?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 12 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 4 weeks ago
از پای فتادهام چه تدبیر؟
ای دوست بیا و دست من گیر
این خسته که دلسپردهٔ توست
زنده به تو بِهْ که مردهٔ توست
بنْواز به لطف یک سلامم
جان تازه نما به یک پیامم
دیوانه منم به رای و تدبیر
در گردن تو چراست زنجیر؟
در گردن خود رسن میفکن
من بِهْ باشم رسنبهگردن
زلف تو درید هرچه دل دوخت
این پردهدری ورا که آموخت؟
دل بردن زلف تو نه زور است
او هندو و روزگار کور است
کاری بکن ای نشان کارم
زین چَه که فرو شدم برآرم
یا دست بگیر از این فسوسم
یا پای بدار تا ببوسم
بیکار نمیتوان نشستن
در کنج خطاست دست بستن
بیرحمتم این چنین چه ماندی؟
«إرحم تُرحم» مگر نخواندی؟
آسوده که رنج بر ندارد
از رنجوران خبر ندارد
#نظامی
#شعر #مثنوی
برشی از منظومهٔ #لیلی_و_مجنون
از غمی میسوزم و ناچار سوزد از غمی
هر که را رنج درازی مانده و عمر کمی
دل که از بیم فنا چون بحر پروایی نداشت
دمبهدم بر خویش میلرزد کنون چون شبنمی
گاه گویم زندگانی چیست؟ عین سوختن
تا نمیرد شمع از سوزش نیاساید دمی
چشم بینا نیست مردم را و این بهتر که نیست
ورنه هر گهوارهای گوریست، هر عیشی غمی
ای عزیز، ای محرم جان، با که گویم راز دل؟
باز نتوان گفت هر رازی به هر نامحرمی
درد بیدرمان من ایکاش تنها مرگ بود
ایبسا دردی که پیشش مرگ باشد مرهمی
گر ز چشم من به هستی بنگری بینی مدام
خواب شوم ناگواری، عیش تلخ درهمی
ور بجویی از زبان کِلک من معنای عمر
درد جانسوز فریبایی، بلای مبهمی
آن بهشت و دوزخ یزدان که از آن وعدههاست
با تو بنشستن زمانی، بی تو بنشستن دمی
آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک میکرد
بر گرد خاک میگشت
گرد ملال او را
از چهره پاک میکرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه میگفت
کان موج ناز پرورد
سر را به سنگ میزد
خود را هلاک میکرد
شراب لعلکش و روی مهجبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین
به زیر دَلق ملمّع کمندها دارند
درازدستی این کوتهآستینان بین
به خرمن دو جهان سر فرونمیآرند
دماغ و کبر گدایان و خوشهچینان بین
بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند
نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین
حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت
وفای صحبت یاران و همنشینان بین
اسیر عشق شدن چارهٔ خلاص من است
ضمیر عاقبتاندیش پیشبینان بین
کدورت از دل حافظ ببُرد صحبت دوست
صفای همّت پاکان و پاکدینان بین
قویی کشید بال و پر آنسوی ابرها
گم شد غریب و دربهدر آنسوی ابرها
من ماندم و سکوت و سیاهی، زمینِ سرد
او بود و آفتاب در آنسوی ابرها
رؤیایی از بشارت باران زندگیست
افسانهٔ دو چشم تر آنسوی ابرها
دیریست روی قلهٔ کوهی نشستهام
شاید بیفکنم نظر آنسوی ابرها
فریاد میزنیم من و کوه، کوه و من:
آه ای خدا مرا ببر آنسوی ابرها
آه، آه، آه... آه مگر میرسد خدا
این آههای شعلهور آنسوی ابرها؟
من بال و پر ندارم و تو ای امید خاک
پیدا نمیشوی مگر آنسوی ابرها
گرگ هاری شدهام
هرزهپوی و دلهدو
شب در این دشت زمستانزدهٔ بیهمهچیز
میدوم، برده ز هر باد گرو
چشمهایم چو دو کانون شرار
صف تاریکی شب را شکند
همه بیرحمی و فرمان فرار
گرگ هاری شدهام، خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعلهٔ چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بیباک خرامی به برم
آه، میترسم، آه
آه، میترسم از آن لحظهٔ پر لذت و شوق
که تو خود را نگری
مانده نومید ز هرگونه دفاع
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
پوپکم! آهوکم!
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی
من ازین غفلت معصوم تو ای شعلهٔ پاک
بیشتر سوزم و دندان به جگر میفشرم
منشین با من، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟
تو چه دانی که پسِ هر نگه سادهٔ من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمیست؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمیست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بیخویشتنم
پوپکم! آهوکم!
تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
-چون فروغ نگهت-
ورنه دیگر به چه کار آیم من
-بی تو؟ -چون مردهٔ چشم سیهت-
منشین اما با من، منشین
تکیه بر من مکن ای پردهٔ طناز حریر
که شراری شدهام
پوپکم! آهوکم!
گرگ هاری شدهام
عاشق سرمست را با دین و دنیا کار نیست
کعبهٔ صاحبدلان جز خانهٔ خمّار نیست
روی زرد عاشقان چون میشود گلگون به می
گر خم خمّار را رنگی ز لعل یار نیست
زاهدی گر میخرد عقبی به تقوی، گو بخر
لاابالی را سر و سودای این بازار نیست
از سر من باز کن ساقی خرَد را کاین زمان
با خیالش خلوتی دارم که جان را بار نیست
طلعتش آیینهٔ صنع است و در آیینهاش
جمله حیرانند و کس را زهرهٔ گفتار نیست
شمع ما گر پرده برمیدارد از روی یقین
در حق آتشپرستان بعد از آن انکار نیست
حال بیخوابیِ چشم من چه میداند کسی
کاو چو اختر هر شبی تا صبحدم بیدار نیست
دامن وصلش به جان از دست دادن مشکل است
ورنه جان دادن به دست عاشقان دشوار نیست
دوش با دل راز عشق دوست گفتم، غیرتش
گفت سلمان بس، که هرکس محرم اسرار نیست
این راه چه ماه میتواند باشد
هر گوشه پناه میتواند باشد
از مقصدمان سؤال کردم، گفتی:
مقصد خودِ راه میتواند باشد
با پرندههای بیوطن بپر
روی خطّ صاف زندگی نکن
وزن زندگی صدای قلب توست:
فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلُن
گوشهٔ اتاق خود نشستهام
آسمان به شیشه برف میزند
از سر نیاز دوست میشوم
با پرندهای که حرف میزند
بحث میکنم تمام هفته با
یک مگس که روی شانهٔ من است
پشت یک درخت راه میروم
در جزیرهای که خانهٔ من است
مرگ با طناب بهتر است یا...
فکر کن، کمند انتخابها
خسته میشوم، دراز میکشم
باز روی فیلمها، کتابها:
شب رسید و «جنگ و صلحِ» «تولْسْتوی»
حاصلی به غیر خرّ و پف نداشت
پردهٔ نهایی نمایش است
طاقت غم مرا «چخوف» نداشت
کشتههای «اینک آخرالزمان»
راه میروند در زمین من
پشت شورش «بزرگ بیدلیل»
باز مرده است «جیمز دینِ» من
با پرنده جرّ و بحث میکنم
میپرد رفیق روزهای سخت
گوشهٔ جزیره گریه میکنم
روی شانههای آخرین درخت
فرصتی نمانده، پرت میکنم
نامهها پُرند زیر پای من
بطری شکسته غرق میشود
گریه میکنند نامههای من
□
شعر از همیشه مهربانتر است
هیچکس به شعر شک نمیکند
با امید شعر زندگی نکن
شعر میکُشد، کمک نمیکند...
مفهوم بیکرانگی اشیا
درگیر انتزاع همآغوشی
ابعاد ذهن هندسی یک میز
چای و سکوت، قرص و فراموشی
خورشید تکّهتکّه میآویزد
از بند رخت پشت زمان در باد
تکثیر میشود شبحی عریان
در لحظهلحظه لمس تنِ گوشی
از تور پرده دایرههایی که
در چارچوب پنجره میریزند
چیزی شبیه حوض پر از سیب است
آن وقت که لباس نمیپوشی
زل میزنی به خاطرهٔ یک عکس
آنجا که میز یکنفره خالیست
در کادر دستهای زنی پیداست
این هم منوی کافه، چه مینوشی؟
در عکس بعدیات زن تنهاییست
در دست او دو شاخه گل مریم
در کادر دست مرد که پیدا نیست
انگار دست توست که میکوشی-
- از روی میز جعبهٔ قرصت را
برداری و از این تپش قلبت
سمت سکون پنجره برگردی
در نشئهای به وسعت بیهوشی
فنجان لبپریدهٔ هرروزه
با قرصها به لب نرسیده ریخت
آویخت دستهاش لب تخت و
زل زد به بُعد دیگر خاموشی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 12 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 4 weeks ago