𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 Wochen, 5 Tage her
"اینجانب؛ سامورایی"
"تنهاییِ عمیقِ یک سامورایی را هیچ کس ندارد، مگر ببرِ جنگل."
"سامورایی" با هیچ متر و معیاری نمیتواند در لیستِ فیلمهای محبوبِ من قرار گیرد. اما جف کاستلو، با همان خُردهنشانههایی که ملویل در او جای گذاشته است، برای من قالبِ مناسبی برای خیالپردازیست: مردی با جسم و چهرهی آلن دلون، بارانیِ بلند، کلاهِ شاپو، خونسرد، آرام، تنها، ساکت، سیگاری و بیتعلق. از همهی ویژگیهای جِف بیش از همه بیتعلقبودنش را دوست دارم، آنقدر بیتعلق که به راحتی میتواند به عشق و از پسِ آن، به زندگی پشت کند و برنامهی خودکُشیاش را به دقت پِیریزی کند! با این حال، سامورایی را میبایست فربهتر میکردم، و به عبارتی، شخصیتر. از این رو میبایست از دالانهای تودرتوی ذهنم عبورش میدادم، فرایندی مشابه با یک مناسکِ آیینی. سعی کردم گذشتهای برایش تعریف کنم، گذشتهای که آرامآرام او را به این انزوای خدشهناپذیر سوق داده است، انزوایی خداگونه که جز پرندهاش هیچکس به آن راه ندارد. اما واقعا چه گذشتهای؟ چه سرگذشتی میتواند انسان را تا بدین حد از دیگران جدا و بیزار کند که پرندهای را به عنوان همراهِ مسیرِ زندگیِ خود برگزیند؟ بیشک این خود پرسشی مهیب و هولناک است، پرسشی که البته هر انسانِ آلوده به مدرنیسم پیشِ روی خود میبیند، یا باید ببیند. من نیز، با وجودِ این که سعی در فرار از این پرسش داشتم، اما نتوانستم حقیقتِ هولناکی که در پسِ آن قرار دارد را انکار کنم: "گذشتهی جف کاستلو همان آیندهی من است، آیندهای بالقوه، اما نزدیک و ملموس." بهنحوِ غریبی احساس میکنم جف کاستلو چندان از من دور نیست، و یا حتی بیرون از من نیز نیست! احساس میکنم با او یکی شدهام، و یا شاید همیشه با او یکی بودهام. شاید در همان حین که جف در کافه به قتل میرسد، یک ساموراییِ دیگر زاده میشود. پس بیراه نیست اگر گاهی خود را اینگونه معرفی کنم: "اینجانب؛ سامورایی."
-امیرحسینقاسمی، آذرماه ۰۳
پینوشتی کوتاه دربارهی سامورایی | ژان پیر ملویل
❚❚❚
"خام به قدرِ چندین نما"
پینوشتی کوتاه بر
عشقبازیِ بهیادماندنی | لئو مککری
آیا صحنههای معاشقه میان یک زن و مرد، و نه دو کاراکترِ متعین، -به خودیِ خود- میتوانند برسازندهی حسِ نابِ عشق، و نه احساسی گذرا، در مخاطب باشند؟ به عبارتی سادهتر، آنچه از فیلم به مخاطب میرسد -به شرطِ خلقِ حس- چگونهِ حسیست و چگونگیِ خلقِ آن به چه شکل است؟
کافیست پیکرهی فیلم را به واسطهی نقاطی -که با اغماض میتوان آنها را نقطهعطف قلمداد کرد- علامتگذاری کرد تا چگونگیِ پیشرفتِ داستان و کمیت و کیفیتِ عناصرِ دراماتیکِ اثر مشخص شود؛ چنانچه اثر به بُردارهایی کوچک، متوالی و همسویی تقسیم میشود که از پسِ تحلیلِ هر یک، درنهایت کیفیتِ کلیِ اثر مشخص میشود.
ساختارِ کلیِ داستانِ فیلم را، بر مبنای همان نقاطِ مذکور، میتوان اینچنین تقسیمبندی کرد: آشنایی زن و مردی در طولِ یک سفرِ دریاییِ تفریحی، پایانِ سفر، جداییِ آنها و در نهایت، آغازِ دورانِ فرقت و تلاش برای رسیدنِ دوباره به یکدیگر. در چنین شرایطی مهمترین وظیفهی راوی چیست؟ بیش و پیش از هر چیز پردازشِ مناسب و اصولیِ شخصیتهای داستان؛ یعنی پردازشِ شخصیتهای نیکی فرانتی [کری گرانت] و تری مِکی [دبورا کار]. اما در اثر چه میبینیم؟ نیکی فرانتی قرار است با چند خُردهنشانهی سست به عنوان یک مردِ هوسران و زنباره معرفی شود، مردِ هوسرانی که بی هیچ دلیلی و صرفا با یک ملاقات به عاشقی متعهد بدل میشود! و البته ناگفته نماند فیلمساز در پردازشِ همین یگانه ویژگیِ مذکور -هوسرانی- عاجز است و چهبسا مردد و پشیمان؛ چنانچه پس از سپریشدنِ چند دقیقه از فیلم، نیکی فرانتی ناگهان به درخواستِ فیلمساز و معجزهی قلمِ فیلمنامهنویس به شخصیتی بالکل متفاوت از آنچه قرار بوده باشد، تبدیل میشود، چنانچه میتوان این تحول را در زمرهی سریعترین تحولاتِ تاریخِ سینما قرار داد! در طرفِ مقابل نیز وضعیتی مشابه برقرار است. چگونگیِ رابطهی تری با بردلی بالکل برای مخاطب مجهول و نامعلوم است، گویی وجودِ کاراکتری به نام بردلی صرفا برای ایجادِ یک موقعیتِ -مثلا- دراماتیک بوده است تا تری بین او و نیکی یک نفر را انتخاب کند. در چنین شرایطی که فیلم عملا از درام تُهیست، چه چیزی جایگزین شده است؟ چند نمای تکراری از معاشقهی میان این دو!
از شواهدِ مذکور، چون شخصیتپردازیهای نحیف، روندِ غیردراماتیکِ داستان و تکرر در نشاندادنِ لحظاتِ مغازله و معاشقه؛ میتوان نتیجهگرفت که فیلم بر فانتزیِ خام و تعمقنیافتهی فیلمساز سوار شده است؛ گویی فیلمساز، بیتوجه به ساختارِ دراماتیک و شخصیتپردازیِ اصولی، بیش از هر چیزی شیفتهی بازسازیِ همین چند نمای عاشقانه بوده است، نماهایی بهظاهر سینمایی و احتمالا برآمده از شیفتگیِ شخصِ فیلمساز به صحنههایی مشابه در فیلمهایی مشابه! اما از کدام نماها و تصاویرِ سیال حرف میزنیم؟ نماهایی از زن و مردی که در یک کشتیِ تفریحی و زیرِ نورِ مهتاب در حالِ معاشقه هستند، موقعیتهایی که البته در اثر یکه و بیریشه هستند، با کاراکترهایی نامتعین و بیهویت. از این رو با اطمینانخاطر میتوان گفت که فرایندِ ساختِ فیلم برای فیلمساز نه روایتِ قصهای منسجم، بلکه صرفا برای عینیتسازی به همین چند نما بوده است و بس! به عبارتی دقیقتر، فانتزیِ مذکور فیلمساز، بیآنکه فُرمِ دراماتیکی به خود بگیرد و در تاروپودِ ساختاری مستحکم قرار بگیرد، عریان و خام در مواجهه با مخاطب قرار میگیرد؛ موقعیتهای خامی که نه تنها عاجز از خلقِ حس هستند، بلکه بهسرعت برای مخاطب ملالآور و تهی از همان احساسِ زودگذر میشوند.
-امیرحسین قاسمی، آذرماه ۱۴۰۳
Joker: Folie à Deux، دنباله موزیکال جوکر 2019، یک شکست تجاری با ضرر پیشبینی شده 200 میلیون دلاری در باکس آفیس است
مجموعه ای از نقدهای ضعیف منتقدان و همچنین نویسنده و کارگردانی مانند پل شریدر (راننده تاکسی، گاو خشمگین) که روز سه شنبه فاش کرد که تنها حدود 20 دقیقه دوام آورده است بعد سینما رو ترک کرده
#موسیقی_متن
_فیلم Taxi Driver اثرِ مارتین اسکورسیزی
#موسیقی_متن
_فیلم The village اثرِ جیمز نیوتون هاوارد
اگه افرادی هستن که دوست دارن از فضای اینجا استفاده کنن برای ارائه محتوای سینماییشون میتونن بگن یا بیان اینجا ادمینشون کنیم باهم دیگه اداره کنن اینجارو
#گفتگو بازیگر زن مورد علاقه شما در طول تاریخ سینما چه شخصی میباشد؟@NaghdeShab
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 Wochen, 5 Tage her