𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago
این رو هم بگم که تمام این سال ها بیشتر از اینکه برای خودم غصه بخورم یا اندوهگین بشم سختی ها و رنج های مادرم غمگینم میکرد.
که تمام این سال ها از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد تا بتونه برای ما آسایشی فراهم کنه.
قالی میبافت اما چون پولی نبود که ابزار و لوازم مورد نیاز قالی بافی رو بخره مجبور بود برای شرکت فرش قالی ببافه اما مگه به قالیباف چقدر دستمزد میدادن؟
تمام اون شب بیداری ها و سختی ها خیلی زود مریضش کرد و مثل شمعی بود که برای روشن نگه داشتن خونه سوخت.
گناهی به اون صورت از این بابت گردن مادرم نیست و من بیشتر از هر چیزی پدرم رو مسبب این بیماری ها و رنج هاش میدونم.
بزرگ شدن با پدر و مادر سنتی و در خانوادهی پر جمعیت شاید یک سری مزیت ها داشته باشه اما در مجموع میتونه آسیب زننده و سخت باشه.
من ۴ خواهر و برادر دارم و خودم بچهی آخر هستم. وقتی مدرسه میرفتم پدرم نمیدونست کلاس چندم هستم، یادم نیست هیچ وقت پاش رو داخل مدرسه گذاشته باشه.
من هیچ اسبابِ بازی درست و حسابی نداشتم تنها چیزی که تو ذهنم مونده یه اسباب بازی رباتی کوچیک بود و یه موتور سیکلت خیلی کوچیک پلاستیکی که هر دو رو برادرم برام خرید.
تا حدود ۱۲-۱۱ سالگی دوچرخه ای نداشتم و اولین دوچرخه زندگیم رو همون داداش بزرگ ترم که تازه سر کار رفته بود برام خرید.
آدم خیلی کم توقعی بودم اما آرزوی همیشگیم داشتن کامپیوتر بود که به اصرار خیلی زیاد و بعد از کلی بحث و گریه مادرم با پول وام برام خرید، چون پدرم پولی نداشت که بتونه برای من کامپیوتر بخره. تازه اون کامپیوتری که میخواستم به خاطر پول کم نتونستیم بخریم.
رفتم دبیرستان و اولین موبایلی که دستم گرفتم گوشی قدیمی دامادمون بود که دیگه ازش استفاده نمیکرد.
به خاطر علاقهی عمیقی که به کلاس زبان داشتم دبیر زبان دبیرستان که آموزشگاه زبان انگلیسی داشت ازم خواست ثبت نام کنم، چون پول زیادی نداشتیم و میدونستم پدرم نداره که پرداخت کنه قبول نکردم اما اون گفت نگران پولش نباشم و ازم شهریه نمیگیره، و واقعا هم تا چند ترم و تا زمانی که خودم شروع به کار کردن نکردم ازم شهریه نگرفت. همون کلاس ها باعث شد که من دانشگاه هم زبان انگلیسی بخونم و ادامه بدم.
شاگرد یه مغازه خدمات کامپیوتری شدم و برای اینکه بتونم برم و بیام نیاز به موتور سیکلت داشتم. صاحب کارم که مثل برادر بود برام و خیلی کمکم کرد برای من موتور سیکلت خرید و بعد ها و از حقوقم کم کرد.
دانشگاه که قبول شدم اکثر هزینه ها با خودم بود چون همزمان کار هم میکردم.
ماشینی اگه خریدم خودم خریدم، پس انداز خودم کردم، هرچیزی که از حدود ۱۶-۱۵ سالگی خریدم با پول خودم بود. از پوشاک گرفته تا هر مایحتاجی که فکرش رو بکنید.
تازه از همون موقع شروع کار کردنم کمک خرج خونه هم شدم.
بماند که از نظر مهر و محبت و مسائل عاطفی و احساسی وضعیت صفر بود، که اگه بخوام در موردش صحبت کنم خودش یه مقاله میشه.
قصد ندارم کسی رو سرزنش کنم، از من که گذشت و با همهی این کمی ها کاستی ها بزرگ شدم. اما ای کاش پدر ها و مادر ها بدونن که به دنیا آوردن یه انسان چقدر مسئله ی حیاتی و حساسی هست و تا زمانی که هم از نظر روحی و روانی و هم از نظر مالی و حتی شرایط جامعه و محیط و... به یقین کامل نرسیدن هرگز کسی رو به این دنیا اضافه نکنن.
هرگز.
دوران مدرسه و مشخصا دبیرستان هیچ وقت نتونستم با ریاضیات ارتباط برقرار کنم و هیچ وقت علاقه ای به یادگیریش نداشتم، شاید محبوبیتی که زبان انگلیسی برام داشت باعث میشد از ریاضیات که رشتهی دبیرستانی من بود فاصله بگیرم، اما هر چه بزرگتر شدم بیشتر درک کردم که چقدر ریاضیات با تار و پود زندگی و طبیعت پیوند خورده، گویی برای هر پدیدهی طبیعی و هر پیشامد یه تعریف به زبان ریاضی هم وجود داره.
همینطور به عنوان یه دانش کهن و باستانی ارتباط و نزدیکی زیادی با فلسفه و علوم انسانی داره.
ریاضی رو میشه دوست داشت یا دوست نداشت اما هرگز نمیشه انکارش کرد و در جای جای زندگی نمود و جریان داره.
این ویدیو در مورد عدد پی هست و برای منی که ریاضیاتم کماکان در حد یک آماتور هست لذت بخش بود. فکر میکنم برای کسانی که ریاضی رو دوست دارن و درش مهارت دارن جالب تر و لذت بخش تر هم باشه.
این رو هم باید بگم که هیچ کس رو در تمام عمرم ندیدم که به اندازهی #تیهو برای طبیعت و هنر ارزش قائل بشه و احترام بگذاره.
گویی روح و قلب این دختر با این دو عمیقأ پیوند خورده.
این فرش هم به نوعی تلفیقی از هنر و طبیعت هست که با هم آمیخته شده، برای همین همیشه سراغش رو میگرفت و همیشه وقتی صحبتش میشد با ذوق و علاقهی زیاد در موردش حرف میزد طوری که انگار خشت خشت این فرش رو زیست کرده.
پس همینجا از صمیم قلبم این هدیه که عمیقأ برام ارزشمند هست رو به تیهوجان تقدیم میکنم و میدونم به واسطهی عشق و علاقه ای که به طبیعت و هنر داره خیلی بهتر از من ازش نگهداری میکنه و دوستش خواهد داشت.?
مادرم یک زن روستازاده هست که از هشت نه سالگی قالی بافی کرده، هر چی از عشق و علاقه ش به قالی بافی بگم کم گفتم.
به خاطر بیماری قلبی و سابقهی بیماری ریوی دیگه نمیتونه قالی بافی رو ادامه بده، اما چون به من قول داده بود برای من به عنوان هدیه قالی ببافه و میراثی از خودش باقی بگذاره تا بعدها داخل خونهم پهن کنم و هر بار که چشمم بهش افتاد یادش بیفتم این قالی رو برای آخرین بار بافت.
با وجود بیماری و اینکه دیگه توان جوانی رو نداشت اما بیشتر از هر زمان دیگهای انرژی و انگیزه و توان گذاشت و فکر میکنم آخرین کارش بهترین کارش شد.
مثل هنرمندی که دوست داره آخرین اثرش بهترین اثر باشه.
افتخار میکنم که مادری من رو بزرگ کرد که از دل روستا و خانهی خشت و گلی و کوچهی خاکی و رودخانه و صحرا و قنات آمده بود.
در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان به زبانی بینام با انسان از چیزهایی از اندیشههایی سخن می گوید که میفهمی ولی نمیتوانی وصف کنی.
?️ بهومیل هرابال
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago