شرح خون‌ِ دل‌ها برای بدیهیات :)

? پادکست رادیو مرز
قسمت هفتاد و یک: شروط ضمن عقد
روایت فاصله‌ای که بحث بر سر شروط ضمن عقد بین آدم‌ها به وجود می‌آورد.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
عکس از محسن علیشیری
______________________
@radiomarz

کربلا که بودم، دو یا سه بار پیش اومد که تابوت بیارن و اون‌جا توی حرم امام حسین بگردونن. من نمی‌دونم چه‌طوری می‌شه واژه‌ی «حسرت» رو توصیف کرد اما می‌دونم با تک تک سلول‌هام به تابوتی که اون‌جا گشت، حسرت خوردم.

کربلا که بودم، دو یا سه بار پیش اومد که تابوت بیارن و اون‌جا توی حرم امام حسین بگردونن. من نمی‌دونم چه‌طوری می‌شه واژه‌ی «حسرت» رو توصیف کرد اما می‌دونم با تک تک سلول‌هام به تابوتی که اون‌جا گشت، حسرت خوردم.

به نظر میاد آدمی‌زاد از جایی متوجه می‌شه نمی‌تونه اون تصور نوجوان‌طور «برم دنیا رو عوض کنم» رو به واسطه‌ی موانع بسیار زندگی، عملی کنه. پس برای کاهش تنش‌ها رها می‌کنه. این‌که آدم بزرگ‌هایی رو می‌بینی که از مقاومت توی یک سری مسائل که الان برای تو موضوعیت دارند،…

اسم‌ش رو می‌ذارم مرحله‌ی بعد از «عصب‌کشی» یک: کم‌تر از یک ساعت مونده به کارگاه انجمن، هنوز اجازه‌ی استفاده از کلاس رو بهت ندادن. کلاس‌های خالی‌ای که توی دانشگاه‌های دیگه می‌بینی ملت از شب تا صبح بدون ادا و اطوار اداری می‌رن و کارشون رو انجام می‌دن. اما توی…

می‌تونم کلی شماره ردیف کنم و برای هر شماره، یه موقعیت تجربه‌‌شده بنویسم. راستش این برام موضوعیت نداره. چیزی که بیش‌تر بهش فکر می‌کنم اینه که این مرحله‌ی عصب‌کشی می‌تونه چه نتایجی داشته‌باشه.

می‌تونم کلی شماره ردیف کنم و برای هر شماره، یه موقعیت تجربه‌‌شده بنویسم.
راستش این برام موضوعیت نداره. چیزی که بیش‌تر بهش فکر می‌کنم اینه که این مرحله‌ی عصب‌کشی می‌تونه چه نتایجی داشته‌باشه.