کانال شعر چکاوک

Description
تاریخ شروع کانال ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
کانالی‌ست ساختِ دستِ بشر ؛
برای هضمِ دلتنگی‌ها ، خستگی‌ها و تنهایی‌هایش..
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 days, 2 hours ago

1 month ago

شعر سهیل محمودی

آهنگساز عباس خوشدل

به اهتمام فریدون شهبازیان

❤️❤️👌👌❤️❤️

1 month ago

نفهمیِ دل ..
دوست داشتنِ آدم های اشتباه ..
محکم گرفتنِ این آدم ها ..
از جون مایه گذاشتن برای این آدم ها ..
مهربونی ..
خوبی ..
از خود گذشتگی ..
همه ی اینا رو که انجام دادی ..
بعدشم خیلی راحت اون آدم ها میزارن میرم ..
بعدشم تو میمونی و یه عالمه ..
چیزهایی که جوابشون فقط نمیدونمِ ..
از خاطره و خیلی اتفاقایِ نیفتاده ..
تا دمارِ واقعیتی که اون آدما توش نیستن ..

~ فاطمه‌ آشوب

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month ago

اگر دوست داشتن رو بخوام ساده بیان کنم می‌گم احساس واقعی بودن کنار کسی که کنارش می‌تونی با همه دنیا بجنگی، قدرت داری، امنیت داری! می‌گم اگر آدم درست باشه همه چیز ممکنه و همه نشدنی‌ها می‌شه دلگرمی برای تلاش‌های زیادتر، عمیق‌تر و واقعی‌تر، کنار کسی باش که واقعی باشی، دروغ نگی، دروغ نشنوی، امن باشه و امن باشی. اینکه همیشه توی مغزت دنبال جواب بگردی که چی؟ چرا اینطوری شد و نتونی درباره‌ش حرف بزنی یعنی نمی‌شه، کل زندگیتون رو روی پایه‌ی نمی‌شه‌ها بنا نکنید، فرق کنید، متفاوت فکر کنید و ازین هم نترسید.

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 1 week ago

ناگهان آمد و دلشوره به دل‌ها انداخت
عشق این‌گونه جهان را به تقلا انداخت

قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد
آسمان دام به اندازه ی صحرا انداخت

ترس در جامه ی صبر آمد و دستم را بست
کار امروز مرا، باز به فردا انداخت

عقل چون در قلمم جوهر معنا می‌ریخت
عشق در دفتر خود نام مرا جا انداخت

آن‌قدر در طلب هیچ دویدم که سراب
کودک شوق مرا عاقبت از پا انداخت

هیچ جز تکیه به خوش عهدی ایام نبود
اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت

مثل سهراب، دلم از همه عالم که گرفت
قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت

#پوریاشیرانی

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 1 week ago

🎩 #شعر 🎩

ﻫﻠﻦ ﺑﺎﺯ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻓﺼﻼ ، ﻧﻮﺑﺮ آﻭﺭﺩﻡ
ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺧﺸﮏ ﺷﻬﺮﺳﺘﻮﻧﻤﻮﻥ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ آﻭﺭﺩﻡ

ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﻠﻦ ﮔﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﻏﺒﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﮕﻪ ﮐﻮﺭﻥ؟ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﺮ آﻭﺭﺩﻡ ؟

ﻗﺒﺎﯼ ﮊﻧﺪﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﯼ ﺷﻌﻠﻪ
به ﺟﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﻗﺒﺎ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ

ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﺍﯼ ﮐﻠﻤﯿﺸﯽ
ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﺁﯾﻪ ﻧﻪ ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ

ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻩ ﻭ ﭼﺸﻤﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﯼ ﻣﺪﯾﺎﺭﻡ
ﺟﻮﻭﻧﻤﺮﮒ ﻣﻦ ﻋﯿﺎﺭﻡ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﺳﻨﮕﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ

ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ ﮔﻞ ﻣﻤﺪ ﻭ ﻣﺎﺭﺍﻝ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﻪ ﺯﺭ ﺭﻭ ﮐﻦ ، ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺯﯾﻮﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ

ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺑﻐﺾ ﻣﺮﺩﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺑﻠﻘﯿﺲ
ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺷﻮﺭ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ ﺩﺭ آﻭﺭﺩﻡ

ﺧﺮﺍﺳﻮﻧﻮ ﺑﻪ ﻟﺮﺯ آﻭﺭﺩﻣﻮ ﺷﻌﺮﻭ ﺳﺘﻮﻥ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﻝ ﺍﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺯﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻭ ﺧﻮﻥ ﮐﺮﺩﻡ

ﻭﻭ ﺍﺑﺮﺍ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻦ
ﻭﻭ ﮔﺮﮔﺎ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺧﻮﻧﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ

ﺩﻭﯾﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﮐلمﺑﻮﺩﻧﻮ ﺑﺮﻑ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﻡ یخ ﺯﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ

ﮐﺮﺧﺘﯽ ﺗﻮﻭ ﺗﻨﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﻭ ﺯﺭ ﺷﺪ ﭘﻮﺳﺘﻢ ﺟﻮﺭﯼ
ﮐﻪ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﮔﻨﺠﺸﻮ ﻭﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﺪ ﮔﺪﺍﯼ ﻣﻦ

ﻫﻠﻦ ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﺍﺯ سر ﺳﺨﺘﯽ
ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﻬﺶ ﭘﺲ ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﻦ

ﺗﻮ ﻟﺐ ﻭﺍ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻫﺎ ﮐﺮﺩﯼ
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻭﺭﺩ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﻭ ﻣﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﻋﺼﺎ ﮐﺮﺩﯼ

ﻟﺒﺎﺱ ﺳﺎﺣﻞ ﻭ پوﺷﯿﺪﻩ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻭﺭﺩﯼ ﺗﻮﻭ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺟﺎ ﮐﺮﺩﯼ ؟

ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻓﺼﻼ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻦ
ﻫﻠﻦ ﭘﺎﯾﯿﺰﻩ ﺟﺪﯼ! ﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺣﻨﺎ ﮐﺮﺩﯼ؟

ﺯﺑﻮﻥ ﺳﺮﺧﻢ ﻭ ﺳﺮﺥ ﻟﺒﺖ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﭼﺠﻮﺭﯼ ﮔﺮ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﺭﻭﯼ ﺩﺍﻏﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩﯼ؟

ﻫﻠﻦ ﻭﺭﺩﯼ ﺑﺨﻮﻥ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ی ﺭﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭ ﮐﻦ
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﺑﺘﺎﺏ ﻭ ﺑﺮﻑ ﺭﻭو ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﭘﺎﺭﻭ ﮐﻦ

ﻫﻠﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻡ ﻧﮕﻮ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﮔﻮﺭﺳﺘﻮﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ
ﮐﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﻣﻪ ﺑﺎ ، ﺯﺍﺭﯼ

ﺗﺎ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ
ﺁﺭﻩ ﺟﻮﻧﻢ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺟﻨﻮﻧﻪ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭﯼ

ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﻣﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﻋﻠﻢ ﮐﺮﺩﻥ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﭼﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺪﺍﺭی

ﻫﻠﻦ ﻭﺭﺩﯼ ﺑﺨﻮﻥ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﺭﺍهم ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭ ﮐﻦ
ﻫﻠﻦ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﻦ !

#ﺑﻬﺮﻭﺯ_ﺩﻭﻟﺖ_ﺁﺑﺎﺩﯼ

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 1 week ago

‍ باید گلی پرپرشده در خارها باشی
تا ارزنی  در قلب گندمزارها باشی

بانوی زیباروی شهر زشت دلقک ها
باید چو سوزن در دل انبارها باشی

اندیشه هایت گرچه روشن مثل خورشیدند
باید همیشه حبس در  پندارها باشی

موسیقیِ شیوای شیرینی به لب داری
اما چرا باید به چنگ تارها باشی؟!؟

فرقی ندارد ،مرگ با این ماندن  مشروط
تا کی  مونالیزا ی این دیوارها باشی

طوطی صفت قند لبت را میفروشی و
باید همیشه  حبس در منقارها باشی

دود از سرتو میرود تا  سرفه های تلخ
از چیست اینکه روشن از سیگارها باشی

تخدیر چشمت  راز یک افیونِ فتّان است
باید کمی هم فکر این بیمارها باشی

از تکه تکه ترمه ی دل نازکی هایت
خورشید پوش خیمه ی  ایثارها باشی

گاهی عروس حجله های  خون چکان ایل
گاهی چنان اسطوره  روی دارها باشی

آجر به آجر عشق بر هم می‌گذاری تا
زیباترین انگیزه در معمارها باشی

بالا نخواهد رفت آن که پای تو خم نیست
چون  بهترین  میزان این معیارها  باشی

گیسوی خود را میتکانی بر سر این شهر
تا عطر ناب طبله ی عطارها باشی

با این همه حُسنی که در  ماه رخت داری
باید عروس بهترین تالارها باشی

دانی چرا یوسف دلت را برد و پنهان شد
  تا مشتری داغ این  بازارها باشی

باری، بگویم آخرین بیت دلم را که
تو میتوانی چاره ی ناچارها باشی

#اکـرم_نورانی

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 2 weeks ago

هر آنکه از سببِ وحشت غمی تنهاست
بدان که خصمِ دل است و مراقبِ تن‌هاست

به چنگ و تَنْتَنِ این تن نهاده‌ای گوشی
تنِ تو تودۀ خاک است و دَمدَمه‌ش چو هواست

هوایِ نَفْسِ تو همچون هوایِ گَردانگیز
عدوِّ دیده و بینایی‌ است و خصمِ ضیاست

تویی مگر مگسِ این مَطاعِمِ عَسَلین
که ز اِمْقُلُوه تو را دَرد و ز اِنْقُلُوه عَناست؟

در آن زمان که در این دوغ می‌فُتی چو مگس
عجب که توبه و عقل و رَويَّتِ تو کجاست؟

به عهد و توبه چرا چون فَتیله می‌پیچی؟
که عهدِ تو چو چراغی رهینِ هر نَکْباست

بگو به یوسف، یعقوبِ هَجر را دریاب
که بی ز پیرهنِ نُصرتِ تو حبسِ عَماست

چو گوشت‌ْپاره ضَریری‌ست مانده بر جایی
چو مُرده‌ای ا‌ست ضریر و عَقیلۀ اِحیاست

به جایِ دارو او خاک می‌زند در چشم
بدان گمان که مگر سُرمه است خاک و دَواست

چو لاتُعافِ مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً
دعایِ نوحِ نبیّ است و او مُجابْ‌دعاست

همیشه کَشتیِ احمق غریقِ طوفان ا‌ست
که زشتْ‌صنعت و مبغوضْ‌گوهر و رسواست

اگرچه بحرِ کَرَم موج می‌زند هرسو
به حُکمِ عدل خبیثات مَر خبیثین راست

قَفا همی‌خور و اندر مکَش کَلا گَردن
چنان گلو که تو داری سزای صَفْع و قَفاست

گلو گشاده چو فرجِ فراخِ ماده‌‌خران
که …ِ خر نرَهد زو، چو پیشِ او برخاست

بخور تو ای سگِ گَرگین شِکَنبه و سرگین
شِکَمبه و دهنِ سگ، بلی سزا به سزاست

بیا بخور خرِ مرده، سگِ شکار نه‌ای
ز پوز و ز شْکَم و طلعتِ تو خود پیداست

سگِ محلّه و بازار، صید کی گیرد؟
مقامِ صید، سَرِ کوه و بیشه و صحراست

رها کن این همه را، نامِ یار و دلبر گو
که زشت‌ها که بدو دررسد، همه زیباست

که کیمیاست پناهِ وی و تعلّقِ او
مُصَرِّفِ همه ذرّاتِ اَسفَل و اَعلاست

نهان کنَد دو جهان را درونِ یک ذرّه
که از تصرّفِ او عقل گول و نابیناست

بِدان که زیرکیِ عقل جمله دهلیزی‌ست
اگر به علمِ فلاطون بُوَد برونِ سراست

جنونِ عشق بِهْ از صدهزار گردونْ‌عقل
که عقل دعویِ سَر کرد و عشق بی‌سَر و پاست

هرآنکه سَر بُوَدش بیمِ سَر هَمَش باشد
حریفِ بیم نباشد هرآنکه شیرِ وَغاست

رَوَد درونۀ سَمُّ‌‌الخِیاط، رشتۀ عشق
که سَر ندارد و بی‌سَر، مُجرّد و یکتاست

قلاوُزی کُنَدَش سوزن و روان کُنَدَش
که تا وصال ببخشد به پاره‌ها که جداست

حدیثِ سوزن و رشته بِهِل که باریک‌ است
حدیثِ موسیِ جان کُن که با یدِ بیضاست

حدیث و قصّۀ آن بحرِ خوشدلی‌ها گو
که قطره‌قطرۀ او مایۀ دوصد دریاست

چو کاسه بر سرِ بحری و بی‌خبر از بحر
ببین ز موجْ تو را هر نَفَس چه گردش‌هاست

#حضرت_مولانا

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 2 weeks ago

اگه قلبت زیبا باشه ببازی بازم بردی....

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 2 weeks ago

چو سرمست منی ای جان ز درد سر چه غم داری
چو آهوی منی ای جان ز شیر نر چه غم داری

چو مه روی تو من باشم ز سال و مه چه اندیشی
چو شور و شوق من هستت ز شور و شر چه غم داری

چو کان نیشکر گشتی ترش رو از چه می‌باشی
براق عشق رامت شد ز مرگ خر چه غم داری

چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد می‌آری
چو بر بام فلک رفتی ز خشک و تر چه غم داری

خوش آوازی من دیدی دواسازی من دیدی
رسن بازی من دیدی از این چنبر چه غم داری

بر این صورت چه می‌چفسی ز بی‌معنی چه می‌ترسی
چو گوهر در بغل داری ز بی‌گوهر چه غم داری

ایا یوسف ز دست تو کی بگریزد ز شست تو
همه مصرند مست تو ز کور و کر چه غم داری

چو با دل یار غاری تو چراغ چار یاری تو
فقیر ذوالفقاری تو از آن خنجر چه غم داری

گرفتی باغ و برها را همی‌خور آن شکرها را
اگر بستند درها را ز بند در چه غم داری

چو مد و جر خود دیدی چو بال و پر خود دیدی
چو کر و فر خود دیدی ز هر بی‌فر چه غم داری

ایا ای جان جان جان پناه جان مهمانان
ایا سلطان سلطانان تو از سنجر چه غم داری

خمش کن همچو ماهی تو در آن دریای خوش دررو
چو اندر قعر دریایی تو از آذر چه غم داری

مولوی, دیوان شمس, غزلیات

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

1 month, 3 weeks ago

پس از عمری به باطل سرنهادن در پی‌ات، ای عشق
کجا پیدات خواهم کرد؟ پیش که؟ کی‌ات ای عشق؟

در این"گل-پوچ" طولانی، گلی رو کن فقط یک‌بار
پس از صد مشت پوچِ خالیِ پی‌درپی‌ات، ای عشق!

گم اندر گم، چه راهی تو که پایانت رسیدن نیست؟
اگر چه بیش و پیش از هر رهی کردم طی‌ات ای عشق!

مگر تقویم تو ای بی‌بهشت، اردیبهشتش نیست؟
که سهم دوزخم دادی حوالت، با دی‌ات ای عشق!

به جر افسانه‌ی"نه" از گلوی تو نزد بیرون
دمیدم هر چه افسون‌های "آری" در پی‌ات ای عشق

اگر موعود من با توست، هر بار از چه می‌بینم؟
تو را اما نمی‌بینم به همراه وی‌ات ای عشق

به شوق باده‌ای نوشین، دوباره خالی‌اش کردم
ولی کاری نبود این‌بار هم گویا، می‌ات ای عشق!

#چکاوک_Mahnaz

●▬▬๑۩@chacavak135۩๑▬▬●

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 days, 2 hours ago