچیدگی فضا و زمانه ی سیاست در ایران را تایید کرد۔ در زمانه ی خطیر کنونی، ایران بیش از هر زمانی به این فهم چندلایه ومتکثر از  عرصه سیاست نیازمند است۔ این آمیخته نگری سیاسی، می تواند، تمرکز سیاست را پس از سالها جدالهای پیدا و پنهان جناحی، از بازی قدرت به مسئولیت حکمرانی و دغدغه ی کارامدی سوق دهد۔ اجتماع و سیاست ما برای خروج از بن بست کنونی نیازمند کلان نگری و رویکرد ملی به مسئله ی توسعه و امنیت است و پزشکیان علیرغم ظاهر بی پیرایه و ساده اش با ادراک پیچیدگی فضای سیاست کنونی، با خارج شدن از بازی متداول تقسیم قدرت جناحی، نه مستوجب نکوهش که سزاوار ترغیب و حمایت است۔
@darichehaa

1 year, 2 months ago

مخمل آبی فیلمیست درباره ویرانی انسان و عشق در دنیای جدید. انسانی که گویا در اصل،فطرت و سرشت پاکی داشته ولی مظاهر دنیای جدید او را دچار انحراف از سرشت حقیقی خود ساخته است۔ در صحنه ی ابتدایی فیلم منظره ی سرسبزی میبینیم که با کمی تامل در میابیم حشرات پنهان کشنده ای در آن رخنه کرده اند که حیات انسان را با مخاطره مواجه می سازند۔ طبیعت زیبای وجود انسان مورد تهدیدحشرات موذی و بیماریست که در ظاهر پیدا نیستند ولی در برداشتی عمیقتر میبینیم که در همه جا نفوذ دارند۔ این طبیعت باید با آگاهی و تلاش عناصر پاک که در فیلم به پرنده شبیه شده اند، پاکسازی و تصفیه گردد۔ کاراکتر جفری به نوعی مظهر معصومیت و نجابت در مواجهه با عناصر منحط ، فاسد و مالیخولیایی داستان است۔ این انحطاط و روان پریشی و انحراف در فیلم با عشق و رابطه به تصویر کشیده می شود. دوروتی مظهر زنانگی و لطافت و زیبایی به همراه خانواده اش توسط فرانک مظهر تبهکاری و پریشان مغزی و خشونت به اسارت گرفته شده است. دوروتی الگوی تحقیر و آزاری که تحت سلطه ی عنصر تبهکار بر او و بدنش روا می شود را می پذیرد و گویا خود نیز در تظاهراتی مازوخیستیک طالب آن می شود، هر چند در حقیقت خواهان پناه نجات بخش آغوشی مردانه است۔ مردیکه در نقش سم پاش برای کشتن عناصر موذی وارد حریم خانه ی او و سرانجام نجات او و خانواده اش می گردد۔ خانواده در چنین وضعیتی توسط هوس و جنون و فساد به گروگان گرفته شده اند۔ ازین روست که زن(مخمل آبی) در چنین موقعیتی نه مظهر زیبایی و عشق و دلدادگی بلکه مقصود خشونت و آزار و تمایلات منحرفانه است۔ تصاویری را به یاد اورید که فرانک فریاد می کشد که  مخمل آبی می خواهد و بعد پارچه مخمل آبی را در میان دندانهایش میفشارد۔ گویی فیلم می خواهد نشان دهد که ماهیت تسلا بخش و مخملین وجود زن به ابزار خشونت ورزی علیه او تبدیل شده است۔ و زن درین میان موجود بی پناه ،بیمار ،زخمی و اسیری است که بعد از استفاده از بدنش، عور و برهنه در اجتماع رها می شود هرچند توسط افرادی که هنوز آلوده نشده اند(جفری) نجات داده می شود۔ پلیس و نیروهای نظارتی کارامدی چندانی در حذف تباهی و فساد از اجتماع ندارند چنانچه در  فیلم میبینم جفری به تنهایی به تعقیب و در نهایت حذف این پلیدیها اقدام می کند۔در نهایت مخمل آبی فیلمیست هشداردهنده درباره جهانی که عناصر آلوده و شرور، با اسارت زن و جدایی او از خانواده ، عشق را به هوس و خشونت و جنون زدگی و گمراهی کشانده اند.

@darichehaa

1 year, 2 months ago

ظاهرا سلبریتیها بیش از دیگر افراد، ابسوردیسم و ناتوانی انسان در یافتن معنایی برای زندگی را درک می کنند. اغلب این افراد، تمام آنچه دیگر مردمان از خوشبختی متصور هستند همچون ثروت ،شهرت،سکس، قدرت و۔۔ را دارند۔ بنابراین تکاپوهای روتین زندگی عادی برای دستیابی به این خواستها و امیال برای آنها متوقف شده است۔ این توقف، در اغلب موارد موجب ایجاد نوعی حس پوچی و افسردگی در آنها می گردد. پوچی که گاهی آنها را به خودکشی می کشاند. کامو معتقد است در پاسخ به مسئله ی پوچی سه راه حل پیش پای بشر است : ۱.خودکشی یا فرار از پوچی،۲. دین ورزی و چنگ به معنایی فراتر از پوچی، ۳.پذیرش پوچی
ظاهرا این ویدئو پاسخ دوم را نشان می دهد. جاییکه بی معنایی زندگی با ترس از مرگ در هم می امیزد انسان به تحمیل معنایی فراتر از پوچی به زندگی پناه می برد. پناه بردنی بیهوده! کامو چنگ زدن به دین و جهان دیگر به عنوان راه حل را نوعی خودکشی فلسفی می دانست. کامو بنیان پوچی در زندگی را می پذیرفت.او  بیان می کرد که ما باید با درک این موضوع کنار بیاییم که عمده ی تلاش هایمان در نهایت بی ثمر باقی خواهد ماند. اما او از کسانی که میخواهند با بی معنایی زندگی ستیز کنند و با تحمیل کردن معنا به آن،این حقیقت را تغییر دهند، انتقاد می نمود. از نظر وی با اینکه این کار ممکن است ما را تسکین دهد اما این روش و سیستم های معنا در دراز مدت محکوم به شکست هستند. هستی به ما بی اعتنا خواهد ماند و ما دوباره با پوچی مواجه خواهیم شد. کامو یک راه حل می شناسد او به ما می گوید جواب این است که با آغوش باز این بی معنایی را بپذیریم.از نظر کامو، فردی که واقعا می داند و درک می کند که زندگی پوچ است و با لبخند از آن عبور می کند در حقیقت یک قهرمان پوچیست. وی با استفاده از افسانه سیزیف به ما یادآور می شود که یک قهرمان پوچی مانند سیزیف حتی اگر قرار باشد تا ابد سنگی را به بالای کوه بغلتاند، باید در هر صورت قادر باشد لذت و خوشی را در آن پیدا کند. قساوت مجازات سیزیف در بیهودگی مهیب آن نهفته است اما انسان باید تصور کند که سیزیف، خوشحال و راضی است! کامو استدلال می‌کند که تمامی بشریت گرفتار چنین وضعی هستند و تنها زمانی که بی‌معنایی زندگی‌هامان را بپذیریم، می‌توانیم با سری افراشته رودرروی پوچی بایستیم. کامو همچنین ما را تشویق می کند که به دنیای بعد از مرگ فکر نکنیم زیرا معتقد بود که تلاش برای توجیه این زندگی با استفاده از یک زندگی دیگر، تنها یکی دیگر از راه های انکار بی معنا بودن زندگیست و فایده ای ندارد. از نظر کامو اگر یک گناه در زندگی وجود داشته باشد، آن گناه، امید به داشتن یک زندگی دیگر و فرار از زندگی فعلی خواهد بود و نه ناامیدی از زندگی.زندگی ارزش زیستن دارد و باید آن را همانطور که هست پذیرفت. با اینکه مواجه شدن با بی معنایی زندگی بدون پناه بردن به مذهب، علم، جامعه و حتی ساختن معنی توسط خودمان، کار بسیار دشواری است، کامو ما را تشویق می کند تا با شجاعت تمام با پوچی رو در رو شویم و با لبخند از آن استقبال کنیم. این استقبال با عشق ورزیدن میسر می شود. از نظر کامو، پستی و در عین حال، بزرگی این دنیا در آن است که غیر از مقصودهایی برای عشق‌ورزیدن، هیچ حقیقتی وجود ندارد:«پوچی سلطه گسترده است، اما عشق ما را از آن می‌رهاند.» ازینجهت عشق رهایی بخش پوچی و ارزشمندی زندگیست.
@darichehaa

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago