‏یه جایی از رابطه هست که تو کل روزتو سرِ کاری پارتنرتم درگیر کارا و گرفتاریای خودشه، تایمیم که در روز در ارتباطین ممکنه به یک ساعت هم نرسه، ولی هر پیام و تماسی که رد و بدل میشه بینتون، تو هر شرایطیم که باشین دلتونو گرم می‌کنه و انگیزه ادامه بهتون میده، و من الان همونو می‌خوام.

دوستان حب بلاتکلیفی میاره، حب بلاتکلیفی میاره، حب بلاتکلیفی میاره، حب بلاتکلیفی میاره، حب بلاتکلیفی میاره..

دلم نوشتن میخواد، از همون نوشتن‌هایی که فقط مربوط و مخصوص یه نفرن، با کلمات اختصاصی‌.

نمیدونم چی شده، اما الان حسم میگه در حال حاضر یه چیزی سر جاش نیست، و خب اورتینگ عجیبی اومده سراغم!

اگر این گربه تو زندگی من نبود، بارها و بارها پایانش داده بودم.

نیاز دارم ساعت‌ها پیاده‌روی کنم ولی جدیدا نمی‌تونم تنها پیاده‌روی کنم و نیازمند وجود کسیم‌ تا انگیزه پیاده‌روی درونم ایجاد شه، البته دوست ندارم آدمی باشه که تعریف و حرف برای گفتن داشته باشیم از واگویه متنفرم این روزا، دوست دارم صرفا یه نفر کنارم باشه و قدم بزنیم، شاید یه آدم‌ جدید که اگر حرفی هم داشت چیز جدیدی باشه با توجه به تکراری بودن تمام حرف‌ها و دغدغه‌های آدم‌ها‌یی که میشناسم.

▪️@RadioP0l
▪️@SajadAfsharian7

Episode 29/Lost

@Radiofill

گل لاله که رسید دیگه بیاین با من بریم بمیریم.

شاید.