𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago
و گفت: بر همه چیزی کتابت بود مگر بر آب و اگر گذر کنی بر دریا از خون خویش بر آب کتابت کن. تا آن کز پیِ تو درآید داند که عاشقان و مستان و سوختگان رفتهاند.
پرسیدند که تو خدای را کجا دیدی گفت: آنجا که خویشتن ندیدم.
و گفت: چیزی بر دلم نشان شد از عشق که در همه عالم کس را محرم آن نیافتم که باوی بگویم.
ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینی من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق
چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز تا باز تو دستی به سر من می کشی ای عشق دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش چندان که نگه می کنمت هر ششی ای عشق
رخساره ی مردان نگر آراسته ی خون هنگامه ی حسن است چرا خامشی ای عشق آواز خوشت بوی دل سوخته دارد پیداست که مرغ چمن آتش ای عشق
بگذار که چون سایه هنوزت بگدازند از بوته ی ایام چه غم ؟ بی غشی ای عشق
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
عزیزِ دل و جانم. قربانت بروم. امروز روز چهارمیست که از تو دور شدهام. اگر فقط دوری بود و نه بیخبری، شاید آسانتر تحملش میکردم. اما اینکه نمیدانم که در چه حالی هستی و چه میکنی و نمیدانم کی خواهم دانست، خفهام میکند. اگر تهران بودم، حالا بلند میشدم راه میافتادم میآمدم اداره. اگر اداره نبودی، به خانهات تلفن میکردم و اگر جواب نمیدادی، میآمدم دور خانهات میچرخیدم و به آن تنها پنجرهای که از پشت شاخههای افرا پیداست، نگاه میکردم و لابد چراغ میدیدم و یا میدیدم که پرده یکسو کشیده شده و یا لنگهٔ در باز است و یا سلطان دارد با زنبیل پر به خانه برمیگردد و حالتی عادی دارد و دلم راحت میشد. اما حالا، حالا همینطور راه میروم و فکرت را میکنم و بغضم را فرو میکشم و نمیدانم که نشانت را باید از چه کسی بگیرم. قربانت بروم. قربان مهر نگاهت بروم. ای کاش اصلاً نیامده بودم.
از نامه های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
چهارشنبه، ۲۵ مه ١٩٩۶-رم
* فروغ برای شرکت در فستیوال سینمایی مؤلف در شهر پزارو در سال ۱۳۴۵ به ایتالیا و پس از آن به انگلستان و آلمان سفر کرد.
قهرمان کسی است که پیوسته انسان باشد.
امروز و از صبح انگار دیوانهسازها هجوم آوردهاند به این شهر. هر چقدر هم که فریاد زدیم
« expecto patronum »
هیچ فایدهای نداشت.
فعلا «دل به خون نشسته».
گاهی وقتا زندگی اینقدر به کام آدم شیرین میشه که خودِ آدم هم باورش نمیشه!
مدت زمانش هم مهم نیست ها. مثلا یه پونزده شونزده دقیقهای رو کنار یه آدم باکیفیت و ناز سپری میکنی و بعد به خودت میای و میبینی که نیشت تا بناگوش باز مونده؛ بس که بهت خوش گذشته.
ای خدای استعاری! من خوابم یا تو از خواب بیدار شدی؟
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago