ایدئالیسم آلمانی

Description
یادداشتهایی پیرامون فلسفه از منظر سنت ایدئالیسم آلمانی از حامد صفاریان
@HSaffarian
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago

1 year, 7 months ago
اولویت با «ایده» است. شأنی از …

اولویت با «ایده» است. شأنی از «ایده» اگر منوط به «حقیقت» باشد خود را به هر نحو ممکن در جهان به منصۀ ظهور می‌رساند و و موثر و بالفعل می‌گردد؛ جهانی که همو هم باز تجلی شئونی دیگر از خودِ همان «ایده» است.

2 years, 3 months ago

? سال نو بر همۀ شما مبارک ?
به امید سلامتی، موفقیت و پیروزی در سال جدید ✌️

2 years, 4 months ago

https://hamporseh.com/nahastiabad-a-philosophical-essay-on-iranian-self/

هم‌پرسه

هم‌پرسه تلاشی است برای دیدن، فهمیدن و زندگی بهتر. مطالب ما در هم‌پرسه فلسفه، روانشناسی، سیاست، فرهنگ، جامعه و سبک زندگی را پوشش می‌دهد. همراه ما شوید.

ایدئالیسم آلمانی
2 years, 7 months ago

برای آزادی

بیش از چهل سال است که زمامداران ما می‌کوشند مفاهیم ایدئولوژیک خود را به جهان صادر کنند و تاکنون از این کاشتۀ خویش جز میوۀ تلخ انزوا و تحریم از بیرون، و انشقاق و نفرت از جانب بخشی از مردمان خویش در درون، چیزی نصیب نبرده‌اند و نبرده‌ایم.
این در حالی است که پیام جنبش اخیر، یعنی «زن، زندگی، آزادی» چنان در حال شنیده‌شدن و عالم‌گیر شدن است که امروزه در اقصی نقاط زمین سرود آن را هزاران‌هزار به ده‌‌ها زبان زمزمه می‌کنند.
چگونه چنین چیزی ممکن است؟
زبانی که «زن، زندگی، آزادی» بدان سخن می‌گوید و مفاهیمی را که در کنار هم گرد آورده است، زبان خرد جمعی جهانیان است که «کُل» در آن به سخن آمده است و نه زبان ایدئولوژی.
بر خلاف منطق تبعیض‌گر و مردسالارانۀ نظام حقوقی حاکمان ما که به رسمیت نشناختن حقوق زن به‌مثابۀ انسان در آن سیطره دارد، مفهوم «برای زن» خواهان برابری حقوق انسانی زن چونان انسان است. همان حقی که به مرور در طول تاریخ استیفا شده است و در حال استیفاشدن است.
بر خلاف حاکمان ما که نتیجۀ بی‌تدبیری‌هاشان در حکمرانی سیاسی و اقتصادی در کنار تقسیم ایدئولوژیک شهروندان به دو دستۀ «خودی» و «غیرخودی» و محروم کردن دستۀ دوم از حقوق شهروندی و حقّ زندگی، هم در معنای حق حیات و هم در معنای حق داشتن یک زندگی معمولی، چیزی جز نامتقارن‌شدن حقوق انسانی و شهروندی ایرانیان به بار نیاورده است و عدالت را به محاق برده است، مفهوم «زندگی» در جنبش اخیر به عنوان نمایندۀ مفاهیمی چون «عدالت» و «حقوق شهروندی»، یعنی «ایران برای همۀ ایرانیان» و نه فقط «برای برخی از ایرانیان»، برای جهانیان قابل فهم و در دل ایشان طنین‌انداز است، چراکه بر «کُل» ناظر است و نه بر «جزء» برآمده از ایدئولوژی.

و در نهایت مفهوم «آزادی»؛ مفهومی که حاکمان ما در نظر و عمل ثابت کردند که حتی در همان دستگاه مفاهیم ایدئولوژیک خود نیز معادل یا رقیبی حقیقی برای آن ندارند، و اگر هم گهگاه کلمه‌ای مشابه را از انبان ایدئولوژی خویش بیرون می‌کشند چیزی جز یک تشابه لفظی نیست و نخواهد بود. مفهوم «آزادی» بنیان و اساس جهان مدرن است و هر جا که ارتعاشی در یکی از تارهای آن پدید آید خودبخود درونی‌ترین تاروپود وجود انسان‌ها را به لرزه درمی‌آورد.
اما باید مراقب بود که این «آزادی» در سرود «زن، زندگی، آزادی» به همان بدفهمی گرفتار نشود که «آزادی» در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بدان گرفتار شد. آزادی حقیقی بدون فهمی درخور از «ایران برای همۀ ایرانیان» و فراهم کردن ساختارهای سیاسی و حقوقیِ تحقق بالفعل آن ممکن نیست، و اگر قرار باشد که اینان با آنان همان کنند که آنان با اینان کردند، این «آزادی» هم جز یک کلمۀ توخالی نخواهد بود.

2 years, 7 months ago

https://youtu.be/Dhbnkt6oP6Q

YouTube

Gewalt und Proteste in Iran – was tut Deutschland?

Wer in Iran gegen die Unterdrückung demonstriert, riskiert sein Leben, oft auch das seiner Liebsten. Das Vorgehen der iranischen Regierung ist brutal. Die Bilder, die wir sehen, sind erschütternd. Iranerinnen und Iraner kämpfen dennoch jeden Tag aufs Neue…

2 years, 7 months ago

زنان و روحانیتاین روزها روحانیون در ایران آماج مستقیم شعارها، ناسزاها و حتی اقدامات عملی از جانب برخی از معترضان هستند؛ وضعیتی که برای آن در شکل کنونی‌اش سابقۀ مشابهی در گذشته نمی‌شناسیم.
به گواه سخنانی که سال‌ها پیش در حاشیۀ گفتگوهای فلسفی با افرادی فرهیخته داشتم پیوسته به این نکته اشاره می‌کردم که اگر قرار باشد تغییری به جانب یک «زندگی بهتر» در ایران امروز محقق گردد این تغییر در وهلۀ نخست به دست دو جماعت ممکن خواهد بود: زنان و روحانیون.
نرخ رشد فکری و فرهنگی بخش‌هایی از جامعۀ زنان در ایران طی چند دهۀ گذشته به طرز ملموسی بیش‌تر از مردان بوده است. این امر خود را در چندین سنجه آشکار کرده است که از جملۀ مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به افزایش کمّی و کیفی تولیدات فکری-فرهنگی و هنری زنان و هم‌چنین رشد تعداد زنان فارغ التحصیل دانشگاه‌ها طی دو دهۀ گذشته اشاره کرد. از سوی دیگر به موازات این رشد چشمگیر، این گروه از زنان در ایران، تنها به جرم زن بودن بشدت از نابرابری‌های شهروندی، اجتماعی و حقوقی ناشی از نظام سنّتی دنیای پیشامدرن از یک سو، و باورهای ایدئولوژیک حکومت از سوی دیگر در رنج بوده‌اند. این گروه از زنان به نظر من در این معنا آیینۀ تمام‌نمای «ایران» (در مقام نامی زنانه) بوده‌اند، یعنی تقابل مدرنیتۀ تکوین‌یافته در درون با چارچوب‌های تنگ نظام پیشامدرن سنّتی و ابزارهای سرکوب آن از بیرون. همین امر پتانسیل عظیمی را در این نهاد پدید آورده است که اتفاقات اخیر را باید تنها آغاز بالفعل‌شدن بخش کوچکی از آن شمرد.
مولفۀ دیگری که من برای تغییر به جانب یک زندگی بهتر در ایرانِ امروز بدان قائل بودم –و هنوز هم هستم– روحانیون بودند. این سخن بی‌شک در فضای ملتهب کنونی واکنش‌های شدیدی را برخواهد انگیخت. اما چه باک.
باری، بر خلاف تصور انتزاعی بسیاری کسان که با شنیدن کلمۀ «روحانی» بلافاصله تصویری از نوع خاصی از این صنف در ذهن ایشان نقش می‌بندد، روحانیون نیز، مانند همان «مردم» که پیش‌تر درباره‌اش سخن گفتیم، در ایرانِ امروز، و نیز از قدیم‌الایام، بسیار متکثر و متنوع بوده‌اند و هنوز هم هستند. در میان روحانیون شهروندان قانون‌مدار، انسان‌های شریف، بسیار باسواد، روشن‌اندیش، ساعی، مولّد، تیزهوش و توانا، و البته با گرایش‌های سیاسی متنوع، بسیار بیش‌تر از آن چیزی است که برخی تصور می‌کنند. از قضا بسیاری از روحانیون دقیقاً به همین دلیل از جانب نظام ایدئولوژیک حاکم و مانند بسیاری از ایرانیان انگ «دیگری» خوردند و از حقوق شهروندی و انسانی خود محروم شدند. بر خلاف تصوّر عامّه که روحانیت را به منبر و رساله‌ و اموری از این دست تقلیل می‌دهد، مدارس و حوزه‌های علمیه از جملۀ مهم‌ترین ستون‌های اندیشۀ فلسفی و حقوقی ما و حافظ و پرورندۀ آن طی قرن‌ها بوده‌اند، و هنوز هم هستند. علاوه‌ بر این، بخش‌هایی از نهاد روحانیت و حوزه طی‌دهه‌های اخیر به بهترین شکل با اندیشه‌های مدرن آشنایی عمیق یافته است و در حال برقرارکردن نوع جدیدی از دیالوگ فکری با آن است. دیالوگی که دیگر مانند رویکرد غالب بسیاری از قدمای این صنف از موضع در اختیار داشتن حقیقت از مجرای دین و پیش‌فرض ناحقیقت‌بودن موضع دیگری و تلاش برای ردّ و نفی آن نیست، بلکه از موضع حقیقت‌طلبی بر بستر خرد و جستجوی شرایط امکان برهم‌نهادهای لازم برای زندگی «ما» در جهان مدرن است.
فراموش نکنیم که روحانیت در همۀ ادیان و مذاهب –و بخصوص به دلایل تاریخی در ایران– مرجع و ملجأ بخش بزرگی از جامعه بوده است و همین روحانیت یک بار نیز در انقلاب پنجاه‌وهفت، فارغ از تبعات بعدی آن، نقش تاریخی-سیاسی مهمی ایفا نمود. حال اما پرسش این است که چه شد که به رغم پیشرفت همزمان بخش‌هایی از نهاد روحانیت به موازات بخشی از نهاد زنان، امروز مفهوم «زن» در کنار مفهوم «زندگی» و «آزادی» قرار گرفته است، اما روحانیت به این شکل بی‌سابقه آماج مفاهیم برآمده از نفرت و انزجار شده است؟
علل نه تنها فراوان، بلکه بسیار پیچیده نیز هستند، اما از مهم‌ترین این علل، به نظر من، یکی بازمی‌گردد به همان رویۀ ایدئولوژیک جمهوری اسلامی تا امروز. رویه‌ای که بر اساس آن نظام حاکم نه‌تنها نهاد «مردم» را، بلکه نهاد روحانیت را نیز با تقسیم به خودی و غیرخودی به تباهی مطلق کشانید.

2 years, 7 months ago

تفاوت خشونت در نزد حکومت و خشونت در نزد معترضانخشونت در زمرۀ بارزترین تجلیات به اوج رسیدن تناقضات موجود در یک سیستم در آستانۀ گذار است، چنان‌که بدون آن گذر از وضع موجود به وضع بعدی و تغییر ماهوی یک امر تاریخی، خواه به سمت بهتر شدن، خواه به سمت بدترشدن، اساساً ممکن نیست. بنابراین دعوت به صلح و آرامش در تجلی‌گاه‌های تاریخی چیزی نخواهد بود مگر یک ژست سانتیمانتال متوهّمانه. در واقع، و به بیانی که ای‌بسا طنینی نامأنوس داشته باشد، خشونت در عرصۀ تاریخ ادامۀ همان امر سیاسی است که بخصوص در گذرگاه‌های تاریخی در لباسی متفاوت از آن‌چه معمولاً می‌شناسیم خود را آشکار می‌کند. اما از سوی دیگر این نوشتار مویّد و مروج خشونت نیز نیست و بدان تشویق نمی‌کند و هر خشونتی را در صورت وقوع مشمول مجازات بر اساس قانون می‌داند.
با این مقدمه اکنون باید گفت که حوادث این روزها مملو از خشونت است؛ خشونت از جانب حکومت و خشونت از جانب معترضان. در این میان اما مهم‌ترین تفاوت خشونت در نزد حکومت و خشونت در نزد معترضان همانا سیستماتیک بودن خشونت در نزد حکومت و غیر سیستماتیک بودن آن در نزد معترضان است. البته در این میان کنش‌گرانِ عموماً خارجی‌ای نیز وجود دارند که بر مبنای منافع ملی خود، که در اصل اکثراً در تضاد با آرمان‌های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است، به نحو سیستماتیک به بخشی از خشونت در نزد معترضان دامن می‌زنند یا می‌کوشند آن را از بیرون هدایت کنند. در این معنا ادعای دخالت خارجی در ناآرامی‌های ادعای غلطی نیست. اما وزن این بخش از خشونت در نزد معترضان بسیار کم‌تر از آن است که توهم توطئۀ مقامات جمهوری اسلامی با اصرار فراوان مایل به بزرگ‌نمایی بیش از حد آن به منظور بری‌ساختن خود از خطاهای بنیادینی است که چندین دهه مرتکب شده است. خطاهایی که وضع کنونی بیش‌تر ریشه در نتایج آن‌ها دارد تا در برنامه‌ریزی‌های آن‌چه جمهوری اسلامی با مفهوم کلی «دشمن» از آن یاد می‌کند.
باری، خشونت در نزد معترضان از جنس خشونت موردی است و نه یک خشونت سیستماتیک دولتی، به این معنا که خشونت فردی و متکثر معترضان عموماً برخاسته از رانه‌های شخصی ایشان در یک «اینجا و اکنون» است و نه برآمده از یک دستگاه نظام‌مند ایدئولوژیک همراه با بازوهای اقتصادی و نظامی تغذیه شده از منابع ملی طی سالیان. در یک کلام، خشونت جمهوری اسلامی در قبال معترضان یک خشونت سازمان‌یافتۀ دولتی است در حالی که خشونت معترضان از جنس خشونت فردی یا در مواردی گروهی صرف است. به همین دلیل است که یک قتل سیستماتیک دولتی، حتی اگر در نهایت توسط یک فرد تکین وابسته به سیستم تحقق پذیرفته باشد، به لحاظ ماهوی هم‌سنگ یک قتل شخصی توسط یک فرد بر اساس تصمیم شخصی نیست. به عنوان مثال کشتار یهودیان توسط آلمان نازی جنایتی منفور علیه بشریت است، اما نه صرفاً به این دلیل که تعداد زیادی انسان بی‌گناه در آن قربانی شدند، بلکه به این دلیل که این کشتار یک کشتار دولتی، سیستماتیک و ایدئولوژیک در قلب اروپا و مدرنیته بود. به همین دلیل است که، برای مثال، در میدان جنگ نیز که بزرگ‌ترین عرصۀ کشتار و تجاوز است باز هم فرق است بین قتل یا تجاوز توسط یک سرباز بر مبنای رانه‌های شخصی و قتل یا تجاوز سیستماتیک نظامی بر مبنای یک فرمان از بالا؛ اگرچه هر دو در انتها به دست یک سرباز تکین صورت پذیرفته باشند. در مورد نخست فقط یک فرد تکین مسئول و مجرم است، اما در مورد دوم از صدر تا ذیل یک نظام مسئول و مجرم است؛ آن هم جرمی که مجازات فرد عامل تکین در آن به هیچ عنوان به معنای ختم پرونده نبوده و گناه آن جرم سیستماتیک ای‌بسا دهه‌ها بر دوش نسل‌ها سنگینی کند و صدها نفر را به پای میز محاکمه بکشاند.
در این معنا خشونتی که از جانب معترضان دامان افراد وابسته یا حتی ناوابسته به جمهوری اسلامی را گرفته است با خشونت سیستماتیکی که جمهوری اسلامی در قبال معترضان اعمال می‌کند، به رغم شباهت ظاهری، از بن و پایه و از حیث ماهوی کاملاً متفاوت است. در جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم نظامی که از خشونت سیستماتیک علیه برخی از شهروندان خود استفاده می‌کند به رغم همۀ تلاش‌ها از تبعات این کار رهایی نخواهد یافت.

2 years, 7 months ago

دربارۀ «مردم»
سخن گفتن دربارۀ «مردم»، بر خلاف آن‌چه بسیاری می‌پندارند و می‌کنند، کاری است بسیار دشوار. ریشۀ این امر بازمی‌گردد به سهل بودن اندیشه و سخن انتزاعی و در مقابل آن، دشوار بودن اندیشه و سخن انضمامی.
در اعتراضاتِ آمیخته به اغتشاشاتِ جاری می‌بینیم که واژۀ «مردم» از جانب طرف‌های متقابل و متخاصم به نحو انتزاعی مصادره می‌شود. «انتزاع» در لغت یعنی «تجزیه»، «تفکیک»، «جداسازی». اندیشه یا سخن انتزاعی یعنی اندیشه و سخنی که، خواه از سر ناآگاهی، خواه کاملاً آگاهانه، از یک امر انضمامیِ دارای وجوه و شئون متعدد تنها به یکی از وجوه یا شئون آن می‌پردازد و سایرین را مغفول می‌دارد، یا کمر به طرد و نفی آن می‌بندد. سخن‌گفتن‌های انتزاعیِ این روزها دربارۀ «مردم» نیز، خواه از جانب حکومت خواه از جانب معترضان، از همین قماش است. هر طرف تنها همان افرادی را «مردم» می‌نامد که در جبهۀ خود می‌داند و بدین ترتیب «جزء» را از کلیّت‌اش منتزع و جدا کرده، در جای آن نشانیده، و بدان غلبه و سلطه می‌دهد. این رفتار و گفتار معترضان، یعنی این منتزع‌کردن جزء از کل، این مصادرۀ کل به نام کل اما به کام جزء، این غلبه‌دادن جزء بر کلّ انضمامی، این خود را نمایندۀ «مردم» دانستن و از جانب ایشان سخن گفتن البته میوۀ تلخ همان رویه‌ای است که خود جمهوری اسلامی بیش از چندین دهه است ساعیانه بدان مشغول بوده است.
جمهوری اسلامی با بی‌تدبیریِ برآمده از ایدئولوژی طی چند دهه «مردم» را شقه‌شقه و پاره‌پاره کرده است و تنها پاره‌ای از این «مردم» را عزیز داشته و نواخته، اما به باقی بشدت تاخته است. جمهوری اسلامی نه تنها این باقی را به نحو سیستماتیک از حقوق شهروندی و بعضاً انسانی خود محروم کرده است، بلکه در برابر هر اعتراضی با زبانی آکنده از تحقیر و تهدید، آن‌هم در بالاترین سطوح حاکمان، با آن‌ها سخن گفته است و حتی ساکت‌ترین و بی‌آزارترین ایشان را نیز با خشونتی سیستماتیک و متکثر به انحای مختلف آزارانده است.
جمهوری اسلامی طی چند دهه، البته نه در همه، اما در بسیاری از امور، به جای مبناقراردادن «منافع ملی» و ساختن ایران برای همۀ ایرانیان، یعنی برای همۀ «مردم» در معنای کلی و انضمامی کلمه، آرمان‌های انتزاعی دیگری را مبنای سیاست‌های داخلی و خارجی خود قرار داده است که همگی در نهایت ریشه در فهم انتزاعی و ایدئولوژیک او از «مردم» دارند.
اکنون انعکاس تمام و کمال این رفتار جمهوری اسلامی در حوادث اخیر به خود او بازگشته است و آرواره‌های تناقضات درونی‌اش آنچنان گشوده شده‌اند که درندگی و دریدگی اکنون دامان خود او را نیز گرفته است. آن بخش دیگری از «مردم» که جمهوری اسلامی هیچگاه نخواست ایشان را در زمرۀ «مردم» بشمار آورد اکنون در طیفی گسترده، و دیگر به جرأت می‌توان گفت بسیار پرتعداد، از معترضان خاموش گرفته تا معترضان کف خیابان در داخل و خارج، همگی در برابرش ایستاده‌اند. اکنون پاره‌هایی از همان «مردم» آن پارۀ عزیزشدۀ «مردم» توسط جمهوری اسلامی را به همان شکل می‌درد و به خون او تشنه است که آن دیگری او را سال‌ها می‌درید و ریختن خونش را مباح می‌دانست. بدین سان از بطن مفهوم انتزاعی «مردم» در نزد جمهوری اسلامی مفهوم انتزاعی دیگری از «مردم» در نزد معترضان افراطی زاییده شده است که حاصل تفریق آن امر کلی از آن امر جزئی نخست است که یک امر جزئی دیگر را به جای کل بنشاند و به همان اندازه ناقض حقوق شهروندی و انسانی باشد که جمهوری اسلامی بود و هنوز هم هست.
این در حالی است که یک ایران بهتر –فارغ از این که مقصدش از راه انقلاب بگذرد یا اصلاحات یا هرچیز دیگر–، تنها وقتی حاصل خواهد شد که مفهوم «مردم» انتزاعی اندیشیده نشود. ایرانِ بهتر ایرانی است که بتواند برای همۀ ایرانیان باشد و همۀ ایرانیان را در خود جای دهد. ایرانی که در آن حکومت سیاسی، بر خلاف رویۀ حکومت جمهوری اسلامی تا امروز، «مردم» را هم‌هنگام به نحو کلی و انضمامی، یعنی چونان یک امر واحد با همۀ تکثراتش معتبر بداند، خود را خدمت‌گذار همۀ ایرانیان با هر زبان و قومیت و مذهب و عقیده و جنسیت و گرایش بداند، و سیاست‌های داخلی و خارجی خود را در راستای منافع ملی، یعنی منافع همۀ ایرانیان، منافع «مردم»، تنظیم کند و نه بر اساس آرمان‌های ایدئولوژیک انتزاعی‌اندیش و شقه‌شقه‌کنندۀ «مردم».

2 years, 8 months ago

بی‌هیچ شکی، مفهوم «آزادی» یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم فلسفه است. فیخته، فیلسوف بزرگ ایدئالیست آلمان، معتقد است کسی که معنای درست و حقیقی «فلسفه» را درک کرده باشد، آنگاه خواهد دید که فلسفه در ذات خود چیزی نیست مگر «تحلیل مفهوم آزادی»[۳]. آزادی در نزد کانت نیز جایگاهی بسیار والا دارد. ازنظر کانت، آزادی از یک‌سو یگانه حق ذاتی انسان است که نه دادنی است و نه گرفتنی؛ بلکه از لحظۀ تولد، با اوست، و همۀ حقوق اساسی دیگر انسان در این معنا ریشه در آزادی او دارند. از سوی دیگر، آزادی برای کانت ایده‌ای عقلانی (به معنای کانتی کلمه) است؛ اما نه یک ایدۀ صرف مانند سایر ایده‌ها. آزادی نزد کانت یگانه ایده‌ای است که به‌تمامی حاضر و واقع است؛ یعنی، ابژکتیو، بالفعل و مؤثر در جهان حضور دارد، چنان‌که اگر نیک بنگریم، دست او را در همۀ آفاقِ عمل و نظر در کار خواهیم دید.

https://metagitic.com/%d8%af%d8%b1%d8%a2%d9%85%d8%af%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%db%80-%d8%b9%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%af%d8%a6%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%a2%d9%84%d9%85%d8%a7/

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago