𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
🔻توضیحات آقای مهندس محمد اسماعیل گرامی راجع به دکتر گوبه و معرفی یکی از کتاب های ترجمه شده او را در زیر می خوانیم
نویسنده کتاب فرنان گوبه استادبینالمللی سویسی و دکترای روانشناسی است که در سال ۲۰۱۹ این کتاب را منتشر کرده است . کتاب را آقای محمدرضا سلطاندوست ترجمه کردهاند که در سالیان گذشته دوره سه جلدی تئوری گشایشها را به چاپ رسانده بودند. ناشر کتاب روانشناسی شطرنج، انتشارات ققنوس و به نظرم کتاب ارزشمندی است.
🔻میگوئل نایدورف، یک داستان عاشقانه (۲)
▫️بخش آخر
▫️به تو گفتم که یک بار با پرون (۱) چه اتفاقی افتاد؟
▪️نه
▫️ما در سالن تئاتر سروانتس مقابل شوروی بازی می کردیم. من روی میز ۱ بودم و داشتم مقابل برونشتاین بازی می کردم که خواهرزاده تروتسکی(۲) بود. افرادی در حال خواندن سرود بودند، "پرون" نزدیک میز من شد و به طور نمادین حرکت اول را انجام داد و e4 کرد یادم می آید که این حرکت منجر به یک مبارزه محشر شد . برونشتاین دوست داشت ابتکار عمل داشته باشد و راز شطرنج این است که حریف خود را خیلی دست بالا نگیری، به همین خاطر من حرکت را به عقب برگرداندم و d3 کردم. به نظر نمی رسید که او از این حرکت من خوشش آمده باشد و به همین خاطر به روسی به من گفت: "چطور جرات می کنی حرکت رئیس جمهور را عوض کنی؟" و من پاسخ دادم: "اینجا یک کشور دموکراتیک است". بعدها، پرون را در مالاگا، در هتل پز اسپادا ملاقات کردم. من تازه پورتیش را شکست داده بودم. نشستیم و با هم قهوه خوردیم و قضیه را به او گفتم. او به من گفت: "به شما تبریک می گویم استاد، قصد دارم در رابطه با خاطره ای که گفتی چیزی بنویسم."
میگوئل برای اولین بار به ساعت خود نگاه می کند، تقریبا دو ساعت گذشته است.
▪️بگذارید به طور گذرا داستانی را در مورد کاری که میگوئل در سال ۱۹۴۲ انجام داد تعریف کنم. او در کلوپ اولمپو در منطقه باهیا بلانکا داشت سیمولتانه بازی می کرد. ۲۲۲ بازیکن مقابل او بازی می کردند و او ۲۱ ساعت متوالی بازی کرد. در جایی از بازی، یکی از حریفان او که پزشک بود ، یک تماس فوری دریافت می کند و مجبور می شود که از سالن بیرون برود. برگزارکنندگان به تصور اینکه او شکست خورده صفحه و مهره ها را جمع می کنند. نیم ساعت بعد این اقای پزشک وقتی به سالن بر میگردد، بابت اتفاقی که افتاده غافلگیر می شود. برگزار کنندگان موضوع را به نایدورف میگویند و دون میگل مشکل را حل می کند: او مهره ها را دقیقاً مطابق با آخرین پوزیسیون بازی می چیند . او وضعیت های تمام ۲۲۱ میز دیگر را هم با جزئیات در ذهن خود داشت.
او اضافه می کند: من هر روز که می گذرد به پول کمتری نیاز پیدا می کنم، اما قصد دارم تا روز آخر عمرم کار کنم.
▪️می خواستم در مورد بابی فیشر از تو بپرسم..
▫️من فکر می کنم او به اندازه کاپابلانکا قدرتمند است، بابی فیشر تماشاگر پسند بازی می کرد. البته روسها به این دلیل به اوج رسیدهاند، چون بازی "شطرنج" در اهداف استراتژیک دولتمردان کشورشان جای دارد و در انجا آموزش شطرنج اجباری است و هر کسی که در شطرنج نبوغی از خود نشان دهد از حمایت گستردهای برخوردار میشود. من کاپابلانکا را ترجیح می دهم زیرا او موفق شد قهرمان جهان شود . او اهل کوبا بود، جایی که هیچ ساختار و سازمان شطرنجی وجود نداشت. و فیشر هم از این جهت مهم است چون شطرنج را در آمریکا جا انداخت و باز هم به این خاطر که فیشر در همه چیز ، حتی در کسب استقلال اقتصادی نوآور بود. اکنون ما باشگاه استادان بزرگ را در ژنو داریم و سالهاست در طلب آنیم که مانند هر ورزشکار بزرگی درآمد کسب کنیم. به اندازه بازیکنان تنیس.
▪️درست است که قبلا شرط بندی میکردی؟
▫️گاهی. در شهر خرونینگن، من ۵۰۰ گیلدر از سالو فلور (۳) بردم ، او روی باتوینیک که قهرمان جهان بود و من روی خودم شرط بندی کردم. اما بعد از ان اتفاق دیگری افتاد... اتفاقی که به تو نگفتم. در همان زمان با یک خانم هلندی آشنا شدم که حواسم را خیلی پرت کرد. من مجبور بودم با باتوینیک بازی کنم و در نهایت تصمیمم را گرفتم و دست رد به سینه آن خانم زدم و او هم یک سیلی جانانه نثارم کرد و رفت و من هم دیگر او را ندیدم. میگوئل دوباره به صحبت در مورد الکل و شیطنت های مردانه به عنوان تفریحات مذموم روشنفکران پرداخت و به همان اندازه به موسیقی. او گفت که آرژانتین کشور بزرگی است و او به خاطر عشق به این کشور و شطرنج از مسابقات داخلی آنجا حمایت کرده است. او خاطره ای که با تال و باتوینیک داشت را دوباره به یاد آورد، اینکه بعد از مهمانی شام مربوط به مراسم اختتامیه یکی از مسابقات، تا ظهر روز بعد داشتند به اتفاق هم تنیس روی میز بازی میکردند. و ما در حال صحبت با هم کمی نوشیدنی زهرماری هم خوردیم . او خاطره نقاشان بوهمیایی را در یکی از گالریهای پاریس تعریف کرد که او را به بازی دعوت کرده بودند. یکی از آنها به او گفته بود که دعوت ایشان به این خاطر نبوده که او نایدورف است.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago